آیا قَسَم حضرت ایّوب پیامبر(ع) از روی عصبانیت بود؟ آیا قسم از روی عصبانیت درست است؟ و آیا به خدا قسم خوردن گناه دارد؟

پاسخ اجمالی

قرآن کریم به صورت خلاصه در چند آیه داستان ایوب پیامبر(ع) را بیان کرده است. در یکی از این آیات، داستان سوگند خوردن ایوب و زدن همسرش را با برگ ریحان ذکر می کند. اما در مورد این که همسر او چه خطایی انجام داده؛ مفسران نظریات متفاوتی را مطرح کرده اند؛ مانند آن که زمانی که ایّوب به گرفتاری های مختلفی دچار شد، شیطان نزد همسر او رفته و گفت: شوهرت سرسختى می کند و اگر یک کلمه که من یادش می دهم بگوید از بیمارى رها  شده و مال و فرزندش به او بر می گردد.
زن قبول کرده و پیغام را به شوهر رساند. اما ایوب خشمگین شد و گفت: این دشمن خدا شیطان بود که تو را گمراه کرد، مگر چون خدا نعمتی داد باید مؤمن بود؟! و اگر بر ما سخت گرفت باید کافر شویم؟! سوگند به خدا اگر تندرست شوم تو را تنبیه می کنم.
این احتمال وجود دارد که تنبیه کردن همسر به وسیله حضرت ایوب(ع) نه جهت همسر بودن، بلکه به جهت رسالت و اختیاراتی است که ایشان جهت نبوت دارای آن بودند و نیز همسرش مستوجب این تنبیه بود. اما خداوند جهت موقعیت دشواری که سپری کرده و نیز کردارهای نیکش، بر او بخشش کرده و از اشتباهش درگذشته است.
 

پاسخ تفصیلی

حضرت ایّوب(ع) یکی از پیامبران الهی بود که مورد آزمایش های دشواری قرار گرفت. ایشان همه نزدیکان و دارایی های خود را از دست داد و تنها با بدنی ناتوان و مریض و همسری که از زنان پاک دامن و از خاندان نبوت بود،[۱] باقی ماندند.
قرآن به صورت مجمل و در آیاتی اندک به داستان ایوب(ع) پرداخته است. در یکی از این آیات، به داستان سوگند خوردن ایشان و زدن همسرشان با برگ ریحان اشاره شده است: «وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»؛
[۲] قرآن تنها در همین حد و به صورت مختصر، این مطلب را بیان می کند.
در این جا نامی از همسر ایوب و خطای انجام شده که موجب سوگند ایوب شد، وجود ندارد، اما در آیه نکاتی وجود دارد که در ذیل بدانها می پردازیم:
۱ – «خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ»: کلمه «ضغث» به معنای دسته ای از خوشه ریحان و مانند آن است.
[۳] از این تعبیر به دست می آید که ایشان خطایی انجام داده است و در عین حال زن پاک دامن و قابل احترامی بود که خداوند به این جهت راهی برای ایوب باز گذاشته تا آسیبی به او نرسد و احترامش نیز حفظ شود.
۲ – «وَ لا تَحْنَثْ»: یکی از معانی «حنث» شکستن سوگند می باشد.
[۴] بنابر این، از آیه به دست می آید که ایوب سوگند خورده بود تا همسرش را تنبیه کند،[۵] امّا پروردگار با نشان دادن راه کاری، ایوب را در انجام سوگند خویش کمک می کند؛ البته به شیوه ای که آسیبی به همسرش نرساند.
۳ – قبل از این آیه، خداوند می فرماید: «[به او گفتیم:] با پایت به زمین بکوب، این آبى است براى شست وشو، آبى سرد و آشامیدنى. و خانواده اش را [که در حادثه ها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشیدیم تا رحمتى از سوى ما و تذکرى براى خردمندان باشد».
[۶]
از چینش آیات به دست می آید که این ماجرا پس از معجزه الهی در شفای کامل ایوب بود.
۴ – در آیه مورد بحث؛ این احتمال وجود دارد که حضرت ایوب همسرش را نه جهت همسر بودن، بلکه جهت اختیارات مرتبط با نبوّت تنبیه کرده و همسر او نیز سزاوار تنبیه بود. اما پروردگار جهت موقعیت دشواری که آن زن با آن روبرو بوده و نیز به پاس داشت اعمال نیک او بر او بخشش آورده و از اشتباهش گذشت.
۵ – اما نکته  مبهم در آیه این است  که همسر ایوب چه خطای مرتکب شده تا ایوب بر تنبیه او سوگند یاد کند؟
در ذیل به بررسی برخی احتمالات می پردازیم:
الف. برخی مفسران چنین آورده اند؛ زمانی که ایّوب(ع) گرفتار شد و به بیماری سختی دچار گردید، مردم او را رها کردند و همسرش تلاش می کرد تا غذایی برایش فراهم آورد. روزى شیطان به مردم گفت: این زن با مردى بیمار سر و کار دارد که میان شما می آید و ممکن است بیمارى او از این زن به شما سرایت کند. او را راه ندهید و کمک نکنید. سپس نزد آن زن رفته و با اندوه گفت: شوهرت سرسختى می کند و اگر یک کلمه که من یادش می دهم بگوید از بیماری رها می شود و مال و فرزندش به او برمی گردد. زن قبول کرده و پیغام را به شوهر رساند. اما ایوب خشمگین شد و گفت: این دشمن خدا شیطان بود که تو را گمراه کرد. مگر چون خدا نعمتی داد باید مؤمن بود؟! و اگر بر ما سخت گرفت باید کافر شویم؟! سوگند به خدا اگر تندرست شوم تو را تنبیه می کنم.
[۷] چنین داستانی با تغییراتی جزئی در منابع مختلف وجود دارد.[۸]
ب. علی بن ابراهیم قمی ذیل این آیه، حدیث مفصلی از امام صادق(ع) نقل می کند که در بخشی از آن چنین آمده است: «…در این وقت همسرش با تکّه اى نان خشک سر رسید و وقتى اوضاع را دگرگون دید (ایوب شفا پیدا کرده است) فریاد زد: اى ایّوب چه بر سرت آمده است؟ آن وقت ایوب او را صدا زد، وقتى جلوتر رفت و ایّوب را سالم مشاهده کرد، سجده شکر به جا آورد، ناگهان ایّوب مشاهده کرد که موهاى همسرش کوتاه شده بود بدان جهت که او از مردم تقاضاى نانى براى رفع گرسنگی کرده بود و چون گیسوان زیبایى داشت، مردم به او گفته بودند: موهایت را به ما بده تا ما به تو نان بدهیم، او هم موهایش را کوتاه کرد و به آنها داد و طعامى براى ایّوب تهیّه کرد، امّا ایّوب که از ماجرا بی خبر بود با دیدن این وضع خشمگین شد و سوگند خورد که او را صد تازیانه بزند، همان دم به او وحى شد که همسرش بی گناه بوده و به همین‏ جهت از سوگندش اندوهگین شد، امّا خداوند به او وحى نمود که دسته اى صدتایى از شاخه هاى نازک را بر گرفته و با آن ضربه اى بر همسرش فرود آورد و به این ترتیب سوگند خود را ادا کند و او نیز چنین کرد».
[۹] برخی از اهل سنت نیز همین قول را -بدون ذکر این روایت- مطرح کرده اند.[۱۰]
این قول علاوه بر ضعف سند در روایت، دارای اشکالاتی است؛ چرا که همسر ایوب مضطر بود و نیاز بسیار به غذا داشت و جالب این که او این  کار را برای شوهرش انجام داده بود؛ حال به نظر می رسد؛ زنی در شرایط او، اگر این فداکاری را کند تا نانی بگیرد، نه تنها قابل سرزنش نخواهد بود، بلکه نشان از ارزش این زن است.
[۱۱]
ج. برخی از مفسران آورده اند که به ایوب خبر رسید همسرش زنا داده و گیسویش بریده شد و زمانی که همسرش برگشت و گیسویش را دید، قسم خورد او را صد ضربه شلاق بزند. اما بعد از آن که حقیقت بر او آشکار شد پشیمان گردید.
[۱۲] بنابر این قول، ایوب جهت مجازات زنا، تصمیم به اجرای حد داشت.[۱۳]
این قول، اشکالات بسیار جدی دارد؛ زیرا اگر چنین بود، نه تنها ایوب حق زدن همسرش را – و لو با چوب نازک – نداشت، بلکه جهت اتهام نادرستی که به او وارد کرده بود، باید طلب بخشش می کرد و این خود ایوب بود که باید مؤاخذه می شد!
همچنین این قول با آیه سازگار نیست؛ زیرا از آیه به دست می آید که همسرش اشتباهی انجام داده است؛ زیرا سوگند ایوب صحیح بود و همسرش سزاوار مجازاتی هر چند اندک بود؛ اما بنابر این روایت، همسر ایوب هیچ اشتباهی مرتکب نشده است.
د. برخی از مفسران به صورت کلی معتقدند که همسر ایوب نوعی نافرمانی انجام داده و بدین جهت ایوب سوگند بر تنبیهش خورده است.
[۱۴]
اگر چه می توان این کلی گویی  را بر یکی از اقوال موجود حمل کرد؛ اما واقعیت آن است که ما از اصل ماجرا اطلاع دقیقی نداریم و نباید به احتمالات روی آوریم.
برخی مفسران، احتمالات دیگری را نیز مطرح کرده اند که در این مختصر نیازی به ذکر آنها نیست.
[۱۵]
در نهایت ذکر این نکته لازم است که سوگند حضرت ایوب(ع) بر مبنای صحیحی صادر شده و نافذ بوده و باید به آن عمل می کرده؛ لذا پروردگار راهی را جهت تخفیف مجازات پیش روی او قرار می دهد.
همچنین ایوب اگر چه از روی ناراحتی و حتی شاید عصبانیت قسم خورده؛ اما این عصبانیت به حدی نبوده که قسمش را ناکارآمد کند؛ زیرا سوگند کسى که از فرط عصبانیت نمی فهمد چه می گوید، اعتبارى ندارد
[۱۶] و قطعاً چنین چیزی پیرامون سوگند حضرت ایوب صدق نمی کرده است.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص ۴۳۰، بیروت، دار البلاغه للطباعه و النشر، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیه، علی عبدالباری، ج ۱۲، ص ۱۹۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

[۲]. ص، ۴۴: «[و به او گفتیم:] بسته اى از ساقه هاى گندم [یا مانند آن] را برگیر و با آن [همسرت را] بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده [به سوى خدا] بود!».

[۳]. ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص ۹۸، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.

[۴]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج ۲، ص ۲۵۰، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.

[۵]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ۶، ص ۳۸۲، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.

[۶]. ص، ۴۲ – ۴۳٫

[۷]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج ۸، ص ۷۴۶، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۳، ص ۱۰۸، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۸]. ‏ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق: المهدی‏، عبدالرزاق، ج ۳، ص ۵۷۷، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۹]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج ۲، ص ۲۴۱، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۷، ص ۲۱۴٫

[۱۰]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج ۷، ص ۶۶، بیروت، دار الکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.

[۱۱]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۶، ص ۳۹۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.

[۱۲]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، ج ۳، ص ۳۱۱، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.

[۱۳]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۵، ص ۳۱۷، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.

[۱۴]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج ۸، ص ۵۹۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

[۱۵]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج ۳، ص ۸۳۳، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، ۱۳۷۳ش؛ زحیلی، وهبه بن مصطفی، تفسیر الوسیط، ج ۳، ص ۲۲۰۸، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.

[۱۶]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنی هاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج ۲، ص ۶۲۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۴۲۴ق.