خوارزمی گوید:

پس از او جوانی که پدرش در میدان شهید شده بود و مادرش با او بود بیرون آمد. مادرش گفت: فرزندم! در مقابل پسر پیامبر مبارزه کن تا شهید شوی. گفت: باشد. بیرون آمد. امام فرمود: پدر این جوان شهید شده، شاید مادرش دوست نداشته باشد که به میدان رود. جوان گفت: ای پسر پیامبر! مادرم به من دستور داده است. به میدان رفت، در حالی که رجز می‌خواند: فرمانده‌ی من حسین است و چه فرمانده‌ی خوبی! مایه‌ی دلخوشی پیامبر بشیر و نذیر، فرزند علی و فاطمه. آیا برای او همتایی می‌شناسید؟

جنگید تا آن‌که کشته شد. سرش را جدا کردند و به اردوگاه امام پرتاب کردند. مادرش آن سر را برگرفت و گفت: آفرین پسرم! نور چشمم! شادی‌بخش قلبم! سپس آن آن سر را به طرف مردی از دشمن پرتاب کرد و او را کشت. عمود خیمه را برگرفت و رجزخوانان به طرف دشمن حمله برد و دو نفر را کشت. امام دستور داد که برگردد و دعایش کرد.

 

 

قال الخوارزمیّ:

ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَعْدِ، شَابٌّ قُتِلَ أَبُوهُ فِی الْمَعْرَکَهِ، وَ کَانَتْ أُمُّهُ عِنْدَهُ، فَقَالَتْ: یَا بُنَیَّ اخْرُجْ بَیْنَ یَدَیِ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى تُقْتَلَ، فَقَالَ: أَفْعَلُ! فَخَرَجَ فَقَالَ الْحُسَیْنُ: هَذَا شَابُّ قُتِلَ أَبُوهُ، وَ لَعَلَّ أُمَّهُ تَکْرَهُ خُرُوجَهُ. فَقَالَ الشَّابُّ: أُمِّی أَمَرَتْنِی یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ! فَخَرَجَ وَ هُوَ یَقُولُ:

أَمِیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِیرُ                    سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ

عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَالِدَاهُ                 فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِیرِ؟

ثُمَّ قَاتَلَ فَقُتِلَ وَ حُزَّ رَأْسُهُ وَ رُمِیَ بِهِ إِلَى عَسْکَرِ الْحُسَیْنِ، فَأَخَذَتْ أُمُّهُ رَأْسَهُ وَ قَالَتْ لَهُ: أحْسَنْتَ یَا بُنَیَّ یَا قُرَّهَ عَیْنِی وَ سُرُورَ قَلْبِی. ثُمَّ رَمَْت بِرَأْسِ ابْنِهَا رَجُلاً فَقَتَلَتْهُ، وَ أَخَذَتْ عَمُودَ خَیْمَهٍ وَ حَمَلَتْ عَلَى الْقَوْمِ وَ هِیَ تَقُولُ:

أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّسَاءِ ضَعِیفَهٌ                   بَالِیَهٌ خَاوِیَهٌ نَحِیفَهٌ

أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَهٍ عَنِیفَهٍ                         دُونَ بَنِی فَاطِمَهَ الشَّرِیفَهِ

فَضَرَبَتْ رَجُلَیْنِ فَقَتَلَتْهُمَا فَأَمَرَ الْحُسَیْنُ (ع) بِصَرْفِهَا وَ دَعَا لَهَا.[۱]


[۱]– مقتل الحسین (ع) ۲: ۲۱، البحار ۴۵: ۲۷، العوالم ۱۷ :۲۷۱، مقتل المقرم: ۳۱۴، اعیان الشیعه ۱: ۶۰۶ و فیهما ان الشابّ هو عمرو بن جناده لا غیر و هو المحتمل قویاً.