«بِرّ» یعنی چه؟ ابرار به چه کسانی می گویند؟ و اوصاف «ابرار» در قرآن کدام اند؟

پاسخ اجمالی

«بِرّ»؛ یعنی احسان، و  تحقّق آن چنین است که آدمى کار خود  را نیکو کند و کار نیک را براى نیک بودن آن یا از این رو که خیر دیگران در آن است، انجام  دهد، نه براى پاداش یا تشکّر.
مفسّران قرآن؛ در معنای «ابرار»، تعریف ها یا تعبیرهاى گوناگونى دارند؛ مانند این که گفته اند: ابرار؛ کسانی اند که طاعت خدا را به طور کامل به جاى آورند و او را از خود خشنود سازند و از گناهان بپرهیزند.
برخی از اوصاف «ابرار»(نیکوکاران) در قرآن عبارت است از: ایمان به مبدأ و معاد، ایمان به رسالت پیامبران و کتاب هاى آسمانى، صداقت، اقامه نماز و … .
 

پاسخ تفصیلی

واژه «أبرار» جمع «بارّ» (اسم فاعل)[۱] یا جمع «بَرّ»[۲] (صفت مشبهه از بِرّ) است، و «بِرّ» در لغت به معنای «خیر و فضل»،[۳] «گستردگی در کار  نیک»،[۴] و «نیکو  بودن کار در برابر غیر»[۵] می باشد.
«بِرّ»؛ یعنی احسان، و  تحقّق آن چنین است که آدمى کار خود  را نیکو کند و کار نیک را براى نیک بودن آن انجام دهد یا از این رو که خیر دیگران در آن است و نه براى پاداش یا تشکّر.
[۶]
مفسّران قرآن برای «بِرّ» معانی گوناگونی بیان کرده اند؛ مانند:
۱ – هرگونه اطاعتِ خدا «بِرّ» نامیده می شود.
[۷]
۲ – «بِرّ»، هر چیزى از خیر و احسان و کار مورد رضایت خدا است که عامل نزدیکى به خدا باشد.
[۸]
همچنین مفسّران قرآن؛ در معنای «ابرار»، تعریف ها یا تعبیرهاى گوناگونى دارند؛ مانند این که گفته اند: «ابرار»؛ کسانی اند که طاعت خدا را به طور کامل بجاى آورند و او را از خود خشنود سازند و از گناهان بپرهیزند.
[۹] یا آنان که به خدا، پیامبر و روز بازپسین ایمانى از روى رشد و بصیرت دارند.[۱۰]
اوصاف ابرار در قرآن
[۱۱]
در قرآن کریم می خوانیم: «نیکى، [تنها] این نیست که [به هنگام نماز،] روىِ خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب کنید [و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد و همه وقت خود را مصروف آن سازید] بلکه نیکى [و نیکوکار] کسى است که به خدا، و روز رستاخیز، و فرشتگان، و کتاب [آسمانى]، و پیامبران، ایمان آورده و مال [خود] را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق می کند، نماز را برپا می دارد و زکات را می پردازد و [همچنین] کسانى که به عهد خود – به هنگامى که عهد بستند – وفا می کنند و در برابر محرومیت ها و بیماری ها و در میدان جنگ، استقامت به خرج می دهند اینها کسانى هستند که راست می گویند و [گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است] و اینها هستند پرهیزکاران!».
[۱۲]
اوصاف ابرار در این آیه شریفه، دربردارنده مراتب سه گانه اعتقاد(باورها)، اخلاق و عمل است.
[۱۳]
۱ و ۲ – ایمان به مبدأ و معاد
تعبیر «مَنْ آمَنَ بِاللَّه وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ» همه شناخت هاى مرتبط با معرفت  اللّه مانند شناخت براهین اثبات واجب و صفات ثبوتى و سلبى او را در بر می گیرد.
[۱۴] خداى متعال در تبیین صفات «ابرار»، از ایمان به خدا و روز بازپسین آغاز کرد؛ زیرا این ایمان، اساس هر بِرّ و مبدأ هر خیرى است و ایمان، ریشه «برّ» نیست، مگر این که در نفس آدمى با برهان تثبیت شود و همراه با خضوع باشد.[۱۵]
۳ – ایمان  به فرشتگان
«… وَ الْمَلائِکَه»؛ «ابرار» ایمان به وجود فرشتگان الهى دارند و این که آنها بندگان گرامى پروردگار هستند و در هیچ کارى بر فرمان او سبقت نمی گیرند و از امر او تخلف نمی کنند.
[۱۶] افزون بر این؛ فرشتگان، واسطه فیض خداوند و تدبیر کننده امور به اذن اویند؛ بنابراین، ایمان به آنان از باب شکر واسطه نعمت لازم است؛ چنان که شکر خداوند در جایگاه مبدأ همه نعمت ها قرار دارد.[۱۷]
۴ – ایمان به رسالت پیامبران و کتاب هاى آسمانى
«وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ»؛ مقصود از ایمان به کتاب و پیامبران، ایمان به رسالت همه پیامبران الهى و کتاب هاى آسمانى آنان بوده، و  ایمان به آنان، مستلزم پیروى از هدایتشان است. سِرّ این که مؤمنان و پارسایان، به ویژه «ابرار»، به همه رسولان و همه کتاب هاى آسمانى ایمان دارند، این است که همه شرایع، در اصول و خطوط کلّى معارف (مبدأ، معاد، عمل صالح) یکسانند.
[۱۸] از این رو پیامبران الهى، هر یک مُصدِّق رسولان پیشین و مبشّر پیامبران پس از خود بوده اند.[۱۹]
موارد پیش گفته، جامع همه معارف حقّى است که خداى سبحان، ایمان به آنها را از بندگانش خواسته و مقصود از ایمان، ایمان کاملى است که در قلب آدمى مستقر شود و شک، اعتراض و اضطراب بدان راه نیابد و در قلمرو اخلاق و رفتار نیز بی اثر نباشد. جمله «أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا» در ذیل این آیه که پس از شمردن اوصاف «ابرار» قرار گرفته و در آن، صدق مطلق آمده و به اعمال قلبى یا جوارحى مقیّد نشده، نشانه ایمان صادقانه «ابرار» است. بنابراین، «ابرار» داراى مرتبه عالى ایمان اند؛
[۲۰] چنان که قرآن می فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمى [مانند شرک‏] نیامیختند، ایمنى [از عذاب‏] براى آنان است، و آنان راه یافتگانند».[۲۱]
۵ – صداقت
«أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا»؛ «ابرار» در ایمان خود صادق اند، نه کسانی  که ایمان را با زبان اظهار می کنند؛ ولى دل هایشان ایمان نیاورده است.
[۲۲] حصر در این جمله تأکیدى بر تعریف و بیان حدّ و بدین معنا است که اگر برجستگان از اهل صدق و صداقت را می جویى، آنان همان ابرارند.[۲۳]
۶ – پارسایى
«وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون‏»؛ «ابرار» که ابعاد اعتقادى دین را باور دارند، از دارایی هاى خود براى دست گیرى از مستمندان بهره می گیرند؛ وظایف عبادى و اجتماعى خویش را انجام می دهند و در نبرد با دشمنانِ دین، استقامت می ورزند، تقوا پیشگان حقیقی اند. حصر در جمله «أولـئِکَ هُم المُتَّقون» بیانگر کمال تقوا است؛ زیرا اگر برّ و صدق به مرحله تمام نرسد، تقوا نیز کامل نخواهد شد.
[۲۴]
۷ – وفادارى
«وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا»؛ «ابرار»کسانى هستند که به عهد خویش به هنگامى که پیمان می بندند وفا می کنند. چرا که سرمایه زندگى اجتماعى، اعتماد متقابل افراد جامعه است، و از جمله گناهانى که رشته اطمینان و اعتماد را پاره می کند و زیربناى روابط اجتماعى را سست می نماید ترک وفاى به عهد است، به همین دلیل در روایات اسلامى چنین می خوانیم که مسلمانان موظّفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار، و آن سه عبارتند از: «وفاى به عهد، اداى امانت و احترام به پدر و مادر».
[۲۵]
۸ – شکیبایى
«وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْس‏»؛ «ابرار» هنگام محرومیت و فقر، و به هنگام بیمارى و درد، و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن، صبر و استقامت به خرج می دهند، و در برابر این حوادث زانو نمی زنند. دو خُلقِ وفا و صبر که یکى (صبر) مقتضایش سکون است و دیگرى (وفا) به حرکت تعلّق می گیرد، دربردارنده همه اخلاق نیک نیست؛ امّا هرگاه این دو تحقّق یابد، دیگر خلق هاى نیکو نیز محقّق می شود.
[۲۶] پایدارى، پایه اصیل هر طاعت و پاکى است؛ از این رو در قرآن؛ از عوامل راه یافتن ابرار، به بهشت شمرده شده: «و به [پاس‏] آنکه صبر کردند، بهشت و پرنیان پاداششان داد».[۲۷] و هنگام ورود بهشتیان به بهشت، فرشتگان در خوشامدگویى به آنان از پایداریشان در دنیا یاد می کنند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ».[۲۸]
۹ – اقامه نماز
«وَ أَقامَ الصَّلاه»؛ «ابرار»، هم اهل نمازند و هم حقیقت آن را به پا می دارند. به پا داشتن نماز راستین، به معناى توفیق یافتن ابرار در دست یابى به آثار و برکاتى است که قرآن براى نماز بر می شمرد؛ مانند ذکر و یاد خدا،
[۲۹]بازداشتن فرد و جامعه از فحشا و منکر،[۳۰] نجاتِ انسان از بی قرارى هنگام سختى و ندارى و از انحصارطلبى و بخل هنگام توانگرى.[۳۱]
۱۰ – پرداخت زکات
«وَ آتَى الزَّکاهَ»؛ آنها زکات را می پردازند. بسیارند افرادى که در پاره اى از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند اما در اداء حقوق واجب سهل انگار می باشند، و به عکس گروهى غیر از اداى حقوق واجب به هیچ گونه کمک دیگرى تن در نمی دهند، حتى حاضر نیستند حتى یک دینار به نیازمندترین افراد بدهند، آیه فوق با ذکر «انفاق مستحبّ و ایثارگرى» از یک سو، و «اداى حقوق واجب» از سوى دیگر، این هر دو گروه را از صف نیکوکاران واقعى خارج می سازد و نیکوکار را کسى می داند که در هر دو میدان انجام وظیفه کند.
[۳۲]
در آیات دیگری نیز؛ «هراس از قیامت»،
[۳۳] «اخلاص»،[۳۴] و «انفاق محبوب»[۳۵] از اوصاف و ویژگی های «ابرار» شمرده شده است.
درجات ابرار
از آن جا که «بِرّ» درجاتى دارد، «ابرار» نیز مراتب گوناگونى دارند. برخى در دامنه، و  برخى بر قلّه بلند «بِرّ» و نیکى مستقرّند؛ بر این  اساس، فضایلى که در قرآن براى «ابرار» شمرده شده، اگرچه شأن نزول برخى آیاتش، مانند آیات سوره انسان خاص است، اما دایره شمول آن به گروه خاصّى از «ابرار» محدود نیست.
به دیگر سخن؛ سبب نزول آیات سوره انسان، معصومان(ع) بودند؛ امّا الفاظ آن عام و شامل همه کسانى است که به این اوصاف متّصف شوند؛ پس ستایش ها و بشارت هاى این سوره نیز اوّلاً و بالذّات اهل  بیت و ثانیاً بالعَرَض هر کس را که به صفات آنان متّصف شود، دربر می گیرد. به هر حال برترین «ابرار» کسانی اند که آیات سوره انسان در شأن آنان نازل شده و پاداش هاى آنان، به صورتى قطعى و بدون تعلیق بر شرط خاصّى بیان شده است.

 

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، ص ۱۱۴، بیروت، دار القلم‏، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۲]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۹۰۸، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۴، ص ۱۴۲، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۳]. فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص ۴۳، قم، مؤسسه دار الهجره، چاپ دوم‏، ۱۴۱۴ق.

[۴]. مفردات ألفاظ القرآن‏، ص ۱۱۴٫

[۵]. مصطفوى، حسن‏، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج ‏۱، ص ۲۶۹، بیروت، قاهره، لندن‏، دار الکتب العلمیه، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی‏، چاپ سوم‏، ۱۴۳۰ق.

[۶]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۱۲۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۷]. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۹۵، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۵۵٫

[۸]. موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۲۸۵، بیروت، مؤسسه اهل بیت(ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.

[۹]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج ‏۱۰، ص ۴۰۶، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش؛ ر.ک: التبیان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱۰، ص ۳۰۲٫

[۱۰]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۱۲۴٫

[۱۱]. برای آگاهی بیشتر درباره اوصاف ابرار؛ ر.ک: اسلامی، علی، مقاله ابرار، دائره المعارف قرآن کریم، ج ۱، مرکز فرهنگ و معارف قرآن.

[۱۲]. بقره، ۱۷۷٫

[۱۳]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۴۲۸، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۱۴]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۴۷۶٫

[۱۵]. قلمونی حسینی، محمد رشید بن علی رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج ۲، ص ۹۰، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتب، ۱۹۹۰م.

[۱۶]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏۱، ص ۴۷۶٫

[۱۷]. موسوی سبزواری، سید عبد الاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲، ص ۲۹۴، بیروت، مؤسسه اهل بیت(ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.

[۱۸]. آل عمران، ۱۹٫

[۱۹]. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج  ۲، ص  ۱۹۵، قم، اسراء.

[۲۰]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج  ۱، ص  ۴۲۹ – ۴۳۰٫

[۲۱]. انعام، ۸۲٫

[۲۲]. ر.ک: تفسیر المنار، ج ۲، ص ۹۰ – ۹۲٫

[۲۳]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج  ۱، ص  ۴۲۹٫

[۲۴]. همان.

[۲۵]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏۲، ص ۱۶۲، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۲۶]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج  ۱، ص  ۴۲۹٫

[۲۷]. انسان، ۱۲٫

[۲۸]. رعد، ۲۴٫

[۲۹]. طه، ۱۴٫

[۳۰]. عنکبوت، ۴۵٫

[۳۱]. معارج، ۱۹ – ۲۲٫

[۳۲]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۱، ص ۶۰۰، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۳۳]. انسان، ۷٫

[۳۴]. انسان، ۹٫

[۳۵]. آل عمران، ۹۲٫ ر.ک: «فلسفه انفاق»، سؤال ۶۵۸۲.