پیامبر اسلام(ص) در هجرت به مدینه، چندین روز در منزل شخصی به نام کلثوم بن هدم، در روستای قُبا که در نزدیکی مدینه بود، مستقر شد. پس از ورود به مدینه و تا ساخت مسجد و حجره‌های اطراف آن، در منزل شخصی به نام ابو ایوب انصاری که ایشان را دعوت کرده بود، ساکن گردید. اما پیامبر در همین سفر به دعوت افراد گوناگونی از قبائل مختلف، جواب منفی داد و محل استقرار دائمی و ساخت مسجد را وابسته به جایی دانست که شتر ایشان به امر خدا در آن‌جا زانو بزند.
نظر به این‌که نوع برخورد پیامبر(ص) در ابتدای ورودشان به مدینه، نیز انتخاب مکانی برای بنای مسجد و سکونت دائمی موضوع بسیار حساس و ظریفی بوده و می‌توانسته در همان ابتدای حضور در مدینه، بنای اتحاد میان انصار را از بین برده و موجب فتنه گردد؛ به همین جهت پیامبر(ص) بارها دعوت قبیله‌های مختلف انصار را با احترام رد می‌کرد و سپس می‌فرمود که شتر ایشان به دستور الهی عمل خواهد کرد و هر کجا که زانو زند، نشان از انتخابی الهی بوده و این‌گونه رضایت همگان را به دست آورد.
 

هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود که تحول بسیاری را به وجود آورده است. این واقعه را می‌توان به سه بخش اساسی تقسیم کرد: بخش اول حرکت از مکه به غار ثور و اقامت سه روزه در آن غار می‌باشد که این حرکت موجب شکل‌گیری واقعه لیله المبیت شده است.[۱] بخش دوم حرکت از غار ثور به منطقه قبا است که در نزدیکی مدینه قرار داشت. بخش سوم نیز حرکت به مدینه و داستان انتخاب مکانی برای بنای مسجد است.
بخش دوم و سوم هجرت از جمله بخش‌های تاریخی است که در بسیاری از منابع به صورت مفصل به آن پرداخته شده است. البته برخی تفاوت‌ها میان نقل‌های مختلف وجود دارد.
[۲] در این نوشتار، مختصری از داستان هجرت پیامبر(ص) از غار ثور تا شهر مدینه را بیان می‌کنیم:
پیامبر اسلام(ص) پس از خروج از غار ثور، با راهنمایی شخصی به نام ابن اریقط، از بیراهه به سمت مدینه پیش رفتند تا این‌که در منطقه «قدید» به راه اصلی رسیدند. آنها در چند کیلومتری مدینه و در منطقه‌ای به نام قبا که محل اسکان طایفه بنو عمرو بن عوف بود، مستقر شده و مورد استقبال آنها قرار گرفتند. پیامبر(ص) تصمیم به توقف در قبا گرفته تا علی(ع) و همراهانش به ایشان ملحق شوند؛ به همین جهت به منزل کلثوم بن هدم که یکى از مشایخ بنى عمرو و مرد صالحى بود، رفتند.
[۳] هنگامى که شب فرا رسید ابوبکر از پیامبر(ص) جدا شد و به طرف مدینه آمد و در خانه یکى از انصار مستقر گردید، اما حضرت رسول(ص) همچنان در قبا و در منزل کلثوم، توقف نمودند.[۴] چند روز بعد ابوبکر خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول اللَّه! مردم مدینه اشتیاق دیدار شما را دارند، اینک لازم است به مدینه داخل شوید. حضرت فرمود: من حرکت نخواهم کرد تا این‌که برادرم علی بن ابى طالب به این‌جا برسد.[۵] ایشان تا زمان رسیدن امام علی(ع)، فاطمه(س) و تعداد دیگری از بانوان قبا را ترک نکرده،[۶] و پس از ورود آنان نیز دو روز دیگر در قبا توقف نمود، پس از آن براى عزیمت به مدینه حرکت کردند. در این هنگام طایفه بنوعمرو پیرامون آن‌جناب اجتماع کردند و گفتند: یا رسول اللَّه! نزد ما توقف کنید؛ زیرا ما اهل جنگ و جهاد و عهد و پیمان هستیم و شما را از دشمنان و مخالفان نگهدارى خواهیم کرد. پیامبر(ص) فرمود: این مرکب مأموریت دارد مرا به محل معینى ببرد. خبر حرکت پیامبر(ص) به اوس و خزرج رسید، آنان مسلح شدند و به استقبال آن‌حضرت شتافتند. رسول خدا(ص) صبح روز جمعه از قبا حرکت کردند و ظهر همان روز به محله طایفه بنى سالم رسیدند. نقل است که در این روز به همراه اصحاب خود و دیگر مسلمانان، نماز جمعه خواندند و این اولین نماز جمعه در تاریخ اسلام بوده است.[۷]

پس از نماز، وقتی پیامبر(ص) تصمیم به حرکت گرفتند، افراد بنی سالم مانع شده و گفتند: یا رسول الله، اکنون در این‌جا فرود آیید؛ زیرا اهل این محل از مجاهدان و فداکاران هستند و شما را از گزند بدخواهان و دشمنان حفظ خواهند کرد. پیامبر(ص) به شتر خود اشاره کرد و فرمود: «خَلُّوا سبیلها فإنها مأموره» این‌را رها کنید که مأموریتی دارد! سپس به محله بنى بیاضه رسید. آنان نیز همان کلام را گفتند و همان جواب را نیز از پیامبر(ص) شنیدند. این گفت‌وگو با چند طایفه دیگر از انصار نیز تکرار شد.[۸] انصار افسار شتر پیامبر(ص) را رها کرده تا این‌که در محله بنى مالک بن‏ نجار و در زمینی که برای دو یتیم از همین طایفه بود، شتر زانو زد. این دو یتیم بنابر نقل برخی منابع[۹] تحت سرپرستی معاذ بن عفراء بودند.[۱۰] وقتی پیامبر(ص) به آن‌جا رسید، پرسید، این‌جا برای چه کسی است؟ پاسخ شنیدید که ملک دو یتیم است! معاذ بن عفراء گفت من آن‌دو را راضی می‌کنم. بنابر این آن‌جا را به عنوان مسجد انتخاب کردند.[۱۱] و نقل کرده‌اند که معاذ آن‌جا را از آن دو یتیم خریداری کرد.[۱۲] سپس به پیامبر(ص) عرضه شد که اکنون کجا منزل می‌کنید؟ ابو ایوب خطاب به پیامبر(ص) گفت: منزل من نزدیک‌ترین منزل به این‌جا است، اجازه فرمایید که وسایل شما را ببرم. پیامبر اجازه دادند و ابو ایوب وسایل ایشان را به منزل خود برد و پیامبر(ص) در آن‌جا ساکن گردید.[۱۳] پیامبر تا زمانی که مسجد و حجره‌های کنار آن، که محل سکونت پیامبر(ص) بود، ساخته شد؛ در منزل ابو ایوب بودند و بعد از بنای آن‌جا از خانه او رفتند.[۱۴]

 

حال با توجه به جزئیات این واقعه توجه به این نکات ضروری است:
۱ – پیامبر(ص) چندین روز در روستای قبا، منزل شخصی به نام کلثوم، ساکن بود. علاوه بر آن پس از هجرت به مدینه و تا ساخت مسجد و حجره‌های اطراف آن، در منزل ابو ایوب انصاری زندگی می‌کرد. اما همین پیامبر در همین سفر به دعوت افراد گوناگونی از قبائل مختلف که طبیعتاً بسیاری از آنان به پیامبر علاقه‌مند بودند، پاسخ منفی داده و فرمودند هر کجا که شتر ایشان بر زمین نشست، همان‌جا خواهند ماند.
علت این دو رویکرد مختلف آن است که سکونت در قبا موقتی بود، اما پیامبر(ص) از پذیرفتن مکانی برای سکونت دائمی و همچنین بنای مسجدی که اهمیت بسیاری داشت خودداری می‌فرمود.
۲ – نوع برخورد پیامبر(ص) در ابتدای ورودشان به مدینه و با تازه مسلمانان علاقه‌مند، نیز انتخاب مکانی برای بنای مسجد و سکونت دائمی موضوع بسیار حساس و ظریفی بوده و می‌توانسته در همان ابتدای حضور در مدینه، بنای اتحاد میان انصار را از بین برده و موجب فتنه گردد؛ به همین جهت پیامبر(ص) بارها دعوت قبیله‌های مختلف انصار را با احترام رد می‌کرد و سپس می‌فرمود که شتر ایشان به دستور الهی عمل خواهد کرد و هر کجا که زانو زند، نشان از انتخابی الهی بوده و این‌گونه رضایت همگان را به دست آورد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ر.ک: ۱۷۷۸؛ در خطر قرار گرفتن جان علی (ع) و جانشینی او

[۲]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۲۹۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۳]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، قصص الأنبیاء علیهم السلام، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص ۳۳۷، مرکز پژوهش های اسلامی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.

[۴]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۱۹، ص ۱۰۶، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۵]. همان، ج ‏۱۹، ص ۱۰۶٫

[۶]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحاده،  ج ۲، ص ۴۲۲، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.

[۷]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۰۹، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق؛ مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج ۱۰، ص ۸۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.

[۸]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه فی معرفه الصحابه،ج ۱، ص ۵۷۴، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۱۹۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق.

[۹]. إمتاع ‏الأسماع، ج ‏۱۰، ص ۸۵٫

[۱۰]. برخی منابع نام دیگری را ذکر کرده‌اند؛ برای نمونه ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۶۷، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق

[۱۱]. ابن هشام،عبد الملک، السیره النبویه، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج ۱، ص ۴۹۶، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، بی‌تا؛ أبو الفتح محمد بن سید الناس، عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، تعلیق، ابراهیم محمد رمضان، ج ۱، ص ۲۲۴، دار القلم، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.

[۱۲]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج ۲، ص ۵۰۵، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.

[۱۳]. صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج ‏۳، ص ۲۷۳- ۲۷۴، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

[۱۴]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۱، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بی‌تا.