چیزی که شاید از خیلی از آدم‌های جنگ جدایش کند، از دست ندادن خلوت‌هایش توی بحبوحه‌ی کار است.

توی خیبر، یادم هست، شب‌هایی که یک کم فرصت پیدا می‌کرد، قرآنش باز بود. داشت سوره‌ی واقعه را حفظ می‌کرد و چقدر خوشحال بود. یادم نمی‌آید جایی با مهدی بوده باشم و موقع نماز، خودش با صدای بلند اذان نگفته باشد. زیارت عاشورا هم خیلی دوست داشت. چشم گریان مهدی بین بچّه‌های لشکر معروف بود.

منبع: کتاب «تو که آن بالا نشستی»؛ مهدی زین الدین – انتشارات روایت فتح

به نقل از: علی حاجی‌زاده