در جریان آسفالت «حسین آباد»، «علی آباد» و «جواد آباد» بود که خود پیشاپیش کارگران کار می‌کرد و حتی خود کارگرها نیز نمی‌دانستند که او شهردار است.

یک روز صبح زود به یکی از این مناطق می‌رود و از کارگرها دمپایی و گونی می‌خواهد. آن‌ها هم فکر می‌کنند او کارگر جدید است. به او دمپایی و گونی می‌دهند و او شروع به کار می‌کند. و وقتی آقا مهدی به حالت نصیحت به آن‌ها می‌گوید شما در مقابل پولی که می‌گیرید مسؤولیت دارید، به شدت پاسخ می‌دهند که: مگر تو چه کاره‌ی مملکتی که امروز آمدی و در کار ما دخالت می‌کنی! سرت به کار خودت باشد!

اوقات به همین منوال سپری می‌شود، تا این‌که معاون شهردار همراه با بازرس برای سرکشی به آن‌جا می‌آیند و مبهوت و هیجان زده می‌بینند که شهردار خود پیشاپیش کارگران مشغول کار است.

سلام علیک متواضعانه‌ی بازرس و معاون شهردار با آقا مهدی، کارگران را به خود می‌آورد. متوجّه می‌شوند این شهردار است که از صبح زود با آن‌ها کار کرده. نگران و ناراحت می‌شوند و منتظر برخورد مهدی می‌شوند.

آقا مهدی برای تسکین خاطر آنان با یک یک آن‌ها دست می‌دهد و صورتشان را می‌بوسد، خدا قوّت می‌گوید و آن‌جا را ترک می‌کند.


رسم خوبان ۲۰ – فروتنی و پرهیز از خودبینی، ص ۹۹ و ۱۰۰٫/ شهرداران آسمانی، ص ۲۳٫