ثقلین
TasvirShakhesshhahid312

شب دامادی

شهید مهدی رزمجو

فرمانده همه را به خط کرده بود و می‌گفت: «بچّه‌ها امشب عملیاته! هر کس دوست نداره می‌تونه نیاد. می‌تونه در گردان بمونه یا این‌که بره ...

TasvirShakhesshahid720

نوبت عاشقی

شهید حاصل زارعی

بعد از ظهر بود، همه می‌دانستیم که امشب خبرهایی هست، امّا او بی‌خیال در گوشه‌ای نشسته بود. آینه‌ی کوچکی جلویش گرفته بود و داشت سرش ...

TasvirShakhesshahid718

خدایا، شهادت را نصیب من بفرما!

شهید مجید خزایی

یادم می‌آید روزی در مسجد امام حسین (علیه السّلام) که در آن زمان روحانی جلیل القدری به نام «شیخ محمد» نماز اقامه می‌کرد. در صف ...

TasvirShakhesmarefat7

هستی بدون شهادت بی‌معنی است

شهید مسعود طاهری

با باران شدیدی که صبح روز تشیع می‌آمد، گفتیم لابد فقط خانواده‌اش می‌آیند.ساعاتی بعد مسؤولین استان هرمزگان و شهرستان کهنوج و مردم بجگان، دقیقه به ...

TasvirShakhesshahid711

آماده

شهید حسن خطیبی

ما با هم به جبهه اعزام شدیم. برایم تعریف کرد: «گفت آقا سید مجروح شده بودم. و در مشهد بستری بودم. حالم خوب نبود، باید ...

TasvirShakhesshahid660

مثل امام حسین علیه السّلام

شهید یونس زنگی آبادی

او به آرزویش رسیده بود. همیشه در دعاهایش می‌گفت: «خدایا اگر من توفیق شهادت داشتم، دوست دارم مثل امام حسین (علیه السّلام) شهید بشوم!»یک روز ...

TasvirShakhesshahid765

عاشورا حتماً می‌آیم

شهید عبدالعلی فغانی

علی ارادت و علاقه‌ی خاصی به مراسم عزاداری اباعبدالله (علیه السّلام) داشت. در اوایل محرم سال ۱۳۵۹ از جبهه نامه نوشته بود که به هر ...

TasvirShakhesshahid763

حق شاگردی

شهید ابراهیم مشهدی‌زاده

برای مرحله‌ی ۵ عملیات رمضان آماده می‌شدیم. درگیری‌های سخت چندین روز گذشته با دشمن، راهپیمایی‌های طولانی و استحکامات عجیب دشمن تحت عنوان خاکریزهای مثلثی طرح ...

TasvirShakhesshahid761

شهادت آگاهانه

شهید محمّد بهاءالدین

سهم من از ارث تو، تمام هستی‌ات بود، همان که تو را در سال‌های خون و تظاهرات کوچه به کوچه می‌برد، همان که طاغوت نتوانست ...

TasvirShakhesshahid710

نیمه شب و دعای شهادت

شهید جعفر جعفری

ساعت ۵/۲ تا ۵ صبح وقت نگهبانی من بود. هوا ابری و سرد بود و من با چراغ قوه‌ای کم سو هر حرکتی را زیر ...

TasvirShakhesshahid758

من از دنیا دل بریده‌ام

شهید کریم حسینی

روزی از ناحیه‌ی پا و شکم مجروح شده بودی و مدت زیادی را در بیمارستانی در تهران بستری شدی. پیش خود گفتم: دیگر با شهادت ...

TasvirShakhesshahid754

چرا شهید نمی‌شوم؟

شهید هادی کریمی

من درست می‌دیدم، هادی تو بودی که با لباس خانه می‌آمدی و با همان لبخند همیشگی‌ات و صدای مهربانت می‌گفت: نترس همسرم، من هستم و ...

TasvirShakhesshahid717

شاهکار آفرینش در میدان مین

شهیدان اسماعیل شاهین‌زاده، غلام حسین عیدیان، علیرضا عنایت زارع

این شهید غلام حسین عیدیان بود که طلسم مرگ و زندگی را با شهامت خود شکست. او با فریاد الله اکبر، خود را به روی ...

TasvirShakhesbasiraT14

تو مگر چقدر گناه داری؟

شهید علی بینا

هر چه به عملیات نزدیک‌تر می‌شدیم، فرماندهان بیشتر نماز شب می‌خواندند. یک پتو برمی‌داشتند و یک فانوس، می‌رفتند توی سنگر و چاله، و راز و ...

صفحه 31 از 62« بعدی...1020...2930313233...405060...قبلی »