مرد با فهمِ صافی از شبهات خارجیّه بعد از ملاحظه‌ی این تعبیرات مختلفه ]مانند لفظ: «وصول»، «زیارت»، «نظر به وجه» و… [ قطع خواهد کرد بر این‌که:

مراد از لقای خداوند، لقای ثواب او که مثلاً بهشت رفتن و سیب خوردن و حور العین دیدن باشد نیست. چه مناسبت دارد این معنی با این تعبیرات؟!… مثلاً نظر به وجه را چه باید کرد؟!

«اَلحِقنی بِنُورِ عِزِّکَ الاِ بهَج فَاکُونَ لکَ عارفاً». ]« مرا ملحق کن به نور عزّتت که بهجت انگیز‌ترین است تا این‌که عارف تو گردم»[ را چه بکنیم؟!

«اَنِر اَبصارَ قُلُوبنا بِضیاء نظرِها اِلیک». ]«دیدگان دل‌های ما را به درخشش نظرشان به سویت نورانی نما»[ را هم می‌شود بگویید: گلابی خوردن است؟!

منبع: کتاب به سوی دوست،  ص ۴۷