«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

برای دفاع از مَظلوم هیچ قید و شرطی وجود ندارد

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ[۲]»؛ در هفته‌های گذشته موضوع جهاد به مُناسبت باز بودن جبهه‌ی دفاع از حَریم سرزمین‌های اسلامی و حَریم حَرم اهل‌بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) و کمک به مَظلومان سرزمین به غَصب‌رفته‌ی فلسطین تناسب داشت تا مقداری در مورد جهاد صحبت بشود. یکی از اهداف جهاد در قرآن کریم رَفع فتنه است، یکی رَفع فساد است، یکی دفاع از مُستضعفین است. «وَ مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ[۳]»؛ آن‌هایی که فکر می‌کنند به ما ارتباطی ندارد، مانند حُکام عَرب که نه دین‌شان دین است، نه غیرت‌شان غیرت است، نه عَرب‌بودنشان خاصیّت عربی دارد. تَعصُّب جغرافیایی ندارند، تَعصُّب عربی و نژادی ندارند، اطاعت از خداوند متعال هم ندارند. هیچ‌چیزی ندارند. مُزدوران بیگانه هستند و زیر سایه و چَتر قدرت‌های بزرگ موجودیّت خودشان را حفظ کرده‌اند. اما صَریح قرآن کریم دفاع از مُستضعفین جُزء تَکالیف مسلمان‌هاست. «وَ مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ»؛ شرط این‌ها اسلام نیست. حتی اگر کافری مَظلوم بشود، جبهه‌ی توحید باید از مَظلوم دفاع کند. فرمایش مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم این است که فرمودند: «و کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً[۴]»؛ در فرمایش مولا نمی‌گوید که اگر مظلوم مسلمان بود، به او کمک کُن. خیر؛ بلکه مَظلوم هرکه باشد، هرچه باشد، هرجا باشد. اگر مسلمان قدرت داشته باشد مظلوم را نجات بدهد، شرط ندارد. باید به کمک مَظلوم برود و با مَظلوم همراه باشد تا دَفع ظُلم از آن منطقه و از آن گروه واقع بشود.

Sadighi-14030217-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (1)

انسان گناه‌کار با توبه مَحبوب خداوند می‌شود

جهاد در سطح عُموم از همین آیات هم استفاده می‌شود. یک فرد بی‌معرفتی به حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) عَرضه داشت: «تَرَکْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ[۵]»؛ جهاد را کنار گذاشتی و حجّ چون خطر ندارد، حجّ را انتخاب کردی؟ حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) فرمودند: آیه بخوان. همین آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی توبه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ[۶]»؛ حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) فرمودند: ادامه بده. ادامه داد و به این قسمت رسید: «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ[۷]»؛ این‌ها شرایط جبهه‌ی جهاد است. خداوند چه کسانی را برای جهاد برگُزیده است و به خودش نسبت داده است که این‌ها برای من هستند، خودشان را به من فروخته‌اند و دیگر برای خودشان نیستند و تَکلیف‌شان حُضور در جبهه است؟ ۹ شرط دارد. اگر کسی می‌خواهد لیاقت جهاد پیدا کند و خداوند متعال به عُنوان مُجاهد به او امتیاز بدهد که فرموده است: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا[۸]»، باید این ۹ شرط در آن باشد. اوّلین شرط تائب است؛ «التَّائِبُونَ». باید فردی که به جهاد می‌رود، از گناهان پاک بشود. بین خودش و خدای خودش توبه کند. «الْعَابِدُونَ»؛ وقتی توبه کرد، توبه مَقطعی نیست. توبه باید دَوام داشته باشد. بعضی‌ها گناه می‌کنند و یک استغفار می‌کنند و بازهم گناه می‌کنند. یعنی توبه را می‌شکنند. دَوام توبه جُزء مُعجزات است. از هر گناهی هرکسی توفیق پیدا کرد و با توبه خودش را به دَرجه‌ی محبّت خداوند رساند، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ[۹]»؛ خداوند متعال این دو گروه را دوست می‌دارد، مَحبوب خدا هستند. آدم گُنهکار به مَحض این‌که گناه می‌کند، از چشم خدا اُفتاده است؛ ولی وقتی توبه می‌کند به مَقامی می‌رسد که خداوند متعال او را مَحبوب خودش قرار می‌دهد؛ «یُحِبُّ التَّوَّابِینَ». این مَحبوبیّت را باید نگاه داشت. آدمی که با توبه طاهر می‌شود، جنس او جنس مَرغوبی می‌شود و در بازار خداوند متعال قابل عَرضه می‌شود، باید این مَرغوبیّت جنس را با تَرک گناه و دَوام توبه حفاظت کرد. گناه جنس آدم را بَدبو می‌کند، جنس آدم را فاسد می‌کند و خداوند متعال جنس فاسد نمی‌خَرد.

Sadighi-14030217-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (2)

ضَلالت مانع کَسب توفیق رفتن به سوی خداوند است

وجود مُقدّس سالار شهیدان، ارباب مَظلوم و مُجاهد ما حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که آموزگار جهاد هستند، اُلگوی مُجاهدین هستند، وقتی تَشریف‌فَرما شدند که شاید این آدم آلوده را از آلودگی نجات بدهند، یعنی «حُرّ بن یزید جُعفی[۱۰]»، حضرت امام حسین (علیه السلام) خودشان تَشریف بُردند. بعدها که حُرّ حَسرت می‌خورد، گاهی اشک می‌ریخت و خاطره‌ی تَشریف‌فَرمایی امام حسین (علیه السلام) در ذهنش او را تحت فشار قرار می‌داد که حضرت امام حسین (علیه السلام) خودشان تَشریف آوردند. بچّه‌هایشان را هم همراه خودشان آورده بودند و توصیف زیبایی چشم‌های بچّه‌های امام حسین (علیه السلام) را می‌کند که این‌ها چه بچّه‌های نازنینی بودند، چه جاذبه‌هایی داشتند. غُصّه داشت که امام حسین (علیه السلام) آمد که من را نجات بدهد، ولی من سعادت نداشتم. آن‌جا برخورد حُرّ خیلی توأم با بَدبختی بود. گفت: من از کوفه نیامدم، مگر این‌که خواستم در جنگ نباشم. چون مردم کوفه آماده هستند تا با شما بجنگند، ولی من خواستم با کوفیان وارد جنگ با شما نشوم. همین مقدار کأنّه دارد منّت می‌گذارد که خیلی هُنر کردم و اگر می‌ماندم باید با شما می‌جنگیدم، ولی خودم را از مَعرکه بیرون بُردم که نه به نَفع شما باشم نه به زیان شما. حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمودند: پَرونده‌ات سنگین است، دیگر این فُرصت نَصیب تو نمی‌شود. من آمده‌ام تا تو را نجات بدهم. بَدبخت گفت: من خودم آمادگی ندارم، ولی اَسب خوبی دارم که در مَعرکه‌ای نبوده است که نتوانسته باشد سَوار خودش را نجات بدهد و همچنین شمشیر خوبی دارم. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «مَا کُنْتُ»؛ من نیستم. یعنی سُنّت خدا و اولیای خدا بر این نیست که «وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا[۱۱]»؛ کسی که گُمراه است و گُمراه‌کننده است، نمی‌تواند بازوی دین باشد. مُجاهد بازوی دین است. یک رَزمنده دست نظام اسلامی هستند، اَیادی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. ایادی امام زمان (ارواحنا و اَرواح العالَمین لتُراب مَقدمه الفداه) هستند و اگر بازو فاسد باشد، فرمود: من کسی نیستم که مُضلین را به عنوان عَضُد برای خودم، به عُنوان بازو برای خودم انتخاب بکنم. این آیه خودش هم هُشدار است. اگر انسان اهل ضَلالت بود و دست از ضَلالت خود برنداشت، اصلاً توفیق رفتن به سوی خداوند برایش پیش نمی‌آید که از راه‌های میانبُر رفتن به سوی خداوند متعال راه جهاد است، مُجاهدت است و چنین کسی نمی‌تواند. لذا قرآن کریم در پایان آیه‌ی مُعامله‌ی خداوند متعال با بنده‌اش، خداوند هم ابتدا خودش را انتخاب می‌کند. این تو نیستی که به این بازار آمدی؛ این من هستم که تو را به این بازار کشانده‌ام و خودم به سُراغ تو آمده‌ام که تو را پَسندیده‌ام و می‌خواهم با تو مُعامله کُنم. تو خودت را به من بده، من هم بهشتم را به تو می‌دهم. آیه خیلی لَطائفی دارد که اگر آدم برای هر کدام از آن‌‌ها جان بدهد، کم است. خداوند متعال برای خریدِ تو اقدام کرده است؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى».

Sadighi-14030217-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (3)

تأکید الهی برای کسب علم و معرفت در علوم دینی

چه کسانی هستند که خداوند متعال به این‌ها نظر لُطف دارد، عاشق این‌هاست، آمده است تا این‌ها را نزد خودش ببَرد؟ کسانی که اوّلین شرط آن تائب است؛ «التَّائِبُونَ». دوّم عابد‌ بودن است. هرکسی توبه کرد، باید از سنگر عُبودیّت خارج نشود؛ «الْعَابِدُونَ». سوّم «السَّائِحُونَ» هستند؛ سائح به مَعانی مُختلفش می‌تواند مُراد آیه‌‌ی کریمه باشد. یکی از مَعانی‌اش این است که این برای طلب علم به حوزه‌های علمیه برود. سائح از همان سیاحت است؛ ولی تفسیر و ترجمه‌ی آیه‌ی دیگر سوره‌ی مبارکه‌ی توبه است که فرمود: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ[۱۲]»؛ این نَفْر در مسأله‌ی جهاد به کار می‌رود. خداوند متعال در مورد مُجاهدین فرمود: «انْفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا[۱۳]»؛ شما پیاده یا سَواره به جبهه بروید. با همان تَعبیری که خداوند متعال برای بسیج رَزمندگان به جبهه‌ی حقّ با باطل به کار می‌بَرد، با همان تَعبیر رَزمندگی در مورد حُضور در حوزه‌های علمیه و کسب مَعرفت دینی، گویا خداوند متعال گِله می‌کند، نارضایتی خودش را اعلان می‌فرماید: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ». که قبل از آن می‌فرماید: «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً[۱۴]»؛ همه‌ی مؤمنین که نمی‌توانند به حوزه‌ی علمیه بروند یا همه به جبهه‌ی جهاد بروند. آن مورد اوّل شال هر دو می‌تواند باشد. «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً»؛ همه‌ی مؤمنین نمی‌توانند به جبهه اعزام بشوند و شهر از کسانی که جبهه را پُشتیبانی می‌کنند و تدارک جبهه را می‌بینند، خالی بشود. یا کسانی که علم یاد می‌گیرند، یقیناً ارزش تقویت بُنیه‌ی فرهنگی رَزمندگان بیشتر از خودِ رَزمندگی است. به همین دلیل است که روایت فرمود: «فَیُرَجَّعُ مِدادُ العُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ[۱۵]»؛ روز قیامت بین قَلم عالِم و خون شهید مُوازنه می‌شود؛ اما ارزش قَلم عالِم رَبّانی بیشتر از خون شهید است؛ زیرا خونِ شهید حاصل این قَلم است؛ حاصل این «قالَ الصّادقُ» و «قالَ الباقر» است. مُجاهد را تربیت‌شده‌های مَکتب امام جعفر صادق (علیه السلام) که به دَرجه‌ی جهاد علمی و فرهنگی رسیده‌اند و فرماندهی این جبهه را به عُهده گرفته‌اند، اگر امام یک مَرجع تَقلید نبود که عَلَم انقلاب را به پا کرده بود، مگر «شهید سلیمانی» تربیت می‌شد؟ مگر «شهید همّت» تربیت می‌شد؟ مگر آدم می‌توانست از آن دانشگاه‌ها، از آن دبیرستان‌ها، از آن فرهنگ سلطنتی و غَربی «شهید باکری» استخراج نماید؟ همه‌ی این تَحوّلات برای قیام یک عالِم دین‌شناسِ راه‌رفته‌ی راه‌یافته‌ی مُستقرّ در سنگر مُبارزه‌ی با جَهل است. مُبارزه‌ی با جَهل مُقدّم بر مُبارزه‌ی با ظُلم است؛ زیر منشأ ظُلم هم جهالت است. اگر همه آگاهی پیدا کنند، قُبح ظُلم را دَرک کنند، ظُلم نمی‌کنند و این آگاهی برای خوب‌بودن عدالت و زشت‌بودن ظُلم کار حوزه‌های علمیه است.

Sadighi-14030217-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (4)

اهمیّت جهاد علمی و فرهنگی در قرآن کریم

لذا آیات مُبارکات سوره‌ی مُبارکه‌ی توبه هر دو جبهه را مَطرح می‌کند. در هر دو جا هم تَعبیر خداوند متعال هم گِله‌مند است و هم دعوت می‌کند. در یک‌جا فرمود: «انْفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا»؛ و در یک‌جا هم فرمود: «إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ[۱۶]»؛ چرا نَفْر نمی‌کنید؟ وقتی می‌گویند بسیج بشوید و برای جبهه‌های نبرد علیه باطل بروید، به زمین چَسبیده‌اید و سنگین‌ شده‌اید و نمی‌توانید خودتان را از این زمین جُدا کنید و به جبهه‌ها بروید. همین تَعبیری که می‌فرماید: «إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ»، در مورد کسانی هم که می‌توانند به حوزه‌های علمیه بروند، می‌توانند بروند و سرباز رَسمی امام زمان (ارواحنا فداه) بشوند، می‌توانند بروند و اَفسر جبهه‌ی فرهنگی بشوند، می‌توانند بروند و رَزمنده‌پَرور بشوند، بروند سلیمانی‌ها را تربیت کنند، شهید چَمران‌ها را به دنیا عَرضه کنند؛ همه‌ی این‌ها تربیت‌شدگان دامان حوزویان هستند. اگر با حوزه نبودند، در آخر مُجاهد خَلق درمی‌آید، مُنافق درمی‌آید. این اهمیّت جبهه‌ی فرهنگی و جهاد فرهنگی خیلی مهم‌تر از جهاد نظامی و جهاد دفاعی است. این علّت است و آن مَعلول است. باید همیشه این علّت را داشت تا آن مَعلول خُشک نشود. هر رَزمنده‌ای که تربیت دینی ندارد، حاصل رَزمندگی‌اش ریاست خودش است، خودخواهیِ اوست، از خود راضی‌بودن است، طلبکار بودن از جامعه است، طلبکار بودن از دین و مسئولین دینی هست؛ ولی در آ‌ن‌جایی که تربیت جَعفری است، خودشِکَنی هست، خودبینی نیست. «محمّد بن مُسلم[۱۷]» از شاگردان وجود مُقدّس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) است و در جبهه‌ی جَعفریّه جُزء شاگردان مُمتاز و خطّ اوّل جبهه‌ی علم است. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به او پیغام داد که همه‌ی اُمور تو مورد رضایت من است؛ ولی گاهی به خودت مَغرور می‌شوی. دوست ندارم عالِم دینی به خودش مَغرور بشود، در برابر عَوام و مُشتری‌ها برای خودش یک تَشخُّص و تَعیُّنی داشته باشد. من از این صفت خوشم نمی‌آید. محمّد بن مُسلم به محض این‌که پیام حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) رسید، در آن‌جا مَرجع تَقلید است و با اجازه‌ی امام زمانش هم مَرجعیّت را دارد، امام وُکلایی را تربیت کرده است و وُکلای ائمه‌ (سلام الله علیهم اجمعین) همه صاحب‌نظر بودند، در آن‌جا به جای امام رَتق و فَتق اُمور مذهبی را انجام می‌دادند. محمّد بن مُسلم تا مُتوجّه شد که یک صفتی در او هست که نزدیک است جُزء مُتکبّرین به حساب بیاید، خودش را مُتعیِّن می‌داند، بساط با مُریدها را تَعطیل کرد و رفت و یک‌بار خُرما خرید و به جلوی همان مسجدی آمد که امام جماعت آن بود. صدا می‌زد: بیایید من خُرمافروشی می‌کنم. خیلی زیبا خودش را لَگدمال کرد. یک آدمی که در حَدّ مَرجعیّت بود؛ آن هم نه مَرجعیّتی که خُبرگان تَعیین می‌کنند یا آدم‌های مُتخصّص تَعیین می‌کنند؛ امام زمان خودش او را به عنوان مَرجع تَقلید به آن‌جا فرستاده است. یک‌کسی که در این حَدّ از علم و کَمالات مَعنوی است، این پیام حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) او را وادار کرد که برای ما اُلگو بشود. عالِم دینی باید مردمی باشد، باید خاکی باشد، باید مُتواضع باشد، باید تَقدُّم در سلام داشته باشد، باید در خدمت‌کردن در خانه و بیرون از خانه، در به دوش‌گرفتن پدر، در بوسیدن پای مادر باید این آمادگی‌ها در عالِم حوزوی وجود داشته باشد. لذا این جهادی که محمّد بن مُسلم کرد، قابل قیاس با جهاد در جبهه‌های اسلامی نیست. این نَفس و آتش نَفس را خاموش کردن است؛ علیه اَنانیّت و علیه مَن قیام کردن است؛ این مَنیّت را از بین بُردن است. لذا در این آیه‌ی کریمه که آیات جهاد هست، تَشویق به جهاد است و بالاترین تَشویق در این آیه این است که خداوند متعال مُشتری مؤمن است. این خیلی با مسأله‌ی بهشت و حُور و قُصور اصلاً قابل مُقایسه نیست. خداوند متعال می‌گوید: تو را پَسندیده‌ام. خداوند متعال می‌گوید: به کار من می‌خوری. خداوند متعال می‌گوید: می‌توانی با من اَنیس بشوی، می‌توانی نزد من بیایی. خودم آمدم و انتخابت کردم که تو را بخَرم. تو بالاتر از زمین و زمان و بهشت هستی، خودم مُشتری‌ات هستم. آن‌وقت در سِیر تربیتی این آیه که رَزمنده باید چه صفاتی داشته باشد، اوّلین صفت تائب‌بودن است؛ دوّمین صفت عابد‌بودن است که ادامه‌ی حالت توبه و پَرهیز از گناه و دَوام در بندگی است؛ سوّمین مورد سائح است که به مَعانی مُختلف هست و اراده‌ی مَعانی مُختلف در لَفظ واحد هم از نظر اصولیّن مَدقّق بلامانع است. می‌شود همه‌ی این‌ها را در نظر داشت. لذا یکی از مَعانی سائح طالب علم است. این‌هایی که وَطن خودشان را تَرک می‌کنند، به حوزه‌های علمیه می‌روند تا دین را خوب بشناسند، فقیه بشوند و بعد هم در حوزه نمانند. بعد از فقیه‌شدن باید مانند تمام نیروهای مُسلّح به جبهه‌‌های مُختلف بروند و با شیاطین مُقابله کنند، با انحرافات مُقابله کنند، آدم بسازند، اخلاق را نَشر بدهند، روحیه‌ی جهادی و رَزمندگی را در جوان‌های این مملکت بدَمند.

Sadighi-14030217-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (5)

رَزمنده‌ی فرهنگی باید سه خُصوصیّت «تائب، عابد و سائح» را دارا باشد

«فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ»؛ اما آیه تَفقُّه در دین را هدف مُعرّفی نمی‌کند. می‌گوید: بروند و در دین فَهم عَمیق پیدا کنند و «وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ[۱۸]»؛ وقتی برمی‌گردند، هُشداردهنده باشند، بیدارگَر باشند، مُزکّی نُفوس باشند، مُربّی جوان‌ها و کودکان باشند، کار انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) را بکنند. هیچ پیامبری راکد نبود. این‌ها «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ[۱۹]» بودند. هرجا که مشکلی بود، کُفر بود، شِرک بود، پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) اقدام می‌کردند، خطر می‌کردند، جانشان را به خطر می‌انداختند. لذا فرمود: «وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ». شما با اُمید بروید. بگویید اگر من بروم، نَفَسم اثر می‌کند؛ اگر در فُلان دبیرستان و فُلان بروم و حُضور پیدا کنم، «لَعَلَّهُمْ»، این به خُطباء، به مُبلّغین، به طُلابی که کار فرهنگی می‌کنند، کار مدرسه‌ای می‌کنند دارد اُمید می‌دهد. همه این‌گونه نیستند که از شما خوششان نیاید. ممکن است ابتدائاً که نمی‌شناسند خوششان نیاید. در جریان کرونا طلبه‌های حوزه‌ی امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) که جُزء توفیقات مردم اُزگُل است که امام زمان (ارواحنا فداه) در این‌جا پایگاه زده است، آقایمان در این‌جا اَفسرانی دارد، سربازانی دارد، در این‌جا نمازشب‌هایی خوانده می‌شود، در این‌جا هفته‌ای نیست که اشک‌ها بر امام حسین (علیه السلام) ریخته نشود، در این‌جا خوب درس می‌خوانند، خوب بندگی می‌کنند و در موقعیّت‌های خدمتی و نیاز کشور هم در سیل، هم در زلزله، هم در مسأله‌ی کرونا این‌ها خادم مردم بودند، این‌ها برای مردم نوکری می‌کردند؛ زیرا این‌ها می‌دانند که مردم ایتام آل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و یَتیم‌نَوازی کار شاگردان امام صادق (علیه الصلاه و السلام) است. در بعضی از بیمارستان‌ها ورود یک مُعمّم در آن شرایط سخت بود؛ ولی وقتی تحمُّل کردند و رفتند و اخلاق‌شان را دیدند، در مراحل بعد خودشان این‌ها را دعوت می‌کردند و می‌خواستند که به آن‌جا بروند. لذا مُجاهدی که خداوند متعال خریدار اوست، باید ریشه در حوزه داشته باشد؛ «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ». اُمیدواریم خداوند مَنّان عنایتی داشته باشد که هم تائب باشیم، هم توبه‌شِکَن نباشیم. هم عابد باشیم و هم در عابد بودن‌مان عالِم باشیم. این سه با هم ارتباط دارد. تائب، عابد و سائح که یکی از مَجاری سائح‌بودن حوزوی بودن است، عالِم حوزوی‌شدن است. این سه با همدیگر ارتباط دارند. حَلقه‌های یک زَنجیر هستند و این سلسله می‌تواند اثرگذار باشد و در جامعه نَسیم توحید را به حرکت دربیاورد و دل‌ها را زنده کند و دل‌ها را به هم اُلفت بدهد، اختلافات را پایان بدهد، بتواند بدبینی‌ها را مُعالجه کند، مهربانی‌ها و حمایت‌ها را به جای کارشِکَنی‌ها دستگیری‌ها را رایج کند و این از صفات رَزمنده‌ای است که خداوند متعال او را به رَزمندگی قبول می‌کند و اگر غیر از این باشد، مشکلات دارد. باید اوّل کار از این‌جا شروع بشود.

Sadighi-14030217-MasjedeOzgol-Thaqalain_IR (6)

لُطف بی‌نظیر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

وجود مُقدّس مولای ما حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) که بنده دو روز گذشته در این مَحفل نورانی و در این مسجد مُقدّس عرض کردم که بنده شخصاً از وجود مُقدّس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در گرفتاری‌هایم استمداد کرده‌ام و نُصرت ایشان را دیده‌ام که پاسخ می‌دهد. از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پُرسیدند: کَرَم چه چیزی است؟ کَریم چه کسی است؟ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: کَریم کسی است که «یُؤتی قَبلَ المَسألَه»؛ عَطای او قبل از گِدایی است. اگر کسی آبرو گِرو بگذارد و شما چیزی به او بدهید که قیمت آبروی او را به او داده‌اید. ولی کَریم آن کسی است که رَصد می‌کند ببیند در کجا چه کسی چه مقدار احتیاج دارد، خودش می‌رود و نمی‌گذارد کار به جایی برسد که شخصیّت او خُرد بشود و بیاید منّت کسی را بکِشد و خود امام صادق (علیه السلام) همین‌گونه بودند. حتی به کسانی که به ایشان جَفا کرده بودند، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در بِستر شهادت بودند و فرمودند که اَموالی را ببَرید و به چه کسانی بدهید که یکی از آن‌ها هم «حسن اَفطس» بود که جُزء قوم‌ و خویش‌های خودشان بود؛ ولی وقتی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند که این مقدار پول را ببَرید و به او بدهید، اطرافیان برافروختند. آقا! فدای شما بشوم؛ این همان کسی است که چاقو به صورت شما زد، به شما جسارت کرد. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: من نمی‌خواهم جُزء کسانی باشم که قرآن کریم مَذمّت‌شان کرده است؛ «یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ[۲۰]». صِله‌ی رَحِم جُزء فرهنگ اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) است؛ وَلو طرف به شما ظُلم کرده باشد؛ ولی وقتی گرفتار است به او برسید.

«ای کریمی که از خزانه‌ی غیب     *****     گبر و ترسا وظیفه‌خور داری

دوستان را کجا کنی محروم     *****     تو که با دشمن این نظر داری؟[۲۱]»

یک مورد از کَرم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را عرض می‌کنم. کسی آمد و اظهار نیاز کرد. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پسرشان محمّد را صدا زدند و فرمودند: چه مقدار در خانه داریم؟ عرض کرد: آقا! چهاصد دِرهم. فرمودند: همه را به او بدهید. عرض کرد: آقا ما چیزی نداریم. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر آدم به خدا بدهد، خداوند جای آن را پُر می‌کند و نمی‌ماند. هر چهارصد دِرهم را به این سائل دادند. این سائل آدم با معرفتی بود. بعضی‌ها می‌گویند: آقا این‌که من را کفایت نمی‌کند؛ شروع به شُکر خدا کرد. خدایا شُکر که چنین کَریمی در سر راهمان قرار گرفت و گِره‌ ما را باز کرد. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) دیدند که او روح شُکرگزاری و سپاسگزاری دارد، صدایش زد که برگرد. برگشت؛ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: بهترین عَطا عَطایی است که طرف را بی‌نیاز کند. انگُشتر خودشان را درآوردند. انگُشتر را هم به او دادند و فرمودند: آن چهارصد دِرهم برای مشکلات آنیِ تو، اگر احتیاج پیدا می‌کنی این انگُشتر هم قیمتی است و دَه‌ هزار دِرهم قیمت آن است، بفروش و زندگی‌ات را رونق بده. یک چنین آقایی رئیس حوزه‌هاست. یک چنین آقایی رئیس مَکتب است، رئیس شیعه است و ما باید در این مَکتب این مطالب را یاد بگیریم.

روضه و توسّل به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) ۸ بار احضار شدند و «منصور» نانَجیب (لعنت الله علیه) با قساوت و عِنادی که به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) داشت، ایشان را تحمُّل نمی‌کردند و می‌خواست او را از میان بردارد. ولی خداوند متعال به بَهانه‌های مختلف او را مَرعوب کرد و نشد. آخرین به والی مدینه نامه نوشت و او با زَهر حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) را مَسموم کرد، حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با انگور مَسموم شدند. زَهر هم زَهر مُهلکی بود. زود وجود نازنین مولایمان حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بهم ریخت. راوی می‌گوید: من شنیدم که امام اُفتاده بودند و دیگر سرپا نیستند. رفتم تا امامم را عیادت کنم، آخرین توشه‌ها را از دیدارشان برگیرم. وقتی وارد شدم، دیدم بدن نازنین نَحیف شده است، رنگ مُبارک با دستمال زردی که به پیشانی بسته بودند، تشخیص داده نمی‌شود. با صدای بلند گریه کردم. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: چرا گریه می‌کُنی؟ عرض کردم: چرا گریه نکُنم؟ امامی مانند شما را دارم به این حال می‌بینم. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) دلداری دادند. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۲]»؛ حسین جان! هیچ‌کسی مانند امام حسین (علیه السلام) نبود. «أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ[۲۳]»؛ سلام به آن مَحاسن خونین تو حسین جان! هم سنگ به پیشانی زدند، فَوران خون صورت مبارک ایشان را رنگین کرد. هم صورت بر روی صورت حضرت علی اکبر (علیه السلام) گذاشته بود و خون سر حضرت علی اکبر (علیه السلام) که صورتش را پوشش داده بود، به صورت مبارک حضرت امام حسین (علیه السلام) موجب خَضاب شده بود. ولی آخرین بار گویا با خون گَلوی حضرت علی اصغر (علیه السلام) خودش را مُتبرّک می‌کند. خون این طفل شش‌ماهه‌ی رَضیع حالت خاصّی داشت. امام حسین (علیه السلام) دست زیر گَلو می‌بُرد، دست‌های مبارک‌شان را پُر از خون می‌‌کرد. این هم مهربانی امام حسین (علیه السلام) بود. می‌گویند: اگر یک قَطره از خون حضرت علی اصغر (علیه السلام) بر روی زمین می‌ریخت، بَلا می‌آمد و زمین طوفانی می‌شد. امام حسین (علیه السلام) خون را به آسمان می‌پاشید. مَلائکه‌ی آسمان مُشتری خونِ حضرت علی اصغر (علیه السلام) بودند. هیچ‌چیزی به زمین برنمی‌گشت. اما دست‌های خونین خودش را به مَحاسن شریفش می‌کشید.

‌لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! لباس ظُهور بر قامت رَعنای مولای ما، عزیز سَفرکرده‌ی ما، نجات‌دهنده‌ی ما، حامی ما، طَبیب ما، اُمید ما، پُشتیبان ما، امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) در همین ایّام بپوشان.

خدایا! چشم ما را به جَمال آقای خوب‌مان روشن بفرما.

خدایا! قلوب ما را مالامالِ معرفت و محبّت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) قرار بده.

خدایا! عاقبت اَمرمان را به شهادت مَختوم بفرما.

خدایا! گِره‌هایمان را باز بگردان.

خدایا! مشکلات‌مان را رَفع بفرما.

خدایا! حَوائج‌مان را برآورده بگردان.

خدایا! مریض‌هایمان را شفا بده.

خدایا! فقر و فساد و فَحشا و کَشف‌حجاب و رِبا و بی‌انصافی و اَنواع خلاف شرع‌ها را از این مملکت ریشه‌کَن بگردان.

الها! سایه‌ی پُر برکت امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، رهبر خوب‌مان و همه‌ی اَعوان و اَنصار مُخلص ایشان را تا ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) با کفایت و کرامت مُستدام بفرما.

الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم جبهه‌ی مقاومت، سیّد مقاومت، حزب‌الله لُبنان، اَنصارالله یمن، مُجاهدین سرافراز عراق و مُجاهد نوظُهور گروه بَحرینی که اَخیراً اعلان موجودیّت کردند را زیر پَرچم ولایت و نیابت امام زمان (ارواحنا فداه) همگی را با اقتدار تا ظُهور مُستدام بدار.

خدایا! خَصم‌دون‌شان، استکبار غَرب، جریان تَمدُّن غَرب و صهیونیست‌های جَعلی را نابود بگردان.

خدایا! این کشورهای بی‌غیرت اطرافمان که به جای کمک به غَزّه با دشمن سرسَخت اسلام و مُسلمین سَر و سِرّی دارند، این‌ها را تبدیل به اَحسن بفرما.

بارالها! پروردگارا! آنچه خواستیم و نخواستم، خیر دین و دنیای ما در آن است از ما دَریغ مَفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».

[۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۵٫

«وَ مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا».

[۴] نهج البلاغه، نامه ۴۷؛ از وصیت‏هاى آن حضرت است به حسن و حسین علیهما السّلام وقتى که ابن ملجم لعنه اللّه علیه به او ضربت زد.

«أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا ( صلى الله علیه وآله ) یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ . ثُمَّ قَالَ‏ : یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله ) یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ الْمُثْلَهَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ».

[۵] الکافی، ثقه الاسلام کلینی، ص ۲۲، ح ۱؛ تفسیر القمی، علی بن ابراهیم القمی، ج ۱، ص ۳۰۶؛ عوال اللالی، ابن ابی جمهور، ج ۲، ص ۹۸٫

«لَقِیَ عَبَّادٌ الْبَصْرِیُّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ص فِی طَرِیقِ مَکَّهَ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ تَرَکْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ وَ لِینَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوابِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَتِمَّ الْآیَهَ فَقَالَ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا رَأَیْنَا هَؤُلَاءِ الَّذِینَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ».

[۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱٫

[۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۲٫

«التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ».

[۸] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۵٫

«لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً ۚ وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۲٫

«وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ ۖ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ».

[۱۰] عُبَیْدُالله بْن حُرّ جُعْفی، از کسانی است که در جریان واقعه کربلا دعوت امام حسین (علیه السلام) برای همراهی را نپذیرفت. عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین (علیه السلام)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. “عبید الله بن الحر بن عمرو بن خالد بن المجمع بن مالک بن کعب بن سعد بن عوف بن عویم بن جعفی” از قبیله بنی سعد العشیره جعفی بود. درباره تاریخ ولادت وی اطلاعی در دسترس نیست. جز اینکه به نظر می‌رسد در زمان قتل عثمان در ایام جوانی بوده است. برخی منابع تاریخی گفته‌اند او از هواداران عثمان بود و پس از قتل عثمان به معاویه پیوست و در جنگ صفین علیه امام علی (علیه السلام) جنگید. اما در منابع دیگری آمده است که او به درخواست معاویه برای شرکت در جنگ صفین پاسخ منفی داد و عدم دخالت علی (علیه السلام)در قتل عثمان و ناپسند بودن جنگ با مردم کوفه را که اکثرشان از قبیله و عشیره‌اش بودند، به عنوان دلیل آن بیان نمود. عبیدالله پس از شهادت امام علی (علیه السلام) به کوفه رفت. درباره زندگی وی پس از شهادت امام علی (علیه السلام) تا زمان مرگ معاویه اطلاعی در دست نیست. عبیدالله با قیام مختار ثقفی در سال ۶۶ قمری برای خونخواهی امام حسین (علیه السلام)، به نیروهای مختار پیوست و او را همراهی کرد و با ابراهیم بن مالک اشتر به جنگ ابن زیاد رفت. ابراهیم از وجود او در میان نیروهای مسلح خود نگران بود و محرمانه به مختار گفت: «می‌ترسم که عبیدالله بن حر در زمان حساسی مرا تنها گذارد.» ولی مختار به او گفت: «با او نیکی کن و چشم او را به مال پر کن! او دنیاپرست است.» ابراهیم اشتر با او به شهر تکریت رفت و او را مأمور مالیات آن منطقه کرد. و بعد مالیات را در میان همراهان تقسیم نمود و برای او پنج هزار درهم فرستاد. عبیدالله خشمگین شد و اعتراض کرد و گفت ابراهیم، خودش بیشتر برداشته است، در حالی که ابراهیم قسم خورد که چنین نبوده و مجددا برایش پول بیشتری فرستاد، ولی او باز راضی نشد و بر مختار خروج کرد و عهدی که با او بسته بود، شکست و روستاهای اطراف شهر کوفه را غارت و عمال مختار را کشت و اموالشان را گرفت و به بصره نزد مصعب بن زبیر رفت. مختار هم عده‌ای را فرستاد تا خانه‌اش را خراب کردند. هنگامی که مصعب بن زبیر برای جنگ با مختار ثقفی حرکت کرد، عبیدالله به او پیوست و در جنگ با مختار ثقفی در سپاه مصعب بود. اما مصعب از وی ترسید و زندانی‌اش کرد. پس از مدتی عبیدالله با وساطت عده‌ای آزاد شد و به جمع‌آوری سپاه پرداخت و سیصد تن جنگجو گردآورد و پس از تکریت به کوفه حمله کرد و کار را بر مصعب بن زبیر دشوار ساخت. سرانجام عده‌ای از سپاهیانش متفرق شدند و او از بیم اسارت، در سال ۶۸ ق، خود را به فرات انداخت و غرق شد.

[۱۱] سوره کهف، آیه ۵۱٫

«مَا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ مَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا».

[۱۲] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫

«وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».

[۱۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۴۱٫

«انْفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».

[۱۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫

[۱۵] من لا یحضره الفقیه‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم،‏ ۱۴۱۳ قمری‏، چاپ: دوم‏، ج ‏۴، ص ۳۹۹، (و من ألفاظ رسول الله ص الموجزه التی لم یسبق إلیها)؛ مستدرک سفینه البحار، نمازى شاهرودى، على‏، جامعه مدرسین‏، قم‏، ۱۴۱۸ قمری‏، چاپ: اول‏، ج ‏۷، ص ۳۵۴، (علم).

«اِذا کانَ یَوْمَ القِیامَهِ جَمَعَ اللّهُ عَزّوَجَلَّ النّاسَ فِى صَعِیدٍ واحِدٍ وَ وُضِعَتِ المَوازِینُ فَتُوزَنُ دِماءُ الشُّهَداءِ مَعَ مِدادُ العُلَماءِ فَیُرَجَّعُ مِدادُ العُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ».

[۱۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۳۸٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ».

[۱۷] محمد بن مُسلِم ثَقَفی کوفی (درگذشت ۱۵۰ق) از اصحاب اجماع که حدود ۴۶،۰۰۰ حدیث از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است. بر اساس روایتی امام صادق (علیه السلام) وی را از احیاگران مکتب امام باقر (علیه السلام) به شمار آورده است. شیخ طوسی از او در شمار اصحاب امام کاظم (علیه السلام) نیز یاد کرده است. محمد بن مسلم کتابی با عنوان «الأربعمائهُ مسأله فی أبواب الحلال و الحرام» تألیف کرده است. محمد بن مسلم بن رباح (ریاح) ثقفی، در کوفه متولد شد و به همین دلیل او را «کوفی» می‌گویند. از موالی وهم پیمانان قبیله ثقیف و کنیه‌اش ابوجعفر است. در منابع رجال القاب زیادی به او نسبت داده شده است؛ اوقص، اَعور، حدّاج، قصیر، طحّان، سمّان، طائفی و ثقفی از این جمله‌اند. محمد بن مسلم چهار سال در مدینه نزد امام باقر (علیه السلام) به کسب دانش و حدیث مشغول بود. بنابر نقلی، امام صادق (علیه السلام)، او را امین امام باقر (علیه السلام) در احکام دین و نیز محافظ دین الهی و زنده نگاهدارنده مکتب تشیع معرفی می‌کند. امام ششم (علیه السلام) در زمان حیات خود برخی را که به ایشان دسترسی نداشتند به محمد بن مسلم ارجاع می‌داد. و در باره جایگاه علمی او فرموده است: «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَهِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم؛ هیچ‌یک از شیعه، فقیه‌تر از محمد بن مسلم نیست».

بر اساس گزارش‌های تاریخی، برخی از بزرگان اهل‌سنت مانند ابوحنیفه برای حل مسایل علمی به او رجوع می‌کردند. برقی او را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) می‌داند که اهل‌سنت نیز از او روایت کرده‌اند. شیخ مفید محمد بن مسلم را از سرسلسله فقهایی می‌داند که شیعه، حلال و حرام و دیگر احکام را از آنان گرفته است. شیخ طوسی وی را یک‌بار در اصحاب امام باقر (علیه السلام) و یک‌بار در اصحاب امام صادق (علیه السلام) و بار دیگر در اصحاب امام کاظم (علیه السلام) برمی‌شمارد. بنا بر گزارش‌های تاریخی، محمد بن مسلم در سال ۱۵۰ قمری درگذشته است و دو سال از امامت امام کاظم (علیه السلام) را درک کرده است. رجالیان شیعه، محمد بن مسلم را از اصحاب اجماع برشمرده‌اند. نجاشی او را از موثق‌ترین افراد و فقیهی پرهیزگار معرفی می‌کند. شیخ مفید محمد بن مسلم را از فقهایی می‌داند که هیچ‌کس ایرادی به شخصیت وی ندارد. محمد بن مسلم به‌طور مستقیم از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است؛ او حدود ۳۰،۰۰۰ حدیث از امام باقر (علیه السلام) و حدود ۱۶،۰۰۰ حدیث از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است. او همچنین از برخی راویان مانند ابو حمزه ثمالی، حمران بن اعین، زراره بن اعین و محمد بن مسعود طائی روایت نقل کرده است. محمد بن مسلم کتابی با عنوان «الأربعمائه مسأله فی أبواب الحلال و الحرام» تالیف کرده است که در آن به بررسی ۴۰۰ مساله در باب احکام شرع پرداخته است.

[۱۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲٫

[۱۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸٫

«و من خطبه له (علیه السلام) و هی من خطب المَلاحم: اللّه تعالى: الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ، خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّهٍ إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ، خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ. وَ مِنْهَا فِی ذِکْرِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله): اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَهِ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِشْکَاهِ الضِّیَاءِ وَ ذُؤَابَهِ الْعَلْیَاءِ وَ سُرَّهِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِیحِ الظُّلْمَهِ وَ یَنَابِیعِ الْحِکْمَهِ. وَ مِنْهَا: طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَهُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَهٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَهِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَهِ. لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِکْمَهِ وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَهِ فَهُمْ فِی ذَلِکَ کَالْأَنْعَامِ السَّائِمَهِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِیَهِ. قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّهُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَهُ عَنْ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَهُ لِمُتَوَسِّمِهَا. مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاکاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَهً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَهً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَهً بَکْمَاءَ. رَایَهُ ضَلَالٍ قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا، تَکِیلُکُمْ بِصَاعِهَا وَ تَخْبِطُکُمْ بِبَاعِهَا، قَائِدُهَا خَارِجٌ مِنَ الْمِلَّهِ قَائِمٌ عَلَى [الضَّلَّهِ] الضِّلَّهِ. فَلَا یَبْقَى یَوْمَئِذٍ مِنْکُمْ إِلَّا ثُفَالَهٌ کَثُفَالَهِ الْقِدْرِ أَوْ نُفَاضَهٌ کَنُفَاضَهِ الْعِکْمِ، تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الْأَدِیمِ وَ تَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصِیدِ وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَیْنِکُمُ اسْتِخْلَاصَ الطَّیْرِ الْحَبَّهَ الْبَطِینَهَ مِنْ بَیْنِ هَزِیلِ الْحَبِّ. أَیْنَ تَذْهَبُ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ وَ تَتِیهُ بِکُمُ الْغَیَاهِبُ وَ تَخْدَعُکُمُ الْکَوَاذِبُ وَ مِنْ أَیْنَ تُؤْتَوْنَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ فَ «لِکُلِّ أَجَلٍ کِتابٌ» وَ لِکُلِّ غَیْبَهٍ إِیَابٌ. فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ وَ أَحْضِرُوهُ قُلُوبَکُمْ وَ اسْتَیْقِظُوا إِنْ هَتَفَ بِکُمْ، وَ لْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیَجْمَعْ شَمْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ ذِهْنَهُ، فَلَقَدْ فَلَقَ لَکُمُ الْأَمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَهِ وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَهِ. فَعِنْدَ ذَلِکَ أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَکِبَ الْجَهْلُ مَرَاکِبَهُ وَ عَظُمَتِ الطَّاغِیَهُ وَ قَلَّتِ الدَّاعِیَهُ وَ صَالَ الدَّهْرُ صِیَالَ السَّبُعِ الْعَقُورِ وَ هَدَرَ فَنِیقُ الْبَاطِلِ بَعْدَ کُظُومٍ وَ تَوَاخَى النَّاسُ عَلَى الْفُجُورِ وَ تَهَاجَرُوا عَلَى الدِّینِ وَ تَحَابُّوا عَلَى الْکَذِبِ وَ تَبَاغَضُوا عَلَى الصِّدْقِ. فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ کَانَ الْوَلَدُ غَیْظاً وَ الْمَطَرُ قَیْظاً وَ تَفِیضُ اللِّئَامُ فَیْضاً وَ تَغِیضُ الْکِرَامُ غَیْضاً، وَ کَانَ أَهْلُ ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئَاباً وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً وَ أَوْسَاطُهُ أُکَّالًا [أَکَالًا] وَ فُقَرَاؤُهُ أَمْوَاتاً وَ غَارَ الصِّدْقُ وَ فَاضَ الْکَذِبُ وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّهُ بِاللِّسَانِ وَ تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً وَ الْعَفَافُ عَجَباً وَ لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً».

[۲۰] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۵٫

«وَ الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ ۙ أُولَٰئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ».

[۲۱] سعدی، گلستان، دیباچه.

[۲۲] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۲۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف ناحیه مقدسه.

«…أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَهِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَهِ الْقَریبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَهِ عَنِ الاَْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَهِ الزّاکِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّهِ السّامِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَهِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَهِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ، وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَهً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ ، أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوهَ ، وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ ، وَ کُنْتَ للهِِ طآئِعاً ، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً ، وَ لِقَوْلِ أَبـیک َ سامِعاً ، وَ إِلى وَصِیَّهِ أَخیک َ مُسارِعاً ، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً ، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً ، وَ لِلطُّغاهِ مُقـارِعاً ، وَ لِلاُْ مَّهِ ناصِحاً ، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً ، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً ، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً ، وَ لِـلاِْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً…».