ثقلین
TasvirShakhesshahidborojerd

تکلیف شما چیست؟

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

«همه‌شون خسته شده‌ن. از فرمانده‌ی گردان‌ها بگیر بیا تا نیروی عادی. دیگه نمی‌تونیم قانع‌شون کنیم بیشتر وایسن جوانرود. ورد زبون‌شونه که دارن این‌جا می‌پوسن. شما ...

TasvirShakhesshahidborojerd

دفاع از ناموس

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

یک عده از بچّه‌های گردان ۴ پادگان ولی عصر، توی ده سراب گرم، یکی از کوه‌ها دست‌شان بود. تا ما را دیدند، همه‌شان از کوه ...

TasvirShakhesshahidborojerd

لشکر تازه نفس

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

برگشت گفت «بچّه‌ها، می‌دونین امروز چه روزیه؟»هیچ کس توی باغ نبود یادش هم نبود. فکر کردیم می‌پرسد امروز چند شنبه‌ست.یکی گفت مثلاً «دوشنبه.»بروجردی گفت «نه. ...

TasvirShakhesshahid-brojerd

مافوق من فقط امامه

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

یک بار رفتم با آقای هاشمی و خامنه‌ایی مطرح کردم که محمد بروجردی لیاقت فرماندهی کل سپاه را دارد، آن‌ها هم قبول کردند و در ...

TasvirShakhesshahidborojerd

من به همین لباس خاکی قانع‌ام

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

حالا شما تصورش را بکن که بیایند مثلاً بگویند «قراره بروجردی رو وزیر سپاه‌ش کنن.»شما اگر جای من بودید، چی کار می‌کردید؟ من به روی ...

TasvirShakhesborojerdi39-(1

مدیریت بروجردی

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

از تدبیر و هوش سرشار و مدیریت بروجردی بود که اگر به هر کس بها می‌داد، اختیار هم می‌داد تا درست تصمیم بگیرد. این کار ...

TasvirShakhesshahidborojerd

«و ان یکاد» از ته دل بخون!

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

ما توی روستای کوریجال بودیم و ضد انقلاب داشت از بالای کوه می‌زدمان، که هلی‌کوپتر بروجردی آمد پیاده‌اش کرد و رفت. شدت تیراندازی آن‌قدر زیاد ...

TasvirShakhesborojerdi33-(1

ژ سه تاشوی معروف

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

گنجی‌زاده فرمانده‌ی تیپ‌مان بود. با آن ژسه‌ی تاشوی معروف‌اش جلو ما حرکت می‌کرد. این ژ سه برای خودش حکایت عجیب غریبی داشت. اولین صاحب‌اش حاج ...

TasvirShakhesshahidborojerd

همه‌اش تجربه بود!

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

نمی‌دانم آن دل را از کجا آوردم. پیش خودم حساب کردم اگر او آن‌جا، سالم، ایستاده و لبخند می‌زند، لابد یک چیزی می‌داند. ناگهان دیدم، ...

TasvirShakhesshahidborojerd

پست خالی

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

با یک تعداد نیرو، به عنوان مسئول مقر، ماندم توی روستای کوه خان. یک مقر ارتش هم آن‌جا بود که فرمانده‌هاشان از آن‌جا توپخانه‌شان را ...

TasvirShakhesborojerdi38-(1

مایه‌ی قوت قلب

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

بعد از عملیات مطلع الفجر آمد همه‌مان را جمع کرد توی مسجد ستاد غرب. رفت ایستاد پای یک تخته که کالک عملیات را چسبانده بودند ...

TasvirShakhesshahidborojerd

پس لجستیک یعنی این؟

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

بنی صدر با لحن دستیارش گفت «این‌ها رو برای چی آورده‌ین توی جلسه‌ی من؟»گفتم «دوستان من یک ساعته که توی جلسه‌ن. اگر بنا به اعتراض ...

TasvirShakhesborojerdi37-(1

صبور

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

هر جا او بود، خیال‌ام از همه چیز راحت بود. به خصوص مأموریت‌هایی که سپاه و ارتش باید با هم انجام می‌دادند. همیشه هماهنگ کننده‌ی ...

TasvirShakhesborojerdi36-(1

رودست

صفحاتی از زندگی شهید محمد بروجردی

سنندج یک فاضلاب بزرگ داشت که گروهک‌ها رفته بودند داخل‌اش مهمات و نارنجک و مواد منفجره‌ی خودشان را آن‌جا مخفی کرده بودند تا سر فرصت ...

صفحه 2 از 512345