مقدمه

وهابیان برای رسیدن به اهداف خود از شیوههای متعددی چون تطمیع و تهدید، کشتن و حذف فیزیکی مخالفین خویش، نسبت کفر و شرک، دروغ و تهمت، تقطیع و تحریف روایات شیعه، تحریف متون و آثار مربوط به اهل سنّت استفاده می‌کنند.[۱]

این گروه برای ترویج افکار و پندارهای خویش دست به هر کاری می زنند و از آن هیچ ابایی ندارند. آنان کتب و آثاری را که قرن‌هاست تدوین یافته و هزاران نسخه خطی و چاپی از آنها در کتابخانههای جهان ثبت و رده بندی گردیده اند و در اختیار اکثر اندیشمندان اسلامی در اقصی نقاط جهان قرار دارند، بی‌باکانه تحریف  می‌کنند و آنچه را که در تضاد با پندارهای خود  می‌یابند تقطیع و یا حذف می کنند، غافل از اینکه این عمل نه تنها برای اهداف آنان کارساز نیست و به ترویج باورهای این گروه کمک نخواهد کرد، بلکه موجب تنفر و انزجار مسلمانان از این گروه خواهد شد.

عقل و شرع حکم  می‌کند میراث گران بهای علمی را که با تلاش عالمان مسلمان تدوین شده و با کوشش و اهتمام طاقت فرسای عده‌ای ، از حوادث طبیعی و غیر طبیعی روزگار محفوظ مانده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و به دست ما رسید ند، حفظ کنیم و در صیانت و نگهداری آنها تمام تلاشهای خویش را مبذول داریم و نگذاریم عده‌ای  برای رسیدن به مقاصد نامبارک خود، به تحریف آثار گران بهای گذشتگان بپردازند. اگر فرقه وهابیّت خود را مسلمان و پیرو سلف می‌داند همانطور که شعار آنان پیروی از سلف است ـ باید باورهای خود را با دیدگاههای سلف تطبیق دهند، نه اینکه با تحریف آثار و متون ارزشمند اسلامی، سلف را با پندارهای خود هماهنگ سازد. ممکن است این عمل کاربرد مقطعی به نفع آنان داشته باشد، اما در دراز مدت، با توجه به بیداری امت اسلامی، کارساز نخواهد بود، بلکه افشای آن باعث تنفر و انزجار مسلمانان از این گروه خواهد شد و مسلمانان خود به صیانت از میراث با ارزش خویش خواهند پرداخت. در پژوهش پیشرو، به تعدادی از تحریفاتی که این فرقه در آثار اسلامی انجام داده اند، اشاره می گردد. پیش از آن، به طور گذرا به معنا، انواع و پیشینه تحریف می پردازیم.

معنا و انواع تحریف

تحریف از ریشه «حرف» به معنای لبه و کناره است[۲] که در باب تفعیل به معنای دگرگونی و تغییر هر پدیده ای به سمتی جز جایگاه طبیعی خود به کار رفته است.[۳]

در اصطلاح به هر دخل و تصرفی در کلام غیر، تحریف  می‌گویند.

در خصوص متون، تحریف به تلاش جهت تغییر یا دو پهلو ساختن متن گفته می شود[۴] و در حقیقت نوعی دگرگونی و انحراف در متن است که به شکل معنوی یا لفظی انجام می گیرد.

تحریف معنوی عبارت از تفسیر ناصحیح و برداشت های انحرافی بر خلاف مقصود گوینده است که در قرآن کریم با تعبیر (یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ)[۵] و در حدیث با تعبیر «أَقامُوا حَروفَه وَحَرّفوا حُدُوده»[۶] از آن یاد شده است. در تحریف معنوی، در لفظ تغییر صورت ن می‌گیرد، بلکه در مقصود گوینده و نویسنده کلام تصرّف  می‌گردد و تحریف کننده لفظ را طوری معنا می کند که بر خلاف مَقصد و مقصُود گوینده است.

در عملکرد وهابیان هر دو نوع تحریف دیده  می‌شود. آنان وقتی در برابر روایات صحیح السند مانند حدیث شریف غدیر قرار می گیرند و از جهت سندی نمیتوانند در آن خدشه کنند و کاری از پیش برند، تلاش می کنند که در معنای لفظ تصرّف کنند و بر خلاف همه قواعد و شواهد، معنای دیگری از آن ارائه دهند[۷] که این موضوع در این نوشتار از بحث ما خارج است و فرصت دیگری می طلبد.

در نوع دوّم تحریف (تحریف در لفظ)، وهابیّت تلاش بیشتری کرده اند. آنان در این عرصه با شگردهای مختلف چون تلخیص کتاب های مرجع مانند صحیح بخاری، مسلم و…، یا با تقطیع و حذف قسمتی از روایات مخالف عقیده شان، جایگزین کردن واژههای مبهم مثل کذا و کذا کوشیده اند حقایق را وارونه نشان دهند.

پیشینه تحریف

پیشینه تحریف به یهودیان باز  می‌گردد. قوم یهود قهرمان تحریف در طول تاریخ بوده اند و از گذشته تاکنون، تمایل شدید به وارونه جلوه دادن حقایق داشته اند. [۸] از اینرو، به کارهایی پرداخته اند که بتوان با آنها، حقایق را تحریف کرد و مطالب را واژ گون جلوه داد. یهودیان هیچ پروایی از تحریف مطالب ندارند، این رسم و عادت دیرینه آنان است، در معارف دینی هر لحظه به سوی سخن و عملی منحرف می شوند که با منافعشان سازگارتر باشد.[۹]

در قرآن کریم این صفت یهودیان به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است.

 (أَفَتَطْمَعُونَ أَن یؤْمِنُواْ لَکمْ وَقَدْ کانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یسْمَعُونَ کلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یعْلَمُونَ)؛[۱۰]

آیا انتظار دارید به (آیین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عده ای از آنان، سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می کردند؛ در حالی که علم و اطلاع داشتند.

یهودیان کسانی هستند که همراه موسی سخن خدا را می شنیدند و وقتی به میان قومشان بر می گشتند آن را زیر و رو می کردند. این تحریف، نه به دلیل اشتباه ناآگاهانه در فهم کلام بود، بلکه خوب می فهمیدند، ولی حرف ها را به گونه ای دیگر برای مردم بیان می کردند.[۱۱]

نخستین بار احبار و رهبان مسیحی و یهودی متون را با اهداف خاص تحریف کردند، آنان با کتمان و تحریفِ تورات و انجیل مردم را از حقیقت و دریافت حقایقِ موجود در این دو کتاب بازداشتند و برای حفظ مقام خود، نگذاشتند اسلام و رسالت رسول خاتم۹ که به خوبی در این دو کتاب بیان شده بود، به مردم برسد.[۱۲] از این رو، بیشترین لعن خداوند و لعن هر لعنت کننده ای متوجه آنان است: (إِنَّ الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَی مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَـئِک یلعَنُهُمُ اللّهُ وَیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ).[۱۳] پس از آن بنی امیّه تلاش کردند که به هر شکل، حقایق و واقعیتها را بپوشانند. آنان سخنان رسول اکرم را دگرگون ساختند و به نفع خودشان توجیه کردند، علیه اهل بیت: تبلیغات گسترده‌ای  انجام دادند،[۱۴] فرقه های منحرف را به نام اسلام و در تضاد با اسلام به وجود آوردند و به تعصبات قومی و امتیازات نژادی و افتخارات طایفه‌ای  دامن زدند.[۱۵] جاحظ، امویان را نخستین کسانی  می‌داند که آشکارا در تاریخ اسلام و آداب و رسوم دینی، بدعت به وجود آوردند و سعی کردند از شاهان ایران و روم شرقی (بیزانس) پیروی کنند.[۱۶]

آنها ممانعت از نشر و تدوین احادیث پیامبر اکرم، جعل حدیث در برابر حدیث پیامبر و جلوگیری از نشر و فضایل اهل بیت را در دستور کار خویش قرار دادند. معاویه به سمره بن جندب صد هزار درهم داد و از او خواست که آیه(وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ)[۱۷] که همه قائل اند در شأن امیرالمؤمنین نازل شده است، آن را جعل نموده و به عبد الرحمن بن ملجم مرادی قاتل امام علی، منسوب کند. او نیز با افزایش مبلغ به چهارصد هزار درهم، قبول کرد و این جعل را انجام داد.[۱۸] همچنین در همان وقت آیه (وَمِنَ النَّاسِ مَن یعْجِبُک قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَیشْهِدُ اللّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ)[۱۹] را در حق امام علی۷ روایت کرد.[۲۰]

حاکم نیشابوری نقل می کند:

مروان بن حکم وارد مسجد النبی شد و دید مردی صورت بر قبر رسول خدا نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: می دانی چه می کنی؟ او وقتی سر برداشت، معلوم شد که ابو ایوب انصاری است و خطاب به مروان، گفت: من نزد سنگ نیامده ام، نزد پیامبر آمده ام. ای مروان از پیامبرشنیدم که فرمود: آن گاه که دین را صالحان رهبری کنند، بر آن گریه نکنید، آنگاه گریه کنید که نا اهلان رهبر باشند.[۲۱]

در ادامه این حرکت ضد علمی، ابن تیمیه که عَلَم دفاع از امویان را در قرن هفتم و هشتم هجری بر افراشت، همان خط و مشی آنها را پیگیری کرد و در جهت تحریف و کتمان واقعیتها کوشید. شمس الدین ذهبی، معاصر ابن تیمیه، خطاب به او می گوید:

تا کی سخنان ناشایست خود را بالاتر از احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم می‌شماری؟ ای کاش! احادیث آن دو کتاب از اعتراض تو در امان مانده بود. تو بعضی اوقات آنها را تضعیف و بی ارزش می کنی و یا توجیه می کنی و انکار می ورزی!![۲۲]

تحریفی که در تفسیر جامع البیان طبری در ذیل آیه شریفه (وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ)[۲۳] صورت گرفته است نیز در همین جهت است. ذیل این آیه، حدیث آغاز دعوت این گونه نقل شده است که پیامبر فرمود:

فأیکم یوازرنی علی هذا الأمر، علی أن یکون أخی و کذا وکذا؛

 کدامیک از شما وزیر و کمک کار من در این امر (امر رسالت) خواهد شد تا برادر من و کذا و کذا باشد.

 بعد از آنکه علی این مقام را پذیرفت، پیامبر به علی فرمود: « إنّ هذا أخی و کذا و کذا؛ تو برادر من و کذا و کذا هستی».[۲۴] با مراجعه به تاریخ طبری به دست  می‌آید که به جای کذا و کذا «إنّ هذا أخی و وصیی وخلیفتی فیکم» بوده، که دست تحریف آنها را حذف کرده و به جای آن کلماتی مبهم قرار داده است.[۲۵]

یکی از تحریفات حساب شده در آثار اهل سنّت، تحریف در کتاب فتوحات مکیّه ابن عربی است. شیخ عبدالوهاب شعرانی در کتاب الیواقیت و الجواهر بابی را منعقد ساخته و در آن علایم قیامت را بیان کرده است؛ از آن جمله به خروج حضرت مهدی اشاره کرده و عباراتی از ابن عربی در باب ۳۶۶ از کتاب فتوحات آورده که این چنین است:

و اعلموا أنّه لابدّ من خروج المهدی، لکن لایخرج حتّی تملأ الأرض جوراً و ظلماً فیملؤها قسطاً و عدلاًً و لو لم ‌‌یکن من الدنیا إلاّ یوم واحد، طوّل الله تعالی ذلک الیوم حتّی یلی ذلک الخلیفه من عتره رسول الله من ولد فاطمه رضی الله عنها، جدّهُ الحسین بن علی بن ابی طالب، و والده حسن العسکری، ابن إلامام علی النقی (بالنون)، ابن إلامام محمد التقی (بالتاء)، ابن إلامام علی الرضا، ابن إلامام موسی الکاظم، ابن إلامام جعفر الصادق، ابن إلامام محمد الباقر، ابن إلامام زین العابدین علی، ابن إلامام الحسین، ابن إلامام علی بن ابی طالب۲…. [۲۶]

ولی در چاپ جدید فتوحات مکیه، هرگز اثری از نام اهل بیت: نمی بینیم و چون وجود این اسامی تأییدی بر مذهب شیعه است، از کتاب فتوحات مکیه حذف شده است.[۲۷]

نمونه‌ای  از تحریفات جدید در منابع اهل سنّت

۱ – صحیح بخاری

کتاب صحیح بخاری در میان اهل سنّت جایگاه بس بلندی دارد و از نگاه آنان بعد از قرآن کریم اثری همتای این کتاب وجود ندارد[۲۸] و از آنجا که تمام روایات این کتاب به باور اهل سنّت صحیح است، آن را صحیح  می‌گویند[۲۹] و در سند هیچ یک از روایات آن اشکالی وجود ندارد و بخاری مدعی است احادیث این کتاب را به مدت شانزده سال از میان ششصد هزار حدیث برگزیده است.[۳۰] با این حال اگر مطلبی در تضاد با باورهای وهابیت در آن دیده شود، آن را حذف و تحریف  می‌کنند. اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد، علمای اهل سنّت در آینده نه چندان دور، شاهد صحیح بخاری در بازار کتاب خواهند بود که هیچ تناسبی با صحیح بخاری اصلی ندارد.

در این اثر با ارزش از نگاه اهل سنّت، حذف ها و تحریفات زیادی صورت گرفته است که پرداختن به همه آنها از توان این مختصر خارج است، و لیکن برای نمونه به چند مورد اشاره  می‌گردد:

۱ – در کتاب صحیح بخاری (چاپ دار الفکر، بیروت) بخاری حدیثی را در باره متعه (ازدواج موقت) آورده است. او چنین نقل می کند:

عن عمران بن حصین قال: نزلت آیه المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتی مات: قال رجل برأیه ما شاء قال محمد: یقال إنه عمر؛

عمران بن حصین می گوید: آیه متعه در کتاب خدا نازل شد و ما این کار را با رسول خدا  انجام دادیم وآیه‌ای  در تحریم آن نازل نشد وتا وقتی که نبی اکرم  از دنیا رفت، آن را منع نکردند. بعد مردی آمد و به رأی خودش عمل کرد. محمد گفت: می گویند: او عمر بود.

آنجا که می گوید: «قال رجل برأیه ما شاء»، منظورش این است که مردی آن را (متعه را) تحریم کرد. جایی که می گوید: «قال محمد یقال إنه عمر»، مقصود از «محمد» محمد بن اسماعیل بخاری صاحب کتاب صحیح بخاری است.

در چاپهای بعدی (دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛ دار الکتب العلمیه، بیروت؛ دار المعرفه، بیروت)جمله « قال محمد یقال إنه عمر» را حذف کرده اند و عبارت تحریف شده، چنین است:«عن عمران بن حصین قال: نزلت آیه المتعه فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتی مات قال رجل برأیه ما شاء».

همچنین در صحیح بخاری حدیثی از ابو هریره از پیامبر آمده است:

قال: خلق الله الخلق فلماّ فرغ منه قامت الرحم فأخذت بحقو الرحمن، فقال له: مه. قالت: هذا مقام العائذ بک من القطیعه. قال: ألا ترضین أن أصل من وصلک واقطع من قطعک؟ قالت: بلی یا ربّ.[۳۱]

این حدیث در این منابع نقل شده است: صحیح البخاری، بخاری، ج ۶، ص ۴۲ و ۴۳، دارالفکر؛ فتح الباری، ابن حجر، ج ۸، ص ۴۴۶، دارالمعرفه؛ عمده القاری، عینی، ج ۱۹، ص ۱۷۲، دار إحیاء التراث العربی؛ تفسیر البغوی، بغو، ج ۳، ص ۱۵، دار المعرفه؛ تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۹۲، دار المعرفه؛ میزان الإعتدال، ذهبی، ج ۲، ص ۵۷۳، دار المعرفه.

اما متاسفانه دست وهابیت اینجا هم وارد شده و عبارات را تحریف کرده است و در چاپ دار السلام للنشر و التوزیع، ریاض، حدیث یاد شده را چنین آورده است:

عن أبی هریره عن النبی قال: خلق الله الخلق فلما فرغ منه قامت الرحم فأخذت { }. فقال له: مه. قالت: هذا مقام العائذ بک من القطیعه. قال: ألا ترضین أن أصل من وصلک واقطع من قطعک؟ قالت: بلی یا رب» (حدیث ۴۸۳۵).

۲ – صحیح مسلم

این کتاب یکی از صحاح سته معروف اهل سنّت و از مهم ترین منابع حدیثی آنان در زمینه عقاید، فقه، تفسیر قرآن و تاریخ صدر اسلام می باشد که توسط ابوالحسین مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری (۲۰۶ ـ ۲۶۱ ق) معروف به مسلم نیشابوری نگاشته شده است. نام اصلی این کتاب، الجامع الصحیح یا الصحیح الجامع است.

اهمیت کتاب مسلم برای اهل سنّت چنان زیاد است که می گویند، همه احادیث آن بدون استثنا، صحیح و مورد قبول است؛ به طوری که افرادی همانند ابن روزبهان و جوینی قائلند که اگر کسی قسم بخورد که تمام احادیث صحیحین گفتار رسول الله و مطابق با واقع است، قَسَمش صحیح است و کفاره ندارد![۳۲]

حافظ نووی می نویسد:

وقد قال إمام الحرمین: لو حلف انسان بطلاق امرأته أنّ ما فی کتابی البخاری و مسلم ممّا حکما بصحّته من قول النبی لما ألزمته الطلاق؛

اگر کسی قسم بخورد بر اینکه اگر احادیث دو کتاب بخاری و مسلم از دو لب مبارک رسول الله صادر نشده باشد، من زنم را طلاق می دهم، قسم او صحیح است و زنش مطلقه نیست.[۳۳]

با وجود این کتاب صحیح مسلم نیز همچون کتاب صحیح بخاری مورد تحریف و دستبرد قرار گرفته است.

ابن حجر هیتمی مکی شافعی(م ۹۷۳) در الصواعق المحرقه ذیل آیه ۱۲سوره زخرف می گوید: مسلم، أبوداود، النسائی، ابن ماجه و دیگران با سندهای مختلف از پیامبر اکرم  نقل کرده اند که فرمود:«المهدی من عترتی من ولد فاطمه».[۳۴]

علامه متقی هندی (م۹۷۵ق) نیز از ام سلمه نقل می کند که پیامبر اکرم فرمود: « المهدی من عترتی من ولد فاطمه».[۳۵]

وی در ابتدای کتابش بیان می کند که منظور از رمز «م» یعنی صحیح مسلم (ج۱، ص ۶).

محمد علی الصبّان در اسعاف الراغبین (ص ۱۴۵) و حمزاوی مالکی در مشارق الأنوار (ص ۱۱۲) بیان کرده اند که این روایت در صحیح مسلم وجود داشته است. اما جای تأسف است که این روایت در حال حاضر در کتاب صحیح مسلم نیست و بر اساس این شواهد، روایت فوق از صحیح مسلم حذف شده است.

حاکم نیشابوری می گوید:

 حدثنا أبو جعفر عن أبی سعید خدری قال: قال رسول الله: «فاطمه سیده نساء أهل الجنه الا ما کان من مریم بنت عمران. هذا حدیث صحیح الاسناد ولم یخرجاه إنّما تفّرد مسلم بإخراج حدیث أبی موسی عن النبی خیر نساء العالمین أربع.[۳۶]

حاکم می گوید: مسلم بن حجاج ( صاحب صحیح مسلم) روایت «خیر نساء العالمین اربع» را بیان کرده است و این در حالی است که روایت مذکور در صحیح مسلم در حال حاضر موجود نیست.

۳٫ مسند احمد

این کتاب یکی از متون حدیثی و روایی اهل سنّت است و با توجه به اسم آن، کتاب مسند است؛ یعنی مؤلف بر اساس اسامی صحابه روایات را نقل  می‌کند.

حافظ ابو موسی مدینی  می‌گوید:

این کتاب اصلی است بزرگ و مرجع مورد وثوق برای اصحاب حدیث که از میان احادیث زیاد و مسموعات فراوان، گرد آورده و آن را امام و معتمد قرار داده و در نزاع ها، ملجأ و پناهگاه است.[۳۷]

قندوزی حنفی در کتاب ینابع الموده نقل  می‌کند که:

أحمد فی مسنده بسنده عن حذیفه بن الیمان قال: آخی رسول الله بین المهاجرین والأنصار وکان یؤاخی بین الرجل ونظیره، ثم أخذ بید علی فقال: هذا أخی.[۳۸]

امّا هم اکنون اگر به مسند احمد و مسند حذیفه مراجعه کنیم، اثری از این حدیث نیست.

۴ – الأذکار النوویه

 از دیگر تحریفات وهابیان تحریف در کتاب الأذکار النوویه امام یحیی بن شرف نووی است. این کتاب که در دارالفکر بیروت، در سال ۱۴۱۴ق به چاپ رسیده است، فصلی دارد به نام«فصل فی زیاره قبر رسول الله و أذکارها».

وی در این فصل می گوید:

 اعلم أنّه ینبغی لکلّ من حجّ أن یتوجّه إلی زیاره رسول الله۹سواء کان ذلک فی طریقه أم لم یکن، فإنّ زیارته من أهمّ القربات و أربح المساعی و أفضل الطلبات. فإذا توجّه للزیاره أکثَرَ من الصلاه علیه فی طریقه، فإذا وقع بصره علی أشجار المدینه و قُراها و ما یعرّف بها، زاد من الصلاه و التسلیم علیه و سأل الله تعالی أن ینفعه بزیارته و أن یسعده بها فی الدارین. ولیقل: اللّهُمَّ افتَح عَلی أبوابَ رَحمَتِکَ وَ ارزُقنی فی زیاره قَبرِ نَبِیِّک ما رَزقتَهُ أولِیاءِکَ و أهل طاعَتِکَ وَأغفِر لی وَارحَمنی یا خَیرَ مَسؤول.

اما متأسفانه در چاپ دیگر که نشر دارالهدی ریاض (چاپ دوم، ۱۴۰۸ق) به تصحیح عبدالقادر الارنؤوط منتشر کرده است، این گونه تحریف شده است:

 فصل فی زیاره مسجد رسول الله  اعلم أنّه یستحب لمن أراد زیاره مسجد رسول الله۹أن یکثر من الصلاه علیه  فی طریقه، فإذا وقع بصره علی أشجار المدینه و حرمها و ما یعرّف بها، زاد من الصلاه و التسلیم علیه و سأل الله تعالی أن ینفعه بزیارته لمسجده و أن یسعده بها فی الدارین و لیقل: اللّهُمَّ افتَح عَلیَّ أبوابَ رَحمَتِکَ وَ ارزُقنی فی زیاره مسجد نَبِیِّ ما رَزقتَهُ أولِیاءِکَ و أهل طاعَتِکَ وَأغفِر لی وَارحَمنی یا خَیرَ مَسؤول.[۳۹]

۵ – حیات محمد

محمد حسین هیکل، نویسنده مصری، در چاپ اول کتاب حیات محمد این گونه آورده است:

پیامبر اعظم با اشاره به امام علی فرمودند:«إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی من بعدی، فاسمعوا له و اطیعوا؛

این برادر من وصی من و جانشین من بعد از من است. پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید».[۴۰]

 اما در چاپ های بعدی این کتاب مثل چاپ مکتبه النهضه المصریه، جمله«وصیی و خلیفتی من بعدی» حذف شده است!

۶ – روح المعانی

آلوسی در روح المعانی حدیث سفینه را این گونه نقل کرده است: «أنّه علیه الصلاه و السلام قال: مثل أهل بیتی کسفینه نوح من رکب فیها نجا و من تخلّف عنها هلک».[۴۱] اما در چاپ های دیگر (دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق) حدیث شریف سفینه را حذف کرده اند.

شیخ محمد نوری نویسنده کتاب ردود علی شبهات السلفیه می نویسد:

 نعمان پسر علّامه آلوسی در تفسیر پدرش که تفسیر مهم و مرجعی بزرگ است، دست به تحریف زده است که اگر این تحریف را در تفسیر پدرش انجام ن می‌داد، تفسیر آلوسی منبع و مرجع بزرگی برای مسلمانان قرار  می‌گرفت.[۴۲]

۷ – تفسیر ابن کثیر

ابن کثیر در تفسیر خود در (چاپ دار المعرفه) در مورد کاربرد واژه «خال المؤمنین» درباره معاویه  می‌گوید: «و هل یقال لمعاویه و أمثاله خال المؤمنین؟ فیه قولان و نصّ الشافعی علی أنّه لا یقال ذلک».[۴۳]

اما در چاپ دیگر همین اثر (دارالنشر، دارالفکر)  می‌بینم که این موضوع را تحریف کرده و با حذف کلمه «لا» معنا را کاملاً تغییر داده اند: «وهل یقال لمعاویه وأمثاله خال المؤمنین؟ فیه قولان للعلماء ونصّ الشافعی علی أنّه یقال ذلک.[۴۴]

۸ – کتاب المعارف

ابن شهر آشوب (م۵۸۸ق) در کتاب المناقب هنگامی که درباره اولاد فاطم سخن می گوید،  می‌نویسد: (و فی معارف القطیبی: أنّ «محسناً فسد من زخم قنفذ العدوی»).[۴۵]

ولی آنچه در معارف ابن قتیبه آمده، چنین است: «… و أما محسن بن علی فهلک و هو صغیر!»[۴۶]

۹ – حاشیه العلامه الصاوی علی تفسیر الجلالین

امام صاوی مالکی، از علمای بزرگ اهل سنّت (م۱۲۴۱ق) و صاحب حاشیه معروف بر تفسیر جلالین چاپ دار إحیاء التراث العربی، در تفسیر آیه ۷ سوره فاطر می گوید:( الَّذِینَ کفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کبِیرٌ)؛ «کسانی که راه کفر پیش گرفتند، برای آنان عذابی سخت است و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگ از آن آنهاست» می گوید:

 وقیل هذه الآیه نزلت فی الخوارج الذین یحّرفون تأویل الکتاب والسنّه ویستحلّون بذلک دماء المسلمین وأموالهم، کما هو مشاهد الآن فی نظائرهم وهم فرقه بأرض الحجاز یقال لهم الوهابیه یحسبون أنّهم علی شیء ألا إنّهم هم الکاذبون، استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله أولئک حزب الشیطان، ألا إنّ حزب الشیطان هم الخاسرون، نسأل الله أن یقطع دابرهم؛

 گفته شده است که این آیه در مورد خوارج نازل شده است که معانی عبارات کتاب و سنّت را تحریف  می‌کنند و به این وسیله خون و مال مسلمانان را حلال  می‌شمرند، چیزی که هم اکنون در گروههایی شبیه ایشان دیده  می‌شود که ایشان گروهی در زمین حجاز هستند و به ایشان وهابیت گفته  می‌شود و گمان  می‌کنند که بر راه راست هستند، اما ایشان دروغ گویان اند. شیطان بر ایشان غالب شده و ایشان را از یاد خدا باز داشته است! آگاه باشید که اینان لشکر شیطان زیان کاران اند. از خداوند می خواهیم که نسل ایشان را منقطع کند![۴۷]

اما متأسفانه وهابی ها در چاپ دار الکتب العلمیه، بیروت، این مطلب را حذف و آن را این گونه تحریف کرده اند:

و قیل: هذه الآیه نزلت فی الخوارج الذین یحرفون تأویل الکتاب والسنّه، ویستحلون بذلک دماء المسلمین و أموالهم، استحوذ علیهم الشیطان، فأنساهم ذکر الله، أولئک حزب الشیطان. ألا إن حزب الشیطان هم الخاسرون، نسأل الله الکریم أن یقطع دابرهم؛

گفته شده است که این آیه در مورد خوارج نازل شده است که معانی عبارات کتاب و سنّت را تحریف می کنند و به این وسیله خون و مال مسلمانان را حلال می شمرند. شیطان بر ایشان غالب شده و ایشان را از یاد خدا باز داشته است! آگاه باشید که لشکر شیطان زیان کاران اند. از خداوند می خواهیم که نسل ایشان را منقطع کند![۴۸]

همچنین در همین کتاب چاپ دار الحدیث در تفسیر آیه (غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ)[۴۹]می فرماید که منظور یهود و نصارا است؛ اما وهابیت این جمله را تحریف و به جای یهود و نصار، «منحرفین» گذاشته است.

۱۰- تاریخ الخلفا

جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، یکی از علمای بزرگ اهل سنّت، در کتاب تاریخ خلفا چاپ دارالکتاب العربی ذیل عنوان «فصل فی أولّیات عمر» آورده است:

و أوّل من ضرب فی الخمر ثمانین، و أوّل من حرّم المتعه، و أوّل من نهی عن بیع أمهّات الأولاد، و أوّل من جمع الناس فی صلاه الجنائزعلی أربع تکبیرات…. [۵۰]

و در چاپ دیگر به تحقیق و مقدمه شیخ قاسم سماعی و شیخ محمد عثمانی عبارت پیش گفته را این‌گونه  تحریف کرده اند: «و أوّل من عاقب علی الهجاء و أوّل من نهی عن بیع أمهّات الأولاد». همان گونه که ملاحظه  می‌گردد، جمله «و أوّل من ضرب فی الخمر ثمانین و أوّل من حرّم المتعه» به جهت ملاحظاتی حذف و تحریف شده است.[۵۱]

۱۱ – وهابیّت و تقطیع روایات شیعه

تحریف و دستبرد وهابیت تنها در آثار اهل سنّت خلاصه نمی شود بلکه آنان از هر وسیله‌ای  برای ترویج پندارهای خویش استفاده  می‌کنند. دکتر ناصر القفاری، یکی از نظریه پردازان جریان وهابیّت، در کتاب اصول مذهب الشیعه الامامیّه الإثنی عشریه در مسئله رؤیت خدا، روایتی را از کتاب توحید شیخ صدوق و از بحارالأنوار این گونه نقل  می‌کند: «عن أبی بصیر، عن ابی عبدالله قال قلت له: اخبرنی عن الله عزوجل هل یراه المؤمنون یوم القیامه؟ قال: نعم»[۵۲] و در نقل روایت به همین مقدار اکتفا کرده و از آن نتیجه گرفته است که ائمه شیعه: قائل به رؤیت خدا بوده اند و شیعیان بر خلاف دیدگاه ائمه: رؤیت را نمی پذیرند!

 آنچه قفاری نقل کرده، قسمتی از روایت است که در جهت خواست خودشان آن را انتخاب کرده است و تتمه روایت را که بخش اعظم آن است، تقطیع و حذف کرده است. در ادامه روایت، مراد از رؤیت به روشنی تبیین شده است که مقصود امام از رؤیت، رؤیت مورد ادعای قفاری نیست، بلکه رؤیت قلبی مراد بوده است. تمام روایت چنین است:

عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله قال قلت له: اخبرنی عن الله عزوجل هل یراه المؤمنون یوم القیامه؟ قال: نعم، و قد رأوه قبل یوم القیامه. فقلت: متی؟ قال: حین قال الله: ألست بربّکم؟ قالوا: بلی. ثمّ سکت ساعه. ثمّ قال: و إنّ المؤمنین لیرونه فی الدنیا قبل یوم القیامه! ألست تراه فی وقتک هذا؟ قال أبوبصیر: فقلت له: جعلت فداک! فأحدث بهذا عنک؟ فقال: لا فإنّک إذا حدثت به فأنکر منکر جاهل بمعنی ما تقوله، ثّم قدر أن ذلک تشبیه کفر، و لیست الرؤیه بالقلب کالرؤیه بالعین. تعالی الله عما یصفه المشبهون و الملحدون.[۵۳]

دکتر قفاری، متفکر و نظریه پرداز معاصر وهابیّت، برای بدنام کردن مخالفین خودش خصوصاً مذهب شیعه امامیه، علاوه بر تقطیع و حذف قسمتی از روایات، خودش کلماتی را به روایات افزوده تا در عقاید و باورهای شیعه خدشه کند.

قفاری در کتاب یاد شده ادعا  می‌کند که در کتاب کافی روایتی وجود دارد که می رساند امامان شیعه سیزده نفر هستند. او  می‌گوید:

کما إنّک تری الکافی أصحّ کتبهم الأربعه قد احتوی علی جملهٍ من أحادیث تقول بأنّ ألائمّه ثلاثه عشر، فقد روی الکلینی بسنده عن أبی جعفر قال: قال رسول الله إنّی و اثنی عشر إماماً من ولدی. … [۵۴]

وقتی به اصول کافی مراجعه  می‌کنیم، می بینیم که کلمه «اماماً» در حدیث مذکور اصلاً وجود ندارد، بلکه عبارت این چنین است: «إنی و اثنی عشر من ولدی و أنت یا علی…».[۵۵]

بدیهی است اگر «اماماً» در حدیث وجود داشته باشد، مفاد حدیث منطبق بر ادعای قفاری  می‌شود، ولی حدیث مشتمل بر این کلمه نیست، بلکه پیامبر خدا در این حدیث  می‌فرماید که من و تو یا علی و دوازده فرزندم که عبارتاند از فاطمه زهرا و یازده امام معصوم، اوتاد زمین هستیم. پس در این حدیث بحث از امامت و تعداد امامان نیست. البته به طور ضمنی تعداد ائمه هم از آن استفاده می شود، ولی قفاری «اماماً» را بر آن افزوده است تا تعداد ائمه دوازده گانه را زیر سؤال ببرد.

نتیجه

با توجه به آنچه گذشت، آشکار می شود که وهابیت برای اثبات ادعاهای خویش، اهداف طولانی و دراز مدتی را در سر دارند و برای رسیدن به آنها از هر تلاشی فرو گذار نیستند و بی محابا دست به هر کاری  می‌زنند، مسلمانان و پیروان مذاهب را تکفیر، مخالفین خویش را ترور، قبور و مشاهد انبیا و اولیا را تخریب، و آثار و متون اسلامی را تحریف  می‌کنند.

 

منابع:

* قرآن کریم.۱ – الأذکار النوویه: محیی الدین ابوزکریا یحیی بن شرف نووی، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۱۴ق.۲ – الأذکار النوویه: محیی الدین ابوزکریا یحیی بن شرف نووی، تحقیق: عبدالقادر الأرنؤوط، ریاض: دار الهدی، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق. ۳ – أُصول مذهب الشیعه الامامیه الإثنی عشریه عرض و نقد: محمد القفاری، عربستان: دارالرضا للنشر و التوزیع، چاپ دوم ، ۱۴۱۸ق.۴ – بحارالأنوار: محمد باقر مجلسی، بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.۵ – تاج اللغه وصحاح العربیّه: إسماعیل بن حماد جوهری، تحقیق: أحمد عبد الغفور عطار، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م.۶ – تاریخ الأمم و الملوک: محمد بن جریر طبری، بیروت: دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. ۷ – تاریخ الخلفا:جلال عبدالرحمن ابی بکر سیوطی، بیروت: دارالکتب العربی، بی‌تا.۸ – تاریخ الخلفا:جلال عبدالرحمن ابی بکر سیوطی، مقدمه: شیخ قاسم السماعی الرفاعی و شیخ محمد عثمان، بی‌جا، بی‌تا.۹ – تاریخ آل سعود: ناصر السعید، بیروت: مطبعه الإتحاد، بی‌تا.۱۰ – تاریخ الإسلام: شمس الدین ذهبی، بیروت: دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق.۱۱ – ترجمه تفسیر المیزان: محمد حسین طباطبایی، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین حوزه  علمیه،  ۱۳۷۴ش.‏۱۲ – جامع البیان: ابن جریر طبری،  بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر، ۱۴۱۵ق. ۱۳ – حاشیه الصاوی علی تفسیر الجلالین، بیروت: دار إحیاء التراث العربیه، ۱۴۱۹ق.۱۴ – حاشیه الصاوی على تفسیر الجلالین :احمد بن محمد خلوتی، تحقیق: محمد عبدالسلام شاهین، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.۱۵ – حماسه حسینی: مرتضی مطهری، تهران: صدرا، ۱۳۶۵ش.۱۶ – حیات محمد: محمد حسین هیکل، مصر: مطبعه مصر، چاپ اول، ۱۳۵۴ ق .۱۷ – حیات محمد: محمد حسین هیکل، مصر: مکتبه النهضه المصریه، ۱۹۶۸م.۱۸ – خصائص مسند الإمام أحمد: محمد بن عمر بن أحمد المدینی، ریاض: مکتبه التوبه،۱۴۱۰ق.۱۹ – الرد علی کتاب أصول مذهب الشیعه الأمامیّه الأثنی عشریّه للقفاری: عبدالقادر عبد الصمد، بیروت: دارالوحده الإسلامیه، مطبعه التوحید، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.۲۰ – روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی: أبی الثناء شهاب الدین سید محمود آلوسی بغدادی، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.۲۱ – روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی: أبی الثناء شهاب الدین سید محمود آلوسی بغدادی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.۲۲ – الروضه من الکافی: ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ ش.۲۳ – شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: دارالإحیاء الکتب العربیه، بی‌تا.۲۴ – صحیح بخاری: محمد بن اسماعیل،  بیروت: دار إحیاء التراث العربی ـ دار الکتب العلمیه، بی‌تا.۲۵ – صحیح بخاری: محمد بن اسماعیل، بیروت: دار الفکر، بی‌تا.۲۶ – صحیح بخاری: محمد بن اسماعیل، ریاض: دار السلام للنشر و التوزیع، بی‌تا.۲۷ – صحیح مسلم بشرح النووی: أبو زکریا یحیى بن شرف النووی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی ،۱۳۹۲ق. ۲۸ – الصواعق المحرقه: ابو العباس محمد بن علی بن حجر هیتمی، لبنان: مؤسسه الرساله، چاپ اول،۱۴۱۷ق.۲۹ – الغارات: ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، تحقیق: جلال الدین حسینى ارموى، تهران: انجمن آثار ملى، ۱۳۵۳ش.۳۰ – فتح الباری شرح صحیح البخاری: أحمد بن علی بن حجر ابو الفضل عسقلانی ، بیروت: دار المعرفه، بی‌تا.۳۱ – قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث: محمد جمال الدین قاسمی، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۹ق.۳۲ –  المستدرک علی الصحیحین: حاکم نیشابوری، بیروت: دارالمعرفه، بی‌تا. ۳۳ – معارف: ابن قتیبه، قاهره: دارالمعارف، بی‌تا. ۳۴ – معجم مقاییس اللغه:  احمد بن فارس بن زکریا، بیروت: دارالفکر، ۱۳۹۹ ق.۳۵ – المفردات فی غریب القرآن: ابو القاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، تحقیق: سید محمد گیلانی، لبنان: دار المعرفه، بی‌تا.۳۶ – مناقب: ابن شهر آشوب ، نجف: مطبعه حیدریه، ۱۳۷۳ق .۳۷ – منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه: عبدالحلیم حرانی ابن تیمیه، تحقیق: دکتر محمد رشاد سالم، بی‌جا، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.۳۸ –  وفیات الأعیان و أبناء أبناء الزمان: ابوالعباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان، بیروت: دارصادر، بی‌تا. ۳۹ – ینابع الموده لذوی القربی: قندوزی، بی‌جا، دارالأسوه للطباعه و النشر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.

منبع: نشریه ای از سراج منیر


 

پی‌نوشت:

۱] . الرد علی کتاب أصول مذهب الشیعه الأمامیه الإثنی عشریه، ص۱۸- ۱۹٫

[۲] . صحاح جوهری، ج ۴، ص ۱۳۲۴؛ لسان العرب، ذیل کلمه حرف.

[۳] . معجم‌ مقاییس اللغه، ج۲، ص ۴۳٫

[۴] . المفردات، ص۲۲۸٫

[۵] . سوره‌ نساء،  آیه ۴۶٫

[۶] . روضه کافی، ص ۵۳٫

[۷] . برای نمونه ر.ک: منهاج السنه، ج۷، ص ۳۲۴٫

[۸] . ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱، ص ۳۲۱٫

[۹] . همان، ص  ۳۵۴٫   

[۱۰] . سوره بقره، آیه ۷۵٫

[۱۱] . بی‌جهت نیست که وهابیت دست به تحریف متون اسلامی زده و بی‌محابا هر آنچه را که مخالف با پندارهای آنان است، حذف و تحریف می‌کنند؛ زیرا برخی نسب محمد  بن‌عبدالوهاب، رهبر وهابیت، را از خانواده یهودی دانسته‌اند. نام جد پدری او «شولمان» است که خربزه فروش بود و چون برای او ثمرهای نداشت، به تجارت دین پرداخت. نام خود را به سلیمان تغییر داد و سرانجام به نجد آمد و در شهر عیینه ساکن شد و خود را از نسل ربیعه معرفی کرد و بعد از سال‌ها، محمد بن‌عبدالوهاب در شهر عیینه به دنیا آمد. اولین کسی که به یهودی بودن نسب محمد بن‌عبدالوهاب اشاره کرده است، شاعری به نام حمیدان الشویعر (م۱۱۸۰ق) است که هم‌عصر محمد بن‌عبدالوهاب و محمد بن‌سعود بود و به دست آنها مسموم شد( تاریخ آل سعود، ص۱۹-۲۵) .

[۱۲] . «کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده‌ایم، همان‌گونه که پسران خود را می‌شناسند، پیامبر را می‌شناسند و البته گروهی از آنان حق را دانسته، کتمان می‌کنند»ـ(سوره بقره، آیه ۱۴۶).

[۱۳] . سوره بقره، آیه ۱۵۹٫

[۱۴] . حماسه حسینی، ج ۳، ص ۲۸ .

[۱۵] . وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۳۲۸ .

[۱۶] . رساله جاحظ،ص ۱۶ .

[۱۷] . سوره بقره، آیه ۲۰۷٫

[۱۸] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج ۴ ص ۷۳؛  الغارات، ج۲، ص  ۸۴۰و۸۴۱؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص ۲۱۵٫

[۱۹] . سوره بقره، آیه ۲۰۴٫

[۲۰] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج ۴ ص ۷۳؛  الغارات، ج۲، ص  ۸۴۰و۸۴۱؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص ۲۱۵٫

[۲۱] .مستدرک، ج ۴، ص ۵۱۵٫

[۲۲] . أعیان المصر، ج۱۰، ص ۲۳۴٫

[۲۳] . سوره شعراء، آیه ۲۱۴٫

[۲۴] . جامع البیان، ج۱۹، ص ۱۴۶٫

[۲۵] . تاریخ الامم و الملوک، ج ۲، ص ۳۲۱٫

[۲۶] . الجواهر و الیواقیت، ج ۲، ص ۱۴۳٫

[۲۷]  . الفتوحات المکیّه، ج ۳، ص ۳۲۷٫

[۲۸] . الصواعق المحرقه، ص ۵؛ تاریخ الإسلام، ج۱۹ ص ۲۴۲٫

[۲۹] . بخاری خود به انگیزه تألیف صحیح اشاره کرده و گفته: «کُنّا عند اسحاقِ بن راهویه فقال: لو جمعتم کتاباً مختصراً لصحیح سنّه رسول الله؟ قال: فَوقعَ ذلکَ فی قلبی، فأخذتُ فی جمع الجامع الصحیح» (مقدمه صحیح بخاری، ص ۱۵).

[۳۰] . مقدمه فتح الباری فی شرح صحیح البخاری،ص ۴۶۵٫ بسیاری دیگر از علمای اهل‌سنّت کتاب بخاری را «اصح الکتب»بعد از قرآن می‌دانند و به آن معترف‌اند. (صحیح مسلم بشرح النووی، ج۱، ص۱۴؛ فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱، ص۵).  بعضی دیگر، کتاب بخاری را وسیله‌ای برای جلب برکات آسمانی و دفع امراضی همانند طاعون و باعث جلوگیری از خطر غرق شدن کشتی می‌دانند (قواعد التحدیث، ص۲۲۷) و حتی بعضی از آنها گفته‌اند که صحت کتاب بخاری به امضای پیامبر اسلام رسیده است! ابو زید مروزی گفته: «سمعت خالد بن عبد الله المروزی یقول: سمعت أبا سهل محمد بن أحمد المروزی یقول: سمعت أبا زید المروزی یقول: کنت نائماً بین الرکن والمقام فرأیت النبی فی المنام فقال لی: یا أبا زید إلى متى تدرس کتاب الشافعی ولا تدرس کتابی؟ فقلت: یا رسول الله وما کتابک؟ قال: جامع محمد بن إسماعیل» (مقدمه فتح الباری، ص ۴۸۹).

[۳۱] .  «خداوند مخلوقات خویش را خلق کرد و هنگامی که از آفرینش آنان فارغ گردید، آن‌گاه رحم ایستاد و به ‌خداوند پناه آورد و خداوند به او گفت ساکت باش؛ رحم گفت: این مقام کسی است که از جدایی به تو پناه( (می‌برد پس خداوند فرمود: آیا راضی نمی‌شوی که هر کس با تو پیوند داشت من نیز با او پیوند داشته باشم و هر کس تو را جدا افکند، من نیز از او جدایی یابم؟ رحم گفت: خداوندا، همین‌گونه است [من راضی هستم]».

[۳۲] . شرح صحیح مسلم نووی، ج۱، ص ۱۹٫

[۳۳] . همان.

[۳۴] . الصواعق المحرقه، ج۲، ص ۲۷۲٫

[۳۵] . کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ۳۸۶۶۲٫

[۳۶] . المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۵۴٫

[۳۷] . خصائص مسند امام احمد، ص ۱۳٫

[۳۸] . ینابع الموده، ج ۱، ص  ۱۷۸٫

[۳۹] . الأذکار النوویه، ص ۲۹۵٫

[۴۰] . حیات محمد، ص ۱۰۴٫

[۴۱] . روح المعانی، ذیل آیه ۲۲ سوره‌ شوری ،ج ۱۳ ،ص ۳۲٫

[۴۲] . ردود علی شبهات السلفیه، ص۲۴۹٫

[۴۳] . تفسیر ابن کثیر ، ج ۳، ص ۴۷۷؛ سوره احزاب، آیه ۶٫

[۴۴] . تفسیر ابن کثیر ، ج ۴، ص ۴۶۹٫

[۴۵] . المناقب، ج ۳، ص ۱۳۳٫

[۴۶] . معارف ابن قتیبه، ص ۹۲٫

[۴۷] . حاشیه الصاوی على تفسیر الجلالین، ص ۷۸٫

[۴۸] . حاشیه الصاوی على تفسیر الجلالین ، ص۷۷٫

[۴۹] . سوره فاتحه، آیه ۷٫

[۵۰] . تاریخ الخلفا، ص ۱۰۷٫

[۵۱] . همان، ص ۱۰۶٫

[۵۲] . اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۶۶۸-۶۶۹٫

[۵۳] .  توحید صدوق، ص۱۱۱ ؛ بحار الأنوار، ج۴، ص۴۴٫

[۵۴] . أُصول مذهب الشیعه، ج ۲، ص ۸۰۹٫

[۵۵] . اصول کافی، ج۱، ص۵۳۴، حدیث۱۷٫