یاد آقای غیوران افتادم که گذرنامه‌ی فضل‌الله را هم درست کرده بود اصرار داشت که او هم بیاید مکه.

می‌گفت «چرا نباید بیایین؟»

فضل‌الله گفت «الآن، توی این موقعیت جنگی، منا و عرفات و صفا و مروه‌ی من همین بیابان‌های جبهه‌ست. این بچه‌هایی که جلو چشم ما پرپر می‌شن، همین‌ها که پاره‌های تن عزیزان‌شونن، کم از اسماعیل ندارن. نه. مکه رفتن دیر نمی‌شه. جبهه ثوابش بیشتره. اون جا به من و امثال من خیلی بیشتر احتیاج دارن تا هر جای دیگه.»

به نقل از اقلیم السادات شهیدی (همسر شهید)، قاصد خنده‌رو، ص ۳۷٫