نام مبارک مادرم!
شهید سید مجتبی علمدارمدتی از شهادت سیّد گذشته بود. قبل از محرم در خواب سیّد را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سیّد چرا مشکی پوشیدی!؟»گفت: «محرم ...
مدتی از شهادت سیّد گذشته بود. قبل از محرم در خواب سیّد را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: «سیّد چرا مشکی پوشیدی!؟»گفت: «محرم ...
در یادوارهی شهید طوسی متنی را قرائت کرد که مربوط به ملاقات با شهدا بود! اینکه شهیدی از آن سوی هستی مطالبی را بیان میکند.این ...
دامنه کارهای پشت پرده علیه سیّد به محل کار او کشیده شده بود.عدهای علناً درحضورش به او بد میگفتند. به هیئت رهروان که آن زمان ...
به دوستان و برادران عزیزم وصیت میکنم؛ کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه (علیها سلام) مقام معظم رهبری، که همان نالهی غریبانه فاطمه (علیها ...
سید بعد از رحلت حضرت امام (ره) ارادت خاصی به امام خامنهای (حفظه الله) پیدا کرد. شبی من به همراه سیّد بعد از اقامه نماز ...
بعد از بازی بچهها سر برد و باخت و نحوه داوری و …. با هم بحث میکردند. در یکی از روزها آقا سید، همه بچهها ...
صبح روز تاسوعا بود. جهت برگزاری مراسم زیارت عاشورا همراه سیّد مجتبی و بچّههای هیئت، به نیروی دریای ارتش واقع در شهرستان نوشهر رفتیم.مراسم عجیبی ...
سید دوست داشت اگر کاری را انجام میدهیم با خلوص نیت و فقط برای خداوند انجام شود، نه برای دلایل دیگر.سیّد، چه در هیئت و ...
مداحی که میکرد برای احتیاج مادی نبود. در ازای مداحی کردن مبلغ یا به قولی پاکت نمیگرفت. از وضعیت مالی او آگاه بودم. حقوقی که ...
آمده بود جلوی درب بیت الزهرا (علیها سلام)، میخواست سیّد را ببیند. صدایش کردم. آمد جلوی درب و گفت: «بفرمایید!؟»آن خانم گفت:«من رو میشناسید؟!»سید هر ...
آخرین بار که مریض شد وقتی بود که از مراسم دعای توسل برمیگشت. بیشتر وقتها ساعت دوازده شب برمیگشت. آن شب با حال عجیبی به ...
یک روز جمعه به حمام عمومی دانشکده رفتیم. تا جایی که من به یاد دارم هیچ گاه غسل جمعه سیّد ترک نشده بود.میگفت: «اگه آب ...
در تربیت زهرا شیوههای جالبی داشت. هرگز او را تنبیه نکرد. اصلاً با زدن مخالف بود. به خصوص آنکه میگفت نام مادرم روی اوست. اگر ...
به سراغ سیّد رفتم. همراه او چند روزی را در مرقد امام (رحمه الله) ماندیم. خیلی از بچههای همراه ما به شهرهای خود برگشتند. اما ...