غائله اصفهان
شهید شیخ فضل الله محلاتیواحد نمایندگی ولی فقیه در استانها را به اتفاق آیتالله طاهری خرم آبادی با هم تشکیل دادند. یعین اولاش یک دفتر مرکزی درست کردند، بعد ...
واحد نمایندگی ولی فقیه در استانها را به اتفاق آیتالله طاهری خرم آبادی با هم تشکیل دادند. یعین اولاش یک دفتر مرکزی درست کردند، بعد ...
در ماههای اول خیلی خودجوش و انقلابی چهار عدد سپاه در نقاط مختلف تهران با اسامی تشکیل شد و هر کدامشان برای خودشان فعالیت میکردند. ...
پدرم حاج احمد مکه زیاد میرفت. توی یکی از همین سفرها شیفتهی آقای محلاتی میشود و و روز عید غدیر در مکه یا مدینه – ...
او یکی از بنیانگذاران «جامعهی روحانیت مبارزه» هم بود. نقشاش وصل کننده و گردآورنده بود. من البته در آن زمان در تهران نبودم و بعد ...
خاطرم هست در اوایل انقلاب زیاد با اعضای دولت موقت میانه نداشت. تمامشان را از قدیم از سالهای مبارزه میشناخت و نمیتوانست به آنها اعتقاد ...
بعضیها میگفتند باید در لحظهی تصمیمگیری حضور داشته باشند. اگر نبودند، کار هم نمیکردند. اغلبشان با همین دلیل رفتند منزوی شدند، یا آمدند مقابل انقلاب ...
او در آن زمان مرد پخته و دنیا دیدهای بود که پنجاه سال را شیرین داشت، ولی سی چهل ساله به نظر میرسید. درست است ...
در سال ۵۷ و در اوج حکومت نظامی ما پیشنهاد دادیم که استادان دانشگاه و علما بیایند در دانشگاه تهران و تحصن کنند. روز قبلاش ...
در سالهای اوج مبارزه، یعنی ۵۴ و ۵۵، بعضی کارها بود که فقط از او برمیآمد. یعنی اگر او دل به آن کارها نمیداد، هیچ ...
او سخنرانی خبره بود. چه در تهران، چه در مسافرت، منبرش را میرفت. ما خودمان بارها با او هم منبر بودم. یادمان است در اوج ...
یک بار پاپیچاش شدم که «دارن به نمایندههای مجلس ماشین میدن، حاجی. یه نامه مینویسی برم یکیش رو بگیرم بیارم؟ لازممون میشهها.»داشت روزنامه میخواند. آوردش ...
هیچ وقت بیاعتنایی بابا را به دنیا نمیتوانم فراموش کنم. با این که پُست های مهمی داشت و خیلیها میشناختندش و اگر لب تر میکرد، ...
بابا هیج وقت نشد لباس روحانیاش را دربیاورد. آخرش هم با همان قبای نو شهید شد و با همان هم دفن شد. میگفتند «هر چی ...
آقای رفیقدوست میگفت «توی جلسهها هر وقت حرف از سید الشهدا میشد، آقای محلاتی میگفت خوشا به سعادت مولا که محاسنش به خون سرش خضاب ...