فتّال روایت میکند:روزی امّ سلمه میگریست. گفتند: چرا گریه میکنی؟ گفت: فرزندم حسین کشته شد. رسول خدا (ص) را از هنگام وفات جز همین امشب ...
طبرانی با سند خویش از سلمان نقل میکند که:پیش امّ سلمه رفتم. گریه میکرد. پرسیدم: چرا گریه میکنی؟ گفت: رسول الله (ص) را در خواب ...
شیخ طوسی با سند خویش از عبدالله بن عبّاس نقل میکند:در خانهی خود خوابیده بودم که از خانهی امّ سلمه همسر پیامبر خدا (ص) صدای ...
خوارزمی گوید:پس از او جوانی که پدرش در میدان شهید شده بود و مادرش با او بود بیرون آمد. مادرش گفت: فرزندم! در مقابل پسر ...
خوارزمی گوید:پس از او عمرو بن جناده به میدان رفت، در حالی که اشعاری میخواند با این مضمون: مجال را بر زادهی هند تنگ کن ...
خوارزمی گوید:پس از او جناده بن حارث انصاری در حالی که رجز میخواند به میدان رفت و جنگید تا آنکه شهید شد. ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدِهِ ...
خوارزمی گوید:غلامی ترک که قاری قرآن و آشنا به عربی و از غلامام حسین (ع) بود به میدان رفت و در حالی که این رجز ...
فتال گوید:بریر بن خضیر همدانی به میدان رفت که قاریترین اهل زمانش بود. در حالی که این رجز را میخواند: من بریرم و پدرم حضیر ...
طبری به نقل از عفیف بن زهیر از حاضران در کربلا روایت میکند:یزید بن معقل که از همپیمانان بنی سلمه بود از سپاه عمر سعد ...
ابن صباغ گوید:مردی وارسته و پارسا به نام یزید بن حصین با امام حسین (ع) بود. به امام عرض کرد: ای پسر پیامبر! مرا اجازه ...