آیا اماره در تفسیر قرآن مجید حجت است؟ آیا مقالات یا پایان‌نامه‌هایی در این‌باره وجود دارد؟

پاسخ اجمالی

تفسیر قرآن کریم با یکی از روش‌های سه‌گانه: تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به روایت و تفسیر اجتهادی با اتکا بر مبانی تفسیری مانند: علم لغت، علم صرف، علم نحو و معانی بیان، برای دستیابی معانی الفاظ مفرده و تشخیص حقایق آنها و مجازات و جدا سازی مشترک معنوی از لفظی و…،قابل تصور است.
تفسیر قرآن به قرآن مورد قبول تمام اندیشمندان شیعی می‌باشد اما در دو روش دیگر به ویژه در تفسیر روایی قرآن کریم (دست کم در روایات تفسیری منقول به خبر واحد و یا سند غیر صحیح) بینشان اختلاف دیدگاه وجود دارد و یکی از اسباب بروز اختلاف این است که آیا امارات از جمله خبر واحد در حوزه اصول دین از جمله تفسیر حجیت دارد یا خیر؟ در این مسئله سه دیدگاه اساسی وجود دارد که گروهی قایل به حجیت و وقوع تعبد خبر واحد ظنی در حوزه تفسیر و گروه دیگر قایل به عدم تعبد و حجیت خبر واحد در حوزه تفسیر شده و برخی نیز بین حوزه فقه و تفسیر فرق گذاشته‌اند که در پاسخ تفصیلی مشروحاً بیان خواهد شد. 
 

پاسخ تفصیلی

قبل از پاسخ به اصل پرسش، توجه به این نکته لازم است که تفسیر قرآن دارای روش‌های مختلفی است؛ مانند تفسیر قرآن به قرآن،[۱] تفسیر روایی،[۲] تفسیر تاریخی،[۳] تفسیر موضوعی،[۴] و تفسیر اجتهادی.[۵]
نقش امارات در تفسیر قرآن
نخستین و مهم‌ترین پرسشى که پیش از بازکاوى روایات تفسیرى به میان می‌آید؛ مسئله جایگاه و نقش سنت، به‌ویژه روایات تفسیرى، در تفسیر قرآن است و این‌که اساساً آیا در تفسیر آیات قرآن، که به منزله بیان مراد خداوند است، می‌توان به روایات تفسیرى استناد کرد یا خیر؟
فرض را بر پذیرش جواز تفسیر قرآن به سنت و روایاتی می‌دانیم که قطعی بوده و یا ظن غالب را به دنبال دارند، اما آیا با روایات تفسیری منقول به خبر واحد و یا فاقد سند صحیح نیز می‌توانیم به تفسیر قرآن پرداخته و مراد پروردگار را از آیه‌ای بیان کنیم؟ به عبارت روشن‌تر؛ آیا امارات از جمله خبر واحد با فرض پذیرش حجیت آن در مسائل فقهی در مباحث تفسیری نیز حجیت دارند و روایات تفسیری منقول به خبر واحد قابل استناد هستند یا خیر؟
در مجموع سه دیدگاه کلی و اساسی در این زمینه وجود دارد: ۱٫ گروهی از اندیشمندان شیعی،
[۶] می‌گویند: «در امکان تعبد به خبر واحد ظنی، فرقی بین حوزه فقه و حوزه تفسیر وجود ندارد و همان ادله‌ای که حجیت خبر واحد در مسائل فقهی را به اثبات رسانده‌اند با اطلاق یا عمومشان بر حجیت خبر واحد ظنی در باب تفسیر نیز دلالت دارند.
اما در این‌که تعبد عملی نیز در اصول دین از جمله تفسیر صورت گرفته یا نه؟ اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی
[۷]معتقدند هر چند امکان تعبد به خبر واحد ظنی در حوزه تفسیر ثابت شده ولی تعبد عملی واقع نشده و ما مجاز به تفسیر قرآن از روایات منقول به خبر واحد ظنی نیستیم.[۸] بنابراین اگر روایت تفسیرى، قطع آور باشد یا همراه قرائن قطعى باشد، مى تواند آیه قرآن را تفسیر کند و چنانچه روایت تفسیرى، گمان آور باشد، مانند خبر واحد غیر قطعى، این روایت را به عنوان مراد احتمالى آیه مى توان دانست، لیکن نمى توان آن را تفسیر واقعى آیه به شمار آورد.[۹]
برخی دیگر
[۱۰] می‌گویند روایاتى که از سند و طریقى قطعى برخوردار باشد، در حجیّت و اعتبار آن تردیدى وجود ندارد و در برابر آن، روایتى که دچار ضعف باشد و شروط ویژه اعتبار را به همراه نداشته باشد، بى گمان، معتبر نخواهد بود، اما روایت گمان آوری مانند خبر واحد ثقه که دارای پشتوانه قطعی برای حجیت می‌باشند از سوی شارع، تعبداً در حکم علم و قطع قرار گرفته‌اند و همان آثار بار شده بر علم، بر این‌گونه امارات نیز بار خواهد شد و علم تعبّدى، حکم علم وجدانى را خواهد داشت. و سیره عقلا که یکی از دلایل حجیت خبر واحد ثقه می‌باشد در مترتّب ساختن آثار علم بر طریق معتبر گمان آور، فرقى بین آثار فقهى، تفسیرى، اعتقادى و غیر آن نمى گذارد.[۱۱]حتی برخی[۱۲] از قائلان به حجیت خبر واحد در حوزه تفسیر و فقه می‌گویند: علاوه بر این‌که اگر دلیل حجیت خبر واحد را سیره عقلا بدانیم در هر دو حوزه حجیت دارد حتی اگر دلیل حجّیت خبر واحد را ادّله شرعى، مانند آیات و روایات نیز بدانیم باز هم تفاوتى بین حجّیت و اعتبار آن، میان تفسیر و فقه وجود ندارد.[۱۳]
۲٫ گروه
[۱۴] دیگر می‌گویند: «اگر چه حجیت و امکان تعبد به خبر واحد در حوزه فقه ثابت شده ولی ملاک پذیرش یا عدم پذیرش روایت، در فقه و فروع دین با تفسیر و اصول دین یکسان نیست  و در این جهت فرق اساسى و ریشه اى بین این دو باب وجود دارد.[۱۵]زیرا حجّیت و اعتبار شرعى نوعى از اعتبارات عقلایى است، ازاین رو؛ جعل چنین حجّیت و اعتبارى در صورتى درست است که یک اثر شرعى با قابلیّت چنین جعلى در میان باشد، و از آنجا که امور اعتقادى (که تفسیر نیز از این جمله است) و قضایاى تاریخى، فاقد اثر شرعى قابل جعل هستند، اعتبار شرعى در آن بى معنا است، زیرا معنى ندارد که آن چه را انسان بدان یقین ندارد، شارع آن را به منزله یقین قرار دهد و وى را بدان متعبّد سازد. زیرا با تعبّد شرعى، غیر یقین به یقین مبدّل نمى شود».[۱۶]بنابراین، روایات تفسیری تنها در فرض تواتر و قطع آور بودن معتبرند در غیر این صورت نمى توان آنها را حجّت شمرد و بدان اعتماد کرد.[۱۷]
اما آنچه دستیابى بدان، جز از راه سنّت و روایت امکان پذیر نمى باشد، مانند جزئیّات احکام، امور مربوط به معاد و جزئیات داستان‌هاى قرآن، این گونه امور از راه سنّت و روایت بدست مى آید.
[۱۸]
۳٫ برخی
[۱۹] نیز اساساً قائل به وجود تفاوت بین  فقه و تفسیر در تعبد پذیری و عدم آن می‌باشند و می‌گویند: «در باب فقه، به دلیل تعبّد پذیرى آن، بررسى سندى روایات، مورد توجّه فقیهان است و این امر در باب تفسیر، به دلیل راه نداشتن تعبّد در آن، نمى تواند ملاک پذیرش یا ردّ روایت باشد بلکه ملاک و روش مناسب و معتبر ارزش گذارى در روایات تفسیرى و تاریخى، ملاحظه متن و ارزیابى محتوایى روایات است.بنابراین ارزش خبر واحد در باب تفسیر و تاریخ، تنها به ملاحظه متن آمده در آن است نه صرف سند، اگر مضمون و مفاد روایت بگونه اى باشد که به زدودن ابهام  از آیه مورد نظر کمک نماید، همین امر گواه بر درستى آن است وگرنه وجهى براى تعبّد بدان به نظر نمى رسد.»
کلام آخر ایشان دراین باره آن است که شرط پذیرش روایت (در تفسیر) همراه بودن آن با قرائنى است که بر صدق و راستى آن گواهى دهد.
[۲۰]           

 

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. ر.ک: «تفسیر قرآن به قرآن از نگاه قرآن»، سؤال ۳۸۷۴۰؛ «پیشینه روش تفسیر قرآن به قرآن»، سؤال ۴۲۳۴۲.

[۲]. ر.ک: «معنای تفسیر روایی»، سؤال ۱۸۱۲۸.

[۳]. ر.ک: «روش تفسیر تاریخی قرآن»، سؤال ۲۸۴۵۵.

[۴]. ر.ک: «تبیین تفسیر موضوعی»، سؤال ۴۲۴۱۱.

[۵]. ر.ک: «روش تفسیر آیات الأحکام»، سؤال ۱۶۸۰۳.

[۶]. شیخ طوسى از متقدّمان و آیات خوئى و فاضل لنکرانى، از فقیهان و مفسّران معاصر.

[۷]. شیخ طوسی.

[۸]. رستمی، علی اکبر، آسیب شناسى و روش شناسى تفسیر معصومان(ع)،  ج ۱، ص ۴۲، بی جا،  کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش.

[۹]. همان، ص ۴۳٫

[۱۰]. آیت الله خویی، آیت الله فاضل.

[۱۱]. سیب‌شناسى و روش‌شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج  ۱، ص ۴۳ – ۴۶٫

[۱۲]. آیت الله فاضل.

[۱۳]. آسیب‌شناسى و روش‌شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج  ۱، ص ۴۸٫

[۱۴]. علامه طباطبایى و آیه اللّه معرفت.

[۱۵]. . آسیب‌شناسى و روش‌شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج  ۱، ص ۴۹٫

[۱۶]. همان،  ص ۵۰ – ۵۱٫

[۱۷]. همان، ص ۵۱٫

[۱۸]. همان، ص ۵۷٫

[۱۹]. آیت الله معرفت.

[۲۰]. آسیب شناسى و روش شناسى تفسیر معصومان(ع)، ج  ۱، ص ۵۹ – ۶۰٫