ثقلین
TasvirShakhesshahid355

پای مجروح

شهید علی تجلائی

«علی» با آن پای مجروح به جبهه می‌رفت. چشمانم به اشک نشست، گفتم: «با این حال به جبهه می‌روید؟ خدای نکرده اتفاقی برایتان می‌افتد.»«حبیب پاشایی» ...

TasvirShakhesshahid326

مانند یک رزمنده

شهید حجت الاسلام محمّد شهاب

قبل از عملیّات بدون حضور آقای «شهاب» جلسه‌ای در سنگر فرماندهی داشتیم. همان جا تصمیم گرفته شد با ایشان مانند یک رزمنده‌ی عادی برخورد شود،  ...

TasvirShakhesshahid354

یک کار انقلابی

شهید ناصر کاظمی

«مروی» را پاکسازی کرده بودیم، ولی هنوز نودشه نرسیده بودیم. جاده‌ای از مروی به نودشه می‌رفت. او علاقه داشت این جاده پاکسازی بشود و سنگ ...

TasvirShakhesshahid352

کیسه شن

شهید احمد پاسبان

موقع اوّلین اعزام ایشان به جبهه بود، تمام بچّه‌های رزمنده در خیابان آزادی جمع شده بودند، من و یکی از دوستانم برای بدرقه‌ی احمد رفته ...

TasvirShakhesshahid350

بهانه‌ای برای ماندن

شهید محسن سحاب

حدود هفتصد نیرو از قم آمده بودند برای آموزش. زمانی که آن‌ها را سازماندهی می‌کردند، تعدادی که سنّ و سال کمی داشتند و از جثه‌ی ...

TasvirShakhesshahid349

عشق به جبهه

شهید حسین مالکی‌نژاد

حسین، مداح خوش نوای جبهه‌ها، زمانی که دوازده ساله بود به خاطر صدای زیبایی که داشت، همراه گروه سرود مدرسه، در مجالس شهدا برنامه اجرا ...

TasvirShakhesshahid348

باید بروم

شهید احمد چهارمحالی

شهید احمد چهارمحالی هفده سال بیشتر نداشت و حتّی قیافه‌اش هم او را کوچک‌تر از سنّش نشان می‌داد. امّا چون پسر بزرگ خانواده بود و ...

TasvirShakhesshahid348

مجروح

شهید حسین احمدی

دوران انقلاب با وجود سنّ کمی که داشت، امّا در راه مبارزه با رژیم خیلی فعّال بود. یک بار دستگیر شد و از سوی ساواک ...

TasvirShakhesshahid446

عمامه‌ی خاکی

شهید سیّد محسن روحانی

 سیّد محسن روحانی، یکی از روحانیون لشکر بود. مدام در بین رزمندگان حضور داشت و کم‌تر عقب می‌‌رفت. همیشه در خط مقدم بود. لباس رزم ...

TasvirShakhesshahid325

آرام نمی‌گرفت

شهید سیّد محسن جنگجویان

در فروردین سال ۶۲، در عملیّات والفجر مقدماتی، در منطقه‌ی عملیّاتی فکه از ناحیه‌ی شانه و فک مجروح شد. جراحتش خیلی سخت بود. او را ...

TasvirShakhesshahid312

مرخصی رویای نیمه تمام پیروزی

شهید محمّد علی میرزایی

پس از پایان عملیّات فتح المبین به ما اجازه‌ی ترخیص دادند. از محمّد علی خواستم که به اتّفاق هم به مرخصی برویم. او از این ...

TasvirShakhesshahid347

با تمام وجود

شهید حاج علی موحد دوست

در مرحله‌ی دوم عملیّات بیت المقدس به همراه علی پیشروی می‌کردیم. دیدم که علی فقط گوشی بی‌سیم را در دست دارد و اثری از دستگاه ...

TasvirShakhesshahid319

برای سر دادن

شهید علیرضا بازاری

شهید علیرضا بازاری را به علّت کمی سنّ و سال از ورود به عملیّات محروم کرده بودند. ایشان به تکاپو افتاد، به هر زحمتی بود ...

TasvirShakhesshahid329

راننده بلدوزر

شهید مظفر خضری

به راننده لودر و بلدوزر نیاز فوری داشتیم. به این خاطر، به روستای تل سیاه رفته بودیم و ضمن جمع آوردن کمک‌های نقدی، اعلام کردیم ...

صفحه 1 از 212