روزی تعدادی از جانبازان نابینا را به اتفّاق خانواده به کنار زاینده‌رود اصفهان برده بودیم. شهید نوری صفا به عنوان مبلّغ همراه ما بودند و برادران شروع کردند به شوخی و به ایشان آب پاشیدن، و گمان می‌کردند ایشان روحانی است و تا به حال شنا نکرده و می‌ترسد.

یکی از برادران، ایشان را در اب انداخت. ایشان شناکنان تا نزدیکی‌های سدّ رفت و برگشت و هنگامی که از آب بالا می‌آمد، گفت: «من آنچه را که امام فرموده است از فنون و آموزش‌ها فراگیرید، یاد گرفته‌ام.»

حتّی در طول زندگی و کار، خود و همراهمان خود را ملزم کرده بود هفته‌ای یک بار استخر و شنای دسته جمعی داشته باشند.

یکی از دوستانی که کشتی گیر بود، به حاج آقا گفت: «شما که ادعا می‌کنید، آیا می‌توانید کشتی بگیرید؟»

ایشان گفت: «مانعی ندارد.»

در هنگام کشتی هر چه می‌خواست نوری صفا را به زمین بزند، نمی‌توانست. با این‌که جثّه‌ی نوری صفا نسبت به آن برادر کشتی‌گیر بسیار ضعیف بود، در نهایت هم حاج‌آقا نوری صفا با تک پشت پا ایشان را نقش بر زمین کرد.


منبع: کتاب رسم خوبان ۷٫ ورزش صفحه‌ی ۲۳ـ ۲۴/ ترمه‌ی نور، صص ۳۴۸ـ ۳۴۷٫