آقای رفیق‌دوست می‌گفت «توی جلسه‌ها هر وقت حرف از سید الشهدا می‌شد، آقای محلاتی می‌گفت خوشا به سعادت مولا که محاسنش به خون سرش خضاب شد. بعد از حادثه انفجار هواپیما، من اولین کسی بودم که با هلی‌کوپتر رفتم بالای سر شهدا. آن جا نتونستم خودم رو کنترل کنم. پیکر حاج آقا سالم‌تر از بقیه‌ی شهدا بود، منتها یه چیزی دل من رو خیلی شکست. محاسن حاج آقا به خون سرش خضاب شده بود و من اصلاً نمی‌تونستم جلو گریه‌م رو بگیرم.»

به نقل از احمد مهدی‌زاده، قاصد خنده‌رو، ص ۱۱۸ و ۱۱۹٫