ملّا حسین خلیفه دزفولی؛ متخلّص به حقیر و مشهور به سلطان الواعظین، شاعر و واعظ قرن ۱۳ و ۱۴ هجری است.
ولادتش در سال ۱۲۶۰ ق و رحلتش در سال ۱۳۴۷ ق واقع شده است امّا از مدفن او اطّلاعی در دست نیست.
آثارش عبارتند از: تحفه الابرار، احسن المقال، مخزن الدّرر
یکی از تألیفات این جانب (جواد هاشمی «تربت») کتابی است با نام «به عیّوق میرسد» که به بازتاب بند دوم محتشم کاشانی در شعر عاشورایی پرداخته و شعر حقیر دزفولی، یکی از ۱۲۸ اثری است که در آن کتاب آمده است. این اثر توسّط انتشارات محمل در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.
این شعر، بند پنجم از ترکیب بند (۱۴ بند) اوست و ۱۳ بیت دارد:
چون شاه دین فتاد به میدان کربلا[۱]
خون شد ز غصّه، خاک بیابان کربلا
پس بیحیایی، آه! زبانم بریده باد!
بُبْرید سر ز پیکر سلطان کربلا
یعقوبوار شیرخدا در نجف شنید
گرگی درید یوسف کنعان کربلا
زهرا چو دید زینب خود را گشوده مو
آشفته گشت و مویْ پریشان کربلا
بی آب مانْد گلشن دین بر لب فرات
با این که بود جوی گلستان کربلا
زآن ناله و فغان که شنیده است ز اهل بیت
باشد زمین هنوز در افغان کربلا
پُر خون ز داغ شاه شهیدان بُوَد هنوز
روید هر آن چه لاله ز بستان کربلا
زآن کشتگان ـ به چشم حقیقت چو بنگری ـ
خون میچکد هنوز ز مژگان کربلا
آدم به انجمن ز ازل تا ابد بُوَد
بهر عزا نشسته به ایوان کربلا
گفتا جهان دوباره ز توفان، خراب شد
چون نوح دید شدّت توفان کربلا
ای روزگار سفله! تویی میزبان که بود
لخت جگر به سفرهی مهمان کربلا
گشتند دیو و دد همه گریان و سینه چاک
افتاد چون به خاک، سلیمان کربلا
چون شد ز تیغ اهل جفا شاه دین، قتیل
پس در میان ارض و سما گفت جبرییل: …
منابع: تحفه الابرار، به عیّوق میرسد
[۱]. تحفۀ الابرار، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹٫
پاسخ دهید