شهید سیّد علی اکبر ابوترابی: «در زندان وزارت دفاع، یکی از افسران چترباز عراقی هم، زندانی بود. آن افسر ورزیده درباره‌ی وضعیت خوب نیروهای عراقی و پایین بودن توان رزمی نیروهای ایرانی صحبت می‌کرد. او می‌گفت: اگر نیروهای ایرانی با این انگیزه‌ای که دارند، آموزش و آمادگی رزمی نیز داشتند، یک ارتش قوی تشکیل می‌دادند.

ایشان با مترجمی که علی عرب نام داشت و او هم اسیر بود، صبح‌ها در حیاط زندان می‌دویدند. او از استقامت خود در دویدن می‌گفت و آن را عامل برتری نیروهایشان در جبهه یاد می‌کرد. یک روز به او گفتم: ما حاضرین با هم بدویم، ببینم چه کسی بهتر می‌دود؟»

او پذیرفت و از همان ابتدا خود را برتر و پیروز می‌دید. به هر حال، من و یک نفر دیگر به همراه افسر عراقی و مترجم، شروع به دویدن کردیم و چون محیط کوچکی بود، حیاط را دور می‌زدیم.

پس از حدود یک ساعت دویدن، من از این‌که از ایشان سبقت بگیرم، خودداری می‌کردم و دوست نداشتم از او جلو بزنم.

پس از چند دقیقه ایشان نفس‌زنان ایستاد و گوشه‌ای نشست. او شاهد بود که من هنوز آمادگی و توان دویدن را دارم.

پس از این، افسر عراقی دیگر آن بحث‌ها را پیش نکشید و با احترام بیشتری برخورد می‌کرد».


منبع: کتاب رسم خوبان ۷٫ ورزش صفحه‌ی ۴۶ـ ۴۷/ ابرفیّاض، صص ۳۱ـ ۳۰٫