یک بار پاپیچ‌اش شدم که «دارن به نماینده‌های مجلس ماشین می‌دن، حاجی. یه نامه می‌نویسی برم یکیش رو بگیرم بیارم؟ لازم‌مون می‌شه‌ها.»

داشت روزنامه می‌خواند. آوردش پایین، فقط تا جایی که ابروهای ترش و آتش چشم‌هاش را ببینم و گفت «من به خاطر هیچ کس جهنم نمی‌رم، آقا زاده، حتی جناب‌عالی.»

به نقل از احمد مهدی‌زاده، قاصد خنده‌رو، ص ۱۱۹ و ۱۲۰٫