ثقلین
TasvirShakhesahidalamdar21-

یادواره شهدا

شهید سید مجتبی علمدار

در یادواره‌ی شهید طوسی متنی را قرائت کرد که مربوط به ملاقات با شهدا بود! این‌که شهیدی از آن سوی هستی مطالبی را بیان می‌کند.این ...

TasvirShakhesshahidalamdar2

آزارها و زخم زبان‌ها

شهید سید مجتبی علمدار

دامنه کارهای پشت پرده علیه سیّد به محل کار او کشیده شده بود.عده‌ای علناً درحضورش به او بد می‌گفتند. به هیئت رهروان که آن زمان ...

TasvirShakhesshahidalamdar1

سیّد در بخشی از وصیت‌نامه‌اش نیز چنین آورده است

شهید سید مجتبی علمدار

به دوستان و برادران عزیزم وصیت می‌کنم؛ کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه (علیها سلام) مقام معظم رهبری، که همان ناله‌ی غریبانه فاطمه (علیها ...

TasvirShakhesshahidalamdar9

عاشق ولایت

شهید سید مجتبی علمدار

سید بعد از رحلت حضرت امام (ره) ارادت خاصی به امام خامنه‌ای (حفظه الله) پیدا کرد. شبی من به همراه سیّد بعد از اقامه نماز ...

TasvirShakhesshahidalamdar8

شرط‌بندی

شهید سید مجتبی علمدار

بعد از بازی بچه‌ها سر برد و باخت و نحوه داوری و …. با هم بحث می‌کردند. در یکی از روزها آقا سید، همه بچه‌ها ...

TasvirShakhesshahidalamdar6

اخلاص

شهید سید مجتبی علمدار

صبح روز تاسوعا بود. جهت برگزاری مراسم زیارت عاشورا همراه سیّد مجتبی و بچّه‌های هیئت، به نیروی دریای ارتش واقع در شهرستان نوشهر رفتیم.مراسم عجیبی ...

TasvirShakhesshahidalamdar4

درجه‌ی بالا

شهید سید مجتبی علمدار

سید دوست داشت اگر کاری را انجام می‌دهیم با خلوص نیت و فقط برای خداوند انجام شود، نه برای دلایل دیگر.سیّد، چه در هیئت و ...

TasvirShakhesshahidalamdar3

خالصانه برای مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها)

شهید سید مجتبی علمدار

مداحی که می‌کرد برای احتیاج مادی نبود. در ازای مداحی کردن مبلغ یا به قولی پاکت نمی‌گرفت. از وضعیت مالی او آگاه بودم. حقوقی که ...

TasvirShakhesshahidalamdar4

جذب

شهید سید مجتبی علمدار

آمده بود جلوی درب بیت الزهرا (علیها سلام)، می‌خواست سیّد را ببیند. صدایش کردم. آمد جلوی درب و گفت: «بفرمایید!؟»آن خانم گفت:«من رو می‌شناسید؟!»سید هر ...

TasvirShakhesshahidalamdar1

آقا امضا کردند! دارم می‌روم

شهید سید مجتبی علمدار

آخرین بار که مریض شد وقتی بود که از مراسم دعای توسل برمی‌گشت. بیشتر وقت‌ها ساعت دوازده شب برمی‌گشت. آن شب با حال عجیبی به ...

TasvirShakhesshahidalamdar3

مادر جان! بیا و آبروی مرا بخر!

شهید سید مجتبی علمدار

یک روز جمعه به حمام عمومی دانشکده رفتیم. تا جایی که من به یاد دارم هیچ گاه غسل جمعه سیّد ترک نشده بود.می‌گفت: «اگه آب ...

TasvirShakhesshahidalamdar3

اخلاق سیّد در خانه

شهید سید مجتبی علمدار

در تربیت زهرا شیوه‌های جالبی داشت. هرگز او را تنبیه نکرد. اصلاً با زدن مخالف بود. به خصوص آن‌که می‌گفت نام مادرم روی اوست. اگر ...

TasvirShakhesshahidalamdar3

میعاد با روح خدا

شهید سید مجتبی علمدار

به سراغ سیّد رفتم. همراه او چند روزی را در مرقد امام (رحمه الله) ماندیم. خیلی از بچه‌های همراه ما به شهرهای خود برگشتند. اما ...

TasvirShakhesshahidalamdar3

سرباز

شهید سید مجتبی علمدار

همان ایام حضور در خوزستان بود. با سیّد و دیگر پرسنل رسمی دور هم نشسته بودیم. هر کسی چیزی می‌گفت. چند نفر از رفقا به ...

صفحه 43 از 114« بعدی...102030...4142434445...506070...قبلی »