در میان منابع بی شمار تاریخ وهابیت، «لمع الشهاب فی سیره محمد بن عبدالوهاب» کتابی ست که به رغم ناشناخته ماندن نگارنده آن، از اهمیت بسزایی نزد پژوهشگران و محققان این عرصه برخوردار است.۲ این کتاب برخلاف آنچه از نامش برمی آید با مرگ ابن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۶/۱۷۹۲ به پایان نمی رسد، بلکه شرح وقایع را تا سال ۱۲۳۳/۱۸۱۷ یعنی چندماه پس از سقوط درعیه توسط سپاهیان مصری در خود گنجانده است. تنها نسخه موجود از این کتاب در کتابخانه ملی انگلستان به شماره ۲۳٫۳۴۶۳ و در مجموعه ای مشتمل بر چهار رساله وهابی قرار دارد. لمع الشهاب برای اولین بار توسط مارگولیوث و برای نگارش مدخل وهابیت در سری اول دائره المعارف اسلام مورد استفاده و استناد قرار گرفت. اما مندرجات آن با سفرنامه فیلبی به عربستان در باب تاریخ دولت سعودی منطبق نیست،۴ از سوی دیگر رنتز نیز صحت مطالب آن را رد کرده است.۵ ابوحاکمه نخستین کسی بود که با بهره گیری از این کتاب در اثر مهم اش «تاریخ عربستان شرقی در قرن هجدهم» لمع الشهاب را به همگان معرفی کرد.۶ وی چندی بعد آن را به صورت یک کتاب مستقل تصحیح و منتشر کرد.۷ اما او رسالات دیگری که به همراه متن مورد نظر در مجموعه خطی کتابخانه انگلستان وجود داشت را چاپ نکرده است.

برای تبیین بهتر بحث باید به دو ویژگی مهم و غیرمعمول این کتاب که توسط ابوحاکمه هم مورد توجه قرار گرفته، اشاره کنیم؛۸ نخست آنکه نگارنده کتاب یک وقایع نگار صرف نیست،  و تلاش او برای تحلیل و ریشه یابی علل تاریخی رویدادها به خوبی از میان نوشته هایش آشکار است.  دوم، کتمان هرگونه جهت گیری مبغضانه یا طرفدارانه در روایت حوادث تاریخی ست، به دیگر سخن نگارنده نقش تمام گروه ها اعم از وهابیان، شیعیان، عبادیان و حتی استعمارگران انگلیسی را بدون هیچ جهت گیری خاصی تبیین کرده است.۹

با تمام این اطلاعات نگارنده لمع الشهاب ناشناس باقی مانده و تنها از طریق اطلاعات و بررسی هایی که ابوحاکمه انجام داده می توان اطمینان داشت که این اثر در دوره ی زمانی موردنظر ما به رشته تحریر در آمده است. چنان که بدان تصریح شده،۰۱ این کتاب در سال ۱۲۳۳/۱۸۱۷ جمع آوری شده و شرح وقایع رخ داده تا رمضان آن سال را تحت پوشش قرار داده است.۱۱ همچنین بخش الحاقی که حوادث را تا ۲۲محرم ۱۲۳۳/۱۸۱۷ گزارش کرده، بعداً بدان افزوده شده است.۲۱ نگارنده به احتمال زیاد در منطقه ای در حوالی خلیج فارس ساکن بوده، چرا که اطلاعات بسیار جامعی در باب مناطق شرق شبه جزیره ارائه کرده و از سوی دیگر اشارات مبهم و نادرست او در باب سرزمین های باختری نجد ما را بر این گمان مطمئن تر می سازد.۳۱ به اطلاعات فوق باید حضور کوتاه او در زبیر و کویت را نیز افزود.۴۱ همچنین گزارش سفر دریایی، از بصره به احساء در سال ۱۲۱۳/۱۷۹۸ نیز بیانگر آگاهی و اِشراف کامل او بر این مناطق است.۵۱ بنابر تمام شواهد فوق محل سکونت و حضور نگارنده کتاب، کرانه های شمالی خلیج فارس بوده است.

دو مساله مهم دیگر نیز مورد توجه ابوحاکمه قرار گرفته است: اولا این نسخه در سال ۱۲۳۳/۱۸۱۷،۶۱ یا بصورت دقیق در ۲۶ محرم ۱۲۳۳/۱۸۱۷ رونویسی شده۷۱، و ثانیا این نسخه در سال ۱۸۶۰ از سوی خانم تیلور۸۱ به موزه ملی انگلستان اهدا شده است.۹۱ ابوحاکمه به درستی شخص مورد نظر را بیوه کاپیتان رابرت تیلور، مامور انگلستان در خلیج فارس دانسته که سالیان متمادی را (۱۷۸۸-۱۸۵۲) در نواحی شرقی عربستان، بالاخص بوشهر، بصره و بغداد گذرانده است.۰۲ او در طول ماموریتش مجموعه ای از ۳۵۵ رساله خطی به زبان های عربی، فارسی و غیره را گرد آوری کرد که مجموعه آن ها در سال۱۸۶۰ به موزه ملی انگلستان اهداء شد.۱۲ لمع الشهاب تنها نسخه در این مجموعه نیست که در باب تاریخ شرق عربستان نگاشته شده،۲۲ و تیلور نیز در زمان نگارش این رسالات از موقعیت و جایگاه مناسبی در منطقه برخوردار بوده است.۳۲ از سوی دیگر ابوحاکمه به مساله شک برانگیز و قابل توجه دیگری نیز اشاره نموده است: این کتاب (تا پیش از چاپ آن) در کویت، بحرین و حتی عربستان سعودی ناشناخته بوده است.۴۲

برای آغاز بررسی این کتاب و اثبات اصالت و اعتبار آن باید ابتدا نقطه ای را که نگارنده تاریخ خویش را از آن آغاز کرده مورد بررسی قرار داد. اولین رونوشت موجود از این کتاب تنها چهار روز پس از اتمام نگارش نسخه اول آن به پایان رسیده است (ابوحاکمه معتقدست که این نسخه ها در یک سال تهیه نشده اند)۵۲، و حتی اگر الحاقیه آن را نیز مدنظر قرار ندهیم، فاصله زمانی بیش از چهار ماه نبوده است.ابهام دیگر این است که نگارنده خود، رونویس اثرش نبوده و ما با نام حسن بن جمال بن احمد ریگی(؟) در این میان مواجهیم۶۲ اما با توجه به مشهود بودن بی اطلاعی رونویس از متن و محتویات کتاب، می توان از آن عبور کرد.۷۲ بنابراین از شواهد فوق می توان چنین استنتاج کرد که بین نگارش کتاب و تدوین رونوشتی که در دسترس ما است، فاصله زمانی بسیاری وجود نداشته است.

در ادامه باید به مدرک دیگری اشاره کرد که ثابت می کند رونوشتی که در اختیار تیلور قرار گرفته، چند ماه پس از نگارش به دست او رسیده است. تیلور در تابستان ۱۸۱۸ گزارشی را در باب شرایط عمومی خلیج فارس به مسئول مافوق خود در بمبئی تقدیم کرد۸۲ که با اقدامات انگلیسی ها علیه راهزنان قاسمی کاملا مرتبط بود.۹۲ تیلور برای تهیه این گزارش از منابع متفاوت اروپایی و بومی نیز استفاده کرده بود.۰۳ در میان مطالب این گزارش، در دو نقطه برداشت و استفاده از لمع الشهاب را به خوبی می توان مشاهده کرد.۱۳

بنابراین باید پرسید چه ارتباطی میان تیلور، نگارنده کتاب و رونویس آن وجود داشته است؟

دو نکته ضمنی دیگر در باب نسخه وجود دارد: اولا متن رونویس کتاب با درج تنها هشت سطر در هر صفحه و با رسم الخطی درشت، نگاشته شده و در میان سطور آن با اشارات تکمیلی انگلیسی که احتمالا از آن تیلور است مواجه هستیم.۲۳ جالب این جاست که این یادداشت ها در تمام صفحات رسائل دیگری که به همراه لمع الشهاب در مجموعه خطی وجود دارد نیز دیده می شود. برخی از این یادداشت ها که بعضا به لحاظ دستور زبان عربی مشکل دارد،۳۳ برگرفته از اطلاعاتی ست که خبرچینان بومی فراهم آورده اند.۴۳ (تصحیحاتی که بر این یادداشت ها در جای جای متن دیده می شود، احتمالا از سوی «سید ابراهیم» و یا «منشی» اوست. سید ابراهیم، ندیم و همدم تیلور یکی از علمای بصری بود، اما نام مشخصی برای منشی ایرانی الاصل تیلور و یکی از آموزگاران زبان او در منابع نیامده است).۵۳ چنانکه از شواهد ظاهری نسخه پیداست رونویس عمداً فضایی را در هر صفحه برای یادداشت های احتمالی تیلور رها کرده است.

مساله دوم به موضوع درج رساله لمع الشهاب به همراه سه رساله دیگر وهابی در مجموعه کتابخانه ملی انگلستان بازمی گردد. چنان که ابوحاکمه نیز بدان توجه داشته،۶۳ نگارنده لمع الشهاب وهابی نبوده و آموزه های وهابی را بدعه خوانده است.۷۳ این نکته به خوبی با ردیه ای که سلسله وار در ادامه لمع الشهاب آورده شده۸۳ و علائم و نشانه های انحراف ابن عبدالوهاب را از اصول بنیادین اندیشه حنبلی نشان داده، هم سو است.۹۳ با این حال در هیچ یک از رسالات دیگری که به همراه لمع الشهاب در مجموعه مورد نظر گنجانده شده اند، نشانی از مخالفت با وهابیت دیده نمی شود.۰۴ به عبارت دیگر به رغم آن که این رسالات در گونه متفاوتی از ذائقه فکری حاکم بر لمع الشهاب تهیه شده اند.۱۴ در ظاهر و منشأ تولید بسیار شبیه به ویژگی های لمع الشهاب تهیه شده اند: شیوه نگارش و صفحه بندی آن ها یکسان است (رسم الخط واضح و درشت، فواصل زیاد بین خطوط)، اوراق هم جنس اند و به لحاظ برش و اندازه کاملا بر هم منطبق اند،۲۴ هر چهار رساله با فاصله زمانی قابل اغماض حدوداً یک ماهه نگاشته شده اند.۳۴ و نیز صفحه آخر تمام رسالات فارسی ست۴۴ که توضیحی در باب دیدگاه های اصلی وهابیت است. به رغم سادگی و سهولت بیان مطالب در این رسالات، هیچ اشاره ای به دو محور اصلی دیدگاه های محل اختلاف و بحث برانگیز وهابیون نشده است.

دو نکته دیگر را می توان صرفا در باب لمع الشهاب افزود. اولاً آن که نگارنده در برخی نقاط توضیحاتی اضافه کرده که به نظر نمی رسد برای یک شخص مسلمان لازم به نظر برسد. فی المثل در باب ماه های هجری چنین توضیح داده است: «این اقدامات در پایان ماه رمضان، که ماه نهم مسلمین است، رخ داد.»۵۴ عبارات دیگری نیز در باب توضیح قوانین فقهی و شرعی مبتنی بر شرح قواعد تعامل سعود با همسران و کنیزانش، در جای دیگری از کتاب آمده است.۶۴

ثانیاً بغض و کینه فراگیر مردم جامعه اسلامی نسبت به تنها گروه نامسلمان ماجرا یعنی اتباع انگلستان (انقریز)، باعث شد که نگارنده توضیحاتی در باب اقدامات نیروهای انگلیسی بر علیه راهزنان قاسمی در سال ۱۲۲۴/۱۸۰۹ ارائه کند.۷۴ موضع گیری نگارنده در شرح ماوقع و پیروزی نیروهای انگلیسی، بی طرفانه و منصفانه اتخاذ شده بود. دو نکته در این جا شایان ذکرست: کمی پیش از شروع درگیری ها، ما اطلاعاتی در باب شادمانی سعید بن سلطان امام مسقط در باب رسیدن نیروهای انگلیسی به منطقه در دست داریم.از سوی دیگر کمی پس از پایان تهاجمات نظامیان انگلیسی به رأس الخیمه، به بازماندگان قول حفظ امنیت و مصونیت از تهاجمات احتمالی داده شده است.۸۴ تصریح لمع الشهاب در باب وقایع فوق کاملا با آنچه منابع انگلیسی درج کرده اند متفاوت است.۹۴ شرح ماوقع چنانکه کِلی (Kelly) بیان کرده، «از ابتدا با نوعی شور بختی و بداقبالی برای نیروهای انگلیسی آغاز شده است.»۰۵ علاقه و اشتیاق حاکم مسقط کمرنگ تر شد.۱۵ انگلستان در بر مواضع خویش پافشاری کرد،۲۵ اما مقاومت قواسم وحشیانه بود. علاوه بر تمام مسائل فوق باید پایان ناخوشایند و پرخسارت حمله به رأس الخیمه که در اذهان اعراب ساکن منطقه تأثیرات بدی باقی گذاشت، را بدان افزود. انگلستان با شنیدن پیشروی نیروی نظامی وهابی، هرگونه دشمنی و ضدیت را با ایشان نفی کرد. به تبع آن اعراب رأس الخیمه که با عقب نشینی فضاحت بار هم پیمانان خویش مواجه شده بودند در مقابل دشمنان خویش تسلیم شدند.۳۵ لمع الشهاب هیچ اشاره ای به این وقایع نکرده است.۴۵ به عبارت دیگر نگارنده لمع الشهاب از درج رویدادهای ناراحت کننده برای مخاطب انگلیسی به شدت پرهیز کرده است.

نکته پایانی در باب نگارنده لمع الشهاب این است که فارغ از چکامه مدح گونه ای که در ابتدای کتاب آورده شده، نوع قلم و طریقه نگارش کتاب را می توان تاحدی ناپخته دانست. چراکه او (و یا رونویس نسخه مورد نظر) مشخصا در رعایت فصاحت و بلاغت و قواعد دستور زبان عربی اهمال کرده است.۵۵ این مساله را می توان به دو گونه توجیه کرد: یا نگارنده از این قواعد بی اطلاع بوده و امکان استفاده از آن ها را نداشته و یا از سویی دیگر احتیاجی به رعایت تمام موازین نگارش در عربی نمی دیده، چه آن را برای مخاطب غیرعرب تهیه می کرده است.

از تمام نکات فوق و تمام فرضیاتی که در پی آن ها مطرح شد چنین برمی آید که این رونوشت و یا حتی نگارش اصل متن به دستور و خواست تیلور انجام گرفته است.

علاوه بر مطالب فوق ویژگی های دیگری نیز در باب این اثر قابل ذکرست؛ اول آنکه نگارنده در هیچ نقطه ای از متن به مبلغ و میزان دستمزد نگارش اشاره ای نکرده و برعکس در توضیح نسبت این کتاب، عامل اصلی تدوین آن را به انگیزه های معنوی و ذهنی مرتبط کرده است.۶۵ ثانیا نگارنده در هیچ نقطه ای از متن اشاره ای به تهیه آن برای عضوی از مجموعه پرسنل کنسولگری انگلستان در بصره و یا بوشهر نکرده است. با این حال یک منشی عرب (شاید همان سید ابراهیم) اطلاعات بسیار ارزشمندتری را نسبت به مقامات بالادست خود در فاش کردن نقش مستقیم تیلور در حمله اولیه ارتش انگلستان به دزدان قاسمی ارائه کرده است.۷۵ ثالثا با توجه به دسترسی محدودم به اسناد کمپانی هند شرقی هیچ اثر و نشانی دال بر تهیه این چنین کتابی برای این سازمان نیافتم.

این اسناد به هرحال ممکن است به صورت غیرمستقیم ما را به سوی منشأ اصلی کتاب هدایت کند. نکته دیگر حضور تیلور در سال ۱۸۱۷ در بوشهر است که از طریق امضای نامه های عربی واصله از مقامات مافوقش در بمبئی از آن مطلعیم؛۸۵ این تنها سندی ست که در ارتباط تیلور با زبان عربی و افزون بر آنچه در فوق بدان ها اشاره کردیم یافته ایم.مساله دیگری که در باب سیستم امنیتی ـ اطلاعاتی انگلستان در خلیج فارس توجه ما را به خویش جلب کرده، نامه ای طولانی از نماینده کمپانی در بوشهر خطاب به رئیس کمپانی در بمبئی ست که در ژانویه ۱۸۱۷ نگاشته شده و طی آن مشکلاتی که رهزنان در خلیج پدید آورده اند را شرح داده است.۹۵ نگارنده در بخشی از نامه خویش به اطلاعاتی استناد ورزیده که مدعی ست «آن ها را از اطلاعات عرب زبانی زیرک و آموزش دیده برداشت کرده است»۰۶ و در ادامه گزارش خویش متن ترجمه شده گزارش آن بومی آموزش دیده و زیرک را ضمیمه ساخته است.۱۶ از آن جایی که نگارنده نامه اطلاعات را گردآوری و تنظیم کرده، به سختی می توان گمان برد که آن عرب زیرک، جزء اعضای کنسولگری بوده باشد. چه وی شخصا متن را از زبان عربی ترجمه کرده و خلاصه ای از آن را برای ارسال و ارائه به مافوق خویش تنظیم کرده است.۲۶ این «خلاصه» احتمالا به گزارش سالانه تیلور در سال ۱۸۱۸ اضافه شده است.۳۶ آنچه پیش از این آمد، شرح روندی ست که لمع الشهاب را به کتابی ارزشمند و شناخته شده و ساخته و پرداخته عربی زیرک و آموزش دیده در نگاه انگلیسی ها، تبدیل کرده است.

این مسائل ممکن است پرتو آگاهی را به دوفرضیه ای که در ابتدای مقاله بدان ها اشاره شد، بیفکند. مسأله ی بسیار جالب توجه در این کتاب،  سطح بالای اطلاعاتی نویسنده ی آن و فقدان هیچگونه گرایش فرقه ای یا مذهبی در میان مضامین آن است. هر دوی این ویژگی ها ما را در فرض مان مبنی بر نگارش این کتاب با هدف و مخاطب سنجی برای کسی که اطلاعات کاملی در باب پس زمینه ها، اعتقادات رایج مسلمین منطقه و همچنین عوامل اصلی بغض و کینه آن ها نداشته، مصمم تر می سازد. این ویژگی ها دقیقا بیانگر وجوه ارزشمندی و اهمیت نگارنده لمع الشهاب برای استعمارگران انگلیسی است. اما بی شک در آن زمان جمع کثیری از مسلمین توانایی درک و تحلیل سیاست های جامعه خویش را داشته اند و بسیار ساده انگارانه است اگر ذهن مذهبیون را منحصر به مسائل و شعائر مذهبی خویش و ناتوان از درک مسائل سیاسی و ورای آن بینگاریم.۴۶

 


پی نوشت ها

  1. M.Cook. “Provenance Of The Lam’Al-Shihab Fi Sirat Muhammad Ibn Abd-Al-Wahhab,” Journal of Turkish Studies, No.10 (1986), pp.79-86

این مقاله پیش از این در شماره ۱۲۲ مجله آینه پژوهش منتشر شده است.

  1. C.Brockelman, GAL, First edition (Weimar and Berlin, 1989-1902), 2:390. Second Edition (Leyden, 1943-49), 2:512
  2. Catalogus codicum manuscriptorum orientalium qui Museo Britannico asservantur, Pars secunda (London;1846-71), 576f, item 1262
  3. H. St. John Philby, Saudi Arabia (London, 1955) Chapters 2-5
  4. S. Rentz, “Muhammad ibn Abd al-wahhab (1703/04-1792) and the beginnings of Unitarian empire in Arabia” (Ph.D., University of California, 1948)
  5. احمد مصطفی، ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی،۱۷۵۰-۱۸۰۰، برای مباحثات این اثر بنگرید به۸-۱۱؛ بنگرید به اطلاعات ارزشمند واسیلیف در باب لمع الشهاب در تک نگاری هایش در باب تاریخ دولت سعودی اول

Puritane Islama?[Moscow,1967],22-25

  1. الف،م.ابوحاکمه، (ویرایش) کتاب لمع الشهاب فی سیره محمد بن عبدالوهاب (بیروت، ۱۹۶۷) من ویرایش سعودی لمع الشهاب که مورد ارجاع جهنی قرار گرفته را ندیده

Uwaidah M. Al-Juhany, Najd before the Salafi Reform Movement: Social, Political and Religious Conditions during the Three Centuries Preceding the Rise of the Saudi State (Ithaca Press in association with the King Abdul-Aziz Foundation for Research and Archives: Reading and Riyadh, 2002), pp.29-41, n.55.

  1. مفصل این بحث را در ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰ عربستان شرقی، صص ۸-۱۱ دنبال کنید.
  2. نگارنده از اتحاد داعی مکرمی (اسماعیلی) حسن بن هبه الله علیه آل سعود در سال ۱۱۷۸/۱۷۶۴ سخن می گوید، اما هیچ گرایش یا انکاری نسبت به مسائل مذهبی آن ها (چه زیدی، چه شیعی و…) از خود بروز نمی دهد. (لمع الشهاب، ۸۵ به بعد، ۸۹-۹۳)
  3. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰، ص ۹، پانویس ۳
  4. لمع الشهاب، ۳۴۰، سال ۱۲۳۲ و نیز در همان، ۳۴۱،۳۸۲ نیز دیده می شود.
  5. همان، ۵۵۰-۵۵۲؛ ضمیمه جزء جدایی ناپذیر متن اصلی محسوب می شود.
  6. برای اطلاعات نگارنده از ویژگی های الاحساء بنگرید به ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰،۱۰ (اما او در آن جا نزیسته است، لمع الشهاب، ۳۰۰) من هیچ منبعی برای ادعای نگارنده فهرست نسخ خطی موزه انگلستان مبنی بر حضور او در بغداد نیافتم.(Catalogus, 576)
  7. ابوحاکمه از گفتگوی او با شیخ زبیر و کویت سخن گفته است (تاریخ عربستان شرقی ۱۷۵۰-۱۸۰۰،۱۰) نگارنده در حقیقت از ملاقاتش با ایشان در محل های مورد نظر، سخن گفته است (لمع الشهاب، ۳۷)
  8. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰، ص ۱۱
  9. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰، ص ۹، پانویس ۳
  10. لمع الشهاب، ۵۵۳٫ تاریخ کاملا پاک شده و جایگزین شده است، اما بیش از چند روز اختلاف ندارند.
  11. Mrs. Taylor
  12. بنگرید به مقدمه ابوحاکمه بر ویرایشش بر لمع الشهاب،۱۰
  13. برای شرح مفصل زندگی تیلور که توسط پسرخوانده اش جمع آوری شده است بنگرید به:

Catalogus, Supplementum, Perface, ii-iii

و نیز بنگرید به کلی (Kelly)، انگلستان و خلیج فارس ۱۷۹۵-۱۸۸۰، آکسفورد (۱۹۶۸)، فهرست کتاب و اطلاعات تکمیلی پس از این خواهد آمد. طبق اطلاعات بیوگرافی مورد نظر از آن جا که کاپیتان تیلور دوباره ازدواج نکرد، بیوه او می بایست اطلاعات ارزشمند و متنوعی از حضورش در خلیج فارس را به خاطر داشته باشد، او در سال ۱۸۰۸ توسط دزدان دریایی قاسمی دستگیر شد، اما در سال بعد توسط شوهرش از بند ایشان خلاصی یافت. (همان، ۱۱۱)

  1. برای این مجموعه که مشتمل است بر Add.23,252-23,606 بنگرید به: C. Rieu, Cataluge of the Persian Manuscripts in the British Museum (London,1879-83) Vol.3,Perface,xiv.
  2. مجموعه مورد نظر (Add. 23,343) علاوه بر لمع الشهاب بر دو متن دیگر در باب تاریخ عمان (Catalogus, 572، مورد ۱۲۵۲) Add.23,343-23,345 و نیز رونوشت تیلور از روضه الافکار ابن غنام – تاریخ رایج و مورد وثوق وهابیون در دولت اول ـ که در تاریخ ۱۲۴۰/۱۸۲۵ رونویسی شده، مشتمل است. (Catalogus, 576. مورد ۱۲۶۰-۱) بر برخی از بخش های قدیمی تر این مجموعه، نشانی به زبان عربی نهاده شده است (طغری: عبده تیلُر) در این اشاره و مثال های دیگر متن لمع الشهاب من خویش را مدیون کمک ها و راهنمایی های آقای مورتون (A.H.Morton) می دانم و از این طریق از ایشان سپاسگذاری می کنم.
  3. بنابه گفته پسرخوانده اش، او هند را به مقصد بوشهر در سال ۱۸۰۵ ترک گفت (بنگرید به قبل تر، پانویس ۱۸، سالنامه بمبئی و اطلاعات سال ۱۸۱۱ او را در بوشهر نشان می دهد، ۱۳۹، شماره ۲۰۰) البته برای سال ۱۸۰۶ این چنین نیست (۱۵۰، شماره ۵۱) به مجلدات دیگر دسترسی نداشته ام.
  4. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰، ص ۹، پانویس ۱؛ منبع عجیب و گزافه گو در باب سفر محمد بن عبدالوهاب که احمد امین توضیحاتی در اثر خویش از آن استفاده کرده است. [بنگرید به زعماء الاصلاح، قاهره ۱۹۴۸، ۱۰] کاملا از اطلاعات لمع الشهاب (۷-۳۰) بهره برداری کرده است. این مساله نیز مورد توجه مارگولیوث قرار گرفته بود. (EI 1, Wahhabiah, Col1086a)
  5. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰،۹، پانویس ۳
  6. ابوحاکمه در تصحیح لمع الشهاب نسبت رونویس آن را «الریکی» می داند که احتمالا به شهر بندرریگ در سواحل بوشهر در حلیج فارس منتسب است. بنگرید به:

Lorimer, Gazeteer of the Persian Gulf [Calcutta, 1908-15], 2:1589 f

اما طبق نسخه اصلی (لمع الشهاب، ۵۵۴) حرف دوم کلمه را می توان بجای «ی»، «ب» دانست و نام رونویس را «الرُبکی» خواند، اگر چنین باشد، این نام به یکی دیگر از مناطق شمالی خلیج به نام «رَبَق/ ربق»، در جوار بندر جاسک منتسب است. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰ ص ۹، پانویس ۳ و نیز: Lorimer, Gazeteer, 2:930

  1. نگارنده توضیح می دهد که شریف حمود از ابوعارِش که کنیه اش «ابو مسمار» است، خار چشم همسایگان صحراگرد خویش شده بود. (لمع الشهاب، ۳۷۲) با این وجود و کمی پیش از این، نگارنده از «ابوشمار» به عنوان کنیه شریف حمود یاد کرده است [که به احتمال زیاد این اشتباهات حاصل جهل رونویس از محتویات و مطالب متن اصلی بوده است ـ م] (همان، ۳۶۸؛ کذا در نسخه خطی) مثال دیگری که توسط ابوحاکمه آورده شده، تغییر و تصحیف نام شهر «عُیَینه» به «العَینِیِه» است (برای مثال بنگرید به همان، ۳۰،۵۶، ۶۵؛ و پانویسی که ابوحاکمه بر آن ها زده است)
  2. اسناد خلیج فارس توسط R.Huhes Thomas تحت عنوان گزیده ای از اسناد دولتی بمبئی، شماره۲۴، بمبئی

۱۸۵۶؛ Selections from the Records of the Bombay Government, no xxiv, (Bombay, 1856)

به چاپ رسیده است. تاریخ ۱۸۱۸ در صفحه عنوان نسخه چاپ شده و همچنین مورد استناد کِلی (Kelly) قرار گرفته است Britain and tihe Persian Gulf,139 هر دو بر آنند که او مامور و مستشار سیاسی در بخش عربستان ترک (عثمانی) بوده و پیش از بوشهر در بصره حضور داشته است. من تاریخ دقیق انتقال او را نیافته ام، با این وجود مطمئن هستیم که در ماه های ابتدایی ۱۸۱۷ او هنوز در بوشهر حضور داشته است و طبق تصریح دفتر ثبت وقایع سال ۱۸۱۷ بمبئی (۱۳۰، شماره۱۹۲) وی در اوایل همین سال(۱۸۱۷) در مقام جدیدش، متصدی اقامتگاه بوسوره (در سنگاپور امروزی، bussorah) بوده است (همان، ۶۳) شاید او در آغاز سال ۱۸۱۸ از ستوان یکم به کاپیتان ارتقا درجه یافته باشد اما من به سالنامه و دفتر ثبت بمبئی در سال ۱۸۱۸ دسترسی نداشتم تا این ادعا را مستند بدان سازم.

  1. و نیز کلی (Kelly)، بنگرید بهBritain and Persian Gulf, 139؛ او تنها به نسخه چاپ شده گزارش ارجاع داده و از اصل متن، سخنی به میان نیاورده است. تلاش های من برای پیگیری ماجرا در میان اسناد کمپانی هندشرقی (Indian Office Records) به جایی نرسید. (این اشارات همچنین در گزارش سیاسی بمبئی در سال های ۱۸۱۷-۱۸۱۹ و نیز در گزارش محرمانه بمبئی در سال های ۱۸۱۸-۱۸۱۹ دیده نمی شود)
  2. منابع اروپایی عموما دست دوم و بنا بر نقل قول ها نگاشته شده اند. و منابع بومی با عنوان عمومی و مبهم «شایسته بررسی و مداقه بیشتر» دسته بندی شده اند (“Persian Gulf”۳۹)
  3. اول گزارش تیلور در باب شرایط قبیله ای و جغرافیایی عمان است (همان، ۹؛ قس لمع الشهاب، ۴۶۱-۴۶۵) دوم اشارات و اطلاعات او در باب «بنی یاس» است (“Persian Gulf”۱۶f؛ قس لمع الشهاب ۴۴۷-۴۴۹) قاعدتاً تیلور در زمان نگارش این گزارش به اطلاعات لمع الشهاب دسترسی نداشته و عبارات مورد نظر را از منابع رایج و عادی نقل کرده است، اما به هر حال این توضیحات مختصر ما چیزی از پیچیدگی مطلب نخواهد کاست.
  4. حدس و گمان تعلق دست نوشته های انگلیسی به تیلور از آن ابوحاکمه است. (بنگرید به دیباچه ویرایش اش بر لمع الشهاب، ۱۰ به بعد؛ و نیز Catalogus, 577) البته ما دست نوشته ای دیگر از تیلور برای تطبیق دست خط او با این اشارات نداریم و از سویی دلیلی برای ایراد شک به استنتاج ابوحاکمه وجود ندارد.
  5. فی المثل «سَوی عن» را به همپا و مساوی (equally) ترجمه کرده است (لمع الشهاب، ۵۲۲)، اما علی رغم صحت ظاهری ترجمه، بعید است این ترجمه سطحی و ظاهری از یک دانش آموخته سطح بالای زبان عربی باشد. با توجه به این مدرک و اشارات مشابه دیگری در متن و نیز چنانکه پسرخوانده اش در زندگی نامه تیلور آورده است (رک ابوحاکمه، ۱۰)، تیلور پس از این زمان به مهارت و دانش قابل توجهی در زبان عربی رسید که در زمان مورد نظر هنوز به آن سطح از دانش دست نیافته بود.
  6. فی المثل عبارات «قانِط» و «حنیف» که با مداد نگاشته شده، از تیلور است (لمع الشهاب، ۵۶۴) همچنین به ندرت برخی لغات و عبارات عربی نیز به فارسی ترجمه شده که احتمالا از آن اوست، فی المثل: «لُذِعتُه» به معنای گزیده شده ؛ همان، ۵۶۵)
  7. بنگرید به زندگی نامه ای که پسر خوانده تیلور برای او نگاشته است. (رک به پیش از این)
  8. ابوحاکمه، تاریخ عربستان شرقی، ۱۷۵۰-۱۸۰۰،۱۰؛ احتمالا نگارنده مورد نظر شافعی بوده است، چرا که در پایان رساله، فهرستی از بزرگان مکتب فقهی شافعی در منطقه ارائه کرده است (لمع الشهاب، ۵۵۲)
  9. بطور مثال بنگرید به همان، ۳،۳۴؛ جایی که از بدعت او سخن می گوید. البته ابوحاکمه معتقد است تعابیر خاص او در باب وهابیت موهن و تحقیرآمیز نیست.
  10. همان، ۵۲۰-۵۳۰ و نیز ۵۳۰-۵۴۸؛ ابوحاکمه برآن است که ردیه از نوشته های خود نگارنده لمع الشهاب است. (بنگرید به ویرایش اش بر لمع الشهاب، ص۱۹۰، پانویس ۴و ص ۱۹۲پانویس ۳) این حدس می تواند درست باشد، اما این متن «بیشتر وام گرفته شده از جایی دیگر» به نظر می رسد.
  11. لمع الشهاب، ۵۴۷-۵۵۰
  12. درود و سلام خداوند بر نگارنده رسالات که شخص محمد بن عبدالوهاب بوده، فرستاده شده است.(همان، ۵۵۹ و نیز ۷۶۴ در تحشیه فارسی آن). رسالاتی که در این مجموعه به چشم می خورند عبارتند از: ۱٫ کتاب التوحید (لمع الشهاب، ۵۶۰-۶۶۱) یکی از اصلی ترین کتاب هایی که ابن عبدالوهاب نظرات و اندیشه های جدلی خویش را در آن مطرح کرده است، بنگرید به:

C.Brockelmann, GAL[Leyden1937-42] 2:531, no.1.

  1. کتاب کشف الشبهات (لمع الشهاب، ۶۶۲-۷۱۷) نیز توسط بروکلمان (GAL, loc. Cit., no.2) شناخته شده است، اما با اشتباهی مختصر به شکل کشف الشمات آمده است (لمع الشهاب،۵۶۰). ۳٫ تفسیر الفاتحه (همان، ۷۱۹-۷۴۱)؛ عنوان نیز چنین آمده است: (همان، ۵۶۰)؛ توضیح مشخصات این کتاب در اثر بروکلمان با ابهام همراه است. بروکلمان در ویرایش های اول (۲:۳۹۰، شماره ۳) و دوم (۲:۵۱۲، شماره ۳) تنها به متنی که تحت عنوان لمع الشهاب یافته در این باب اشاره کرده است. با این حال او در مجلدات ضمیمه اش عقیده دیگری را ابراز کرده است (۲:۵۳۱، شماره ۳) او عنوان لمع الشهاب را ذکر کرده اما منبع خویش را برای نسخه خطی مورد ارجاعش نیاورده و بجای آن آدرس نسخه چاپی آن را داده است (مجموعه التوحید، دهلی، بی تا، (۱۹۸۵)؛ ۱۲-۱۳، بدون عنوان). با تمام این تفاسیر آنچه در مجموعه التوحید النجدیه آمده با آنچه در لمع الشهاب آمده متفاوت است.۴٫ تفسیر الشهاده (لمع الشهاب، ۷۴۳-۷۶۴، عنوان همچنین در ص۵۶۰ آمده ست) و نیز توسط بروکلمان شناخته شده است (GAL، ویرایش دوم، ۲:۵۱۲، شماره ۴) این متن به صورت بی نام در نسخه دیگری از مجموعه کتابخانه ملی انگلستان آمده است(Or.4529 Rieu، ص ۱۴۲، شماره ۲۲۰) چنانکه واسیلیف مدعی ست این متن یکی از دو، رساله ای ست که با دیگر یافته هایی از این دست تفاوت های بنیادین دارند. (Puritane, 24)
  2. ابوحاکمه نیز بدان توجه داشته است (بنگرید به دیباچه ای که بر ویرایش آن کتاب نگاشته است، ص ۱۱) اما نام رونویس آن در هیچ نقطه ای درج نشده است. عبدالعزیز بن عبدالوهاب که رونویس به وی ارجاع داده ، کاتب نبوده است. (همان، پانویس۱) نام او در حواشی فارسی که به دیگر رساله این مجموعه نگاشته شده است، به عنوان نگارنده کتاب آمده است. (لمع الشهاب، ۷۶۴) و در ضمن اشاره شده که در آن زمان درگذشته است.
  3. در هر دو ما آرم و علامتی را با نشان “BORDO” می بینیم (برای مثال بنگرید به لمع الشهاب، ۱۹۸،۲۱۶،۶۸۹،۷۰۱ و نیز علامت “GAETANO” (همان، ۲۰۲،۲۲۴،۶۹۱،۷۱۱ به بعد) احتمالا این محصولات از تولیدات ماشین آلات کاغذسازی ایتالیایی ست، اما من از تشخیص دقیق آن کارخانه عاجزم.(عموما از این کاغذ در گزارشات کنسولگری بوشهر هم برای ارائه، استفاده می شده است.)
  4. با اختصار، ۲۱ ذی الحجه ۱۲۳۲ و ۲۶ محرم ۱۲۳۳
  5. در میان حاشیه هایی که در پایان هر صفحه نگاشته شده می توان برداشت کرد که یک نفر با قلم و مرکبی واحد، آن ها را نگاشته است.
  6. لمع الشهاب۳۴۰؛ همچنین بنگرید به همان، ۳۱۷،۳۲۳،۳۳۰،۳۴۵،۳۵۲٫
  7. همان، ۴۸۲؛ به نظر می رسد که خواننده از مفهوم کلی «خصم» بی اطلاع بوده است.
  8. همان ۳۸۲-۳۹۱؛ او تاریخ اردوکشی را در ۱۲۲۳ عنوان کرده، که یکسال زودتر از تاریخ واقعی آن است.
  9. همان، ۳۸۴، ۳۸۶؛ جزئیات دیگری که در این باب ذکر شده احتمالا خیال پردازی هایی درباره اتفاق ساده ای در طول خط سیر ناوگان انگلستان به سوی تسخیر شیناس بوده است

(Kelly, Britain and the Persian Gulf, 210)

  1. همان
  2. Moyse-Bartlett, The Pirates of Trucial Oman (London, 1966), 48-55 Ibid, pp.117-121
  3. Kelly, Britain and the Persian Gulf, 117
  4. Moyse-Batlett,Pirates,49 Ibid,p.118
  5. بنگرید به بالا.
  6. Moyse-Bartlett, Pirates, 51f; and Kelly, Britain and Persian Gulf, 118)
  7. در این جا و پس از سوختن کشتی راهزنان در رأس الخیمه، قوای انگلیسی به سوی شارجه رخت بربستند. (لمع الشهاب، ۳۸۷)
  8. بسیاری ازین اشکالات توسط ابوحاکمه در ویرایشی که بر کتاب انجام داده، مورد توجه قرار داده شده است. برخی از این اشکالات، استعمالات محاوره ای دارند، مانند کلمه «مال» که به معنای متعلقات است، فی المثل: «مناقب اثنی عشر مال السید سعید و مال الرعیه، همان، ۲۹۲ به بعد» در ضمن باید اذعان داشت که بیشتر این اشکالات به لهجه عربی بین النهرینی بازمی گردد؛

(بنگرید بهIngham, North east Arabian dialects [London&Boston 1982], 87) من به خاطر اشاره دقیق دکتر اینگام در این رابطه سپاسگزارم.

  1. لمع الشهاب،۲٫
  2. بنگرید به همان، پانویس۱ ص ۸۳٫
  3. اسناد کمپانی هند شرقی، R/15/1/19، ص ۴،۲۶،۳۳،۳۹ (ژانویه تا آپریل ۱۸۱۷)
  4. اسناد کمپانی هند شرقی، R/15/1/20صفحات۳-۱۲ (بروس واردن، ۲۶ ژانویه ۱۸۱۷). (این نامه و ضمیمه آن در «گزارشات سری بمبئی»، ج ۴۱[۱۸۱۹]، در جلسه مورخ ۲۱ جولای ۱۸۱۹، صص ۱۴۲۷-۶۳، نیز یافت شده است)
  5. R/15/1/20, P.11
  6. همان، صص۱۳-۱۶
  7. بروس در شرح و تفسیر «گزارشات سری بمبئی» به گزارش مختصری مورد بحث، اعتبار بخشیده است. (ص ۱۴۶۳)
  8. تیلور خلاصه اش را به دو موضوع منحصر می سازد: یکی در باب اطلاعاتش درباره بحرین («خلیج فارس». صص ۲۲ به بعد) و نیز تاکید و توضیحش در باب شرایط اقتصاد راهزنان قاسمی، پیش از آن که وهابی شوند و به راهزنی بپردازند. (همان ۳۹)
  9. در این جا بر خود می دانم، از نظرات ارزشمند مالکوم یاپ (Malcom Yapp) بر پیش نویس این مقاله تشکر کنم.همچنین ایده اصلی این مقاله را از حمد الجاسر در مقاله ای که پانزده سال پیش تحت عنوان «جوانب من حیات الشیخ محمد بن عبدالوهاب» در العرب، ج ۴ (۱۹۷۰) به چاپ رسانده بود، وام گرفته ام.او در این مقاله نوشته بود: من بر آنم که لمع الشهاب در پاسخ و درخواست ریچ (Rich) و یا یکی از اعضاء کنسولگری انگلستان در خلیج فارس نگاشته شده است، و به عنوان سند و مدرکی متملقانه از دریافت های سیستم اطلاعاتی انگلستان بدان اهدا شده است (همان، ۹۴۱) «کلاودیوس ریچ» (کنسول انگلستان در بغداد در سال ۱۸۲۲) بدون شک از دست داشتن در تهیه این کتاب مبراست، اما مساله جالب توجه پی بردن به حضور چنین انگیزه ای در پس نگارش این کتاب است که از نظر من نیز کاملا صحیح است. مع الوصف مقاله دیگری که چندسال بعد و توسط «الراغب» («کتاب لمع الشهاب»، الداره، ج ۲، بخش دوم (۱۹۷۶)، ۲۳۹-۲۴۱) به چاپ رسید که مباحث دیگری را در باب آن کتاب مطرح ساخته بود، در نظر او نگارنده و رونویس کتاب یک نفر واحد بوده اند که بنا به توضیحاتی که در فوق آمد ادعایی غیرقابل باور است.