زدودن غمها
شهید حاج محمّد طاهریهمیشه به بچّهها روحیه میداد و سعی میکرد نگذارد غمی بر دلها بنشیند. آخر، غربت و جنگ و مسایل پیرامون آن، به اندازهی کافی، غمبار ...
همیشه به بچّهها روحیه میداد و سعی میکرد نگذارد غمی بر دلها بنشیند. آخر، غربت و جنگ و مسایل پیرامون آن، به اندازهی کافی، غمبار ...
در بحبوحهی عملیّات خیبر، آنگاه که بارانی از گلوه و ترکش از هر سو میبارید، مردی را دیدم که با دستانی ترکش خورده، به هدایت ...
با هم بودند؛ با غلامحسین. میخواستند بروند به یک گردان دیگر، میخواستند به آنجا هم سری بزنند. سر راهشان به همه سنگرها رفتند. یکی یکیشان، ...
به دلیل آشفتگی اوضاع و آتش دشمن که بیامان میبارید، به منِ روحانی اجازه ندادن وارد خط بشوم. وقتی خبر شهادت تعدادی از دوستانم را ...
شجاع و بیباک بود. در عین حال تلاش میکرد با شیرینکاریهایش خستگی را از تن بچّهها در کند.انتهای جادهی خندق قسمتی بود که ما به ...
اوّلین روز عملیّات خیبر بود. از قسمت جنوبی جزیره، با یک ماشین داشتم برمیگشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت میآمد. ...
ده – پانزده روز میشد که حمید و مرتضی یاغچیان شهید شده بودند. آقا مهدی آمد، به من گفت: «واسهی شهادت این بچّهها نمیتوانستی یک ...