باید شاه را کنترل کرد!
شهید شیخ فضل الله محلاتیبدترین شبی که امام گذراندند، همان شب اولی بود که از زندان آزاد شده بودند، چون تا آن لحظه هیچ کس هیچ خبری از روز ...
بدترین شبی که امام گذراندند، همان شب اولی بود که از زندان آزاد شده بودند، چون تا آن لحظه هیچ کس هیچ خبری از روز ...
حادثهی مدرسهی فیضیه در روز دوم فروردین اتفاق افتاد. ساواکیها در لباس کارگر و رعیت آمده بودند تو مدرسه. تا آقای انصاری از طرف آیتالله ...
شاه باید کاری میکرد که ملت را از روحانیت دور کند. آمد با حربهی حمایت از طبقهی کم درآمد شش ماده به نام انقلاب سفید ...
در آن روزها امام پول نداشتند که کارها را اداره کنند. من هم یک طلبه بودم مثل بقیه. منتها هیچ وقت لنگ نماندیم. کار من ...
امام دفتردار نداشتند. خودشان به علمای بلاد و شخصیتها نامه مینوشتند. خطرها را گوشزد میکردند و آنها را متوجهی قدرتی میکردند که دارند. امام اولین ...
در زمان مرجعیت آیتالله بروجردی قدرت روحانیت در وجود ایشان متمرکز شده بود. به همین دلیل شاه نمیتوانست برنامهی خودش را پیاده کند. بعد از ...
یادم است در زمان حیاط آیتالله بروجردی یک نفر هفت هشت هزار تومان دست گردان کرد و داد به من و گفت «این را ببرید ...
در آن زمان طلبگی، بیشتر از همه، وجههی اخلاقی و عرفانی امام برای من جاذبه داشت. یعنی سیاست زیاد برام مهم نبود. بعدها که اُنسام ...
آنچه از زندگیشان سراغ دارم، جز نظم چیزی نبود. زمان نماز و نیایششان، زمان تهذیبشان، زمان تهجدشان کاملاً مشخص و معین بود.معمولاش این است که ...
امام به چند چیز خیلی مقید بودند: نماز جماعت اول وقت، تهجد (شب بیداری)، غیبت نکردن.دوستشان میگفتند «قبل از ازدواجشان – همه یادشان هست – ...
روز اولی که آمدم قم، امام درس اخلاق میدادند. برنامهشان غروب جمعهها بد د رمدرسهی فیضیه. واقعاً این درس اخلاق آنچنمان انسان را از گناه ...
به سید اولاد پیغمبر خیلی احترام میگذاشت.من یک برادری داشتم وقتی پدرم مرحوم شد، یازده دوازده سالاش بیشتر نبود. صغیر بود.فضلالله رفت او را آورد ...
هیچ کداممان هیچ جوری نمیتوانستیم باور کنیم چه اتفاقی افتاده. هیچ گریه و گله و شکایتی هم نمیتوانست سبکمان کند، یا مثلاً آبی باشد روی ...
یاد آقای غیوران افتادم که گذرنامهی فضلالله را هم درست کرده بود اصرار داشت که او هم بیاید مکه.میگفت «چرا نباید بیایین؟»فضلالله گفت «الآن، توی ...