ولادت :

 

علامه بزرگ سید محمد قلی موسوی، در بامداد روز دوشنبه پنجم ذیقعده ۱۱۷۴ یا ۱۱۸۸ق در «کُنتور» زاده شد.[۱] (مطابق با سال ۱۷۷۴ م و ۱۱۵۳ هجری شمسی)

نسب آن سید بزرگوار با ۲۵ واسطه به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می رسد؛ بدین شرح:

سیدمحمد قلی، بن سید محمد حسین معروف به الله کرم، بن سید حامد حسین، بن زین العابدین، بن سیدمحمد بولاقی، بن سیدمحمد معروف به سید ملا، بن سید حسین معروف به سید میئهر، بن سید حسین، بن سید جعفر، بن سیدعلی، بن سید کبیرالدین، بن سید شمس الدین، بن سید جمال الدین، بن ابوالمظفر سید شهاب الدین حسین (ملقب به سیدالسادات)، بن سیدعزالدین محمد، بن سید شرف الدین ابوطالب، بن سیدمحمد محروق، بن حمزه، بن علی، بن ابی محمد، بن جعفر، بن مهدی، بن ابی طالب، بن علی، بن حمزه، بن ابی القاسم حمزه، بن الامام الکاظم موسی بن جعفر علیه السلام .[۲]

خاندان :

او از خاندانی بزرگ ـ از سادات مشهور نیشابور ـ با پیشینه  ای علمی و سترگ برخاست. پدرش سیدمحمد حسین (معروف به الله کرم)، از علما و فقهای زمان خویش بود که بسیاری از علوم را نزد مولوی عبدالرب حضرت پوری (که در نهان، شیعه بود) آموخت و قرآن و بسیاری از کتب حدیثی را مانند: تحفه الزائر و حق الیقین (علامه مجلسی) و جامع عباسی (شیخ بهایی) را استنساخ کرد.

نواده  اش سیداعجاز حسین، درباره او می  نویسد:

سید محمد حسین، فرزند سید حامد حسین، فرزند سید زین العابدین کنتوری نیشابوری، عالم فاضل زاهد، فقیه با تقوا و پرهیزگار بود و مانندی برایش در زهد و عبادت، در زمان خودش یافت نمی  شد. پدرم (سید محمدقلی) می گفت: او از اوّل تکلیفش، نمازهای نافله  اش فوت نشد و او صاحب کرامات، جلیل القدر، عظیم الشأن و برکنار از خلق و دور از دنیا و اهلش بود.

اصول و فروع را از شیخ عبدالرب حضرتپوری فراگرفت و کتب بسیار به خطش نگاشت و دعاهای فراوان از کتب معتبره انتخاب و گردآوری کرد و قرآن را هم به خطّش، کتابت نمود. و این کتاب ها در کتابخانه پدرم(ره) موجود است و زمانی که او درگذشت، والد علامه  ام هفت ساله بود. وفات سید موصوف الصدر هم در سال ۱۱۸۱ بود.[۳]

او پیش از ولادت فرزند برومندش در عالَم رؤیا دید حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به او سه میوه عطا فرمود که دو تا نارس و یکی رسیده و کامل بود. پس از آن، خداوند سه پسر به وی داد که آن ها را مهدی قلی، هادی قلی و محمدقلی نامید؛ ولی دو فرزند نخست در کودکی و نوجوانی بدرود زندگی گفتند و تنها سید محمدقلی برایش ماند و «آن علامه را حق سبحانه و تعالی به فضل و کمال، فایق علی الامثال گردانید و تعبیر خواب آن عالی جناب به ظهور انجامید».[۴]

نیاکانش همه از سادات عالی درجه نیشابور بودند که در حمله هولاکو خان مغول، از نیشابور به سوی هند، مهاجرت نمودند. آزاد کشمیری می  نویسد:

سید شرف الدین با برادرش سید محمد، در حادثه هولاکوخان از مُلک خراسان برآمده، در دیار هندوستان رسیدند. وی دارای کمالات صوری و معنوی بود و در قصبه کنتور مقیم گشت تا آن که از این عالم نقل کرد. بعد از وی، سید عزالدین پسرش به جای پدر قائم مقام شد و از وی، پسر رشیدش میر سیدعلاءالدین (یا در نقل دیگر ابوالمظفر شهاب الدین) متولد گشت و بعد از بلوغ، انواع علوم صوری و معنوی حاصل کرد. او به مدارج دینی و دنیوی رسید و در مرتبه ارشاد و بذل و عطا مشهور بود و صاحب تصانیف لایقه است. در قصبه کنتور نشو و نما یافت و در همان جا وفات کرد و همگی سادات نیشابور که در آن جا رحل اقامت انداخته  اند، از نسل سید علاء الدین مذکورند و الحال هم اکثر اعیان و اشراف، از نسل سید مزبور در قصبه کنتور موجودند و مرقد پاکش، در کنتور زیارتگاه خلایق نزدیک و دور است.[۵]

 

تحصیلات :

 

سیدمحمد قلی، کتاب های اوّلیه را در لکهنو نزد فضلای عصرش فرا گرفت و پس از آن به محضر پرفیض علامه غفران مآب سید دلدار علی نقوی (۱۱۶۶ـ ۱۲۳۵ق) رسید و از او بهره  های فراوان برد و خود با فکر، دقت و مطالعه در اکثر علوم و فنون ـ به ویژه در علم کلام ـ تبحّر و احاطه بسیار پیدا کرد. عظیم آبادی می  نویسد: «اکثر کتب درسیه را به فکر و مطالعه خود برآورده، به غایت ذکی الطبع و حدید الذهن بود».[۶]

 

تدریس و قضاوت :

 

آوازه مرحوم علامه سیدمحمد قلی و تدریس او، بسیاری از فاضلان و دانش  پژوهان را به سویش کشانید. او، نخست در شهر «میرتهه» ـ از توابع لکهنو و نزدیک دهلی ـ به تدریس، قضاوت و احیای حق و عدالت اشتغال داشت و متصدّی مقام فتوا بود و در آن جا رساله «عدالت علویه» در بیان احکام قضا و افتا و شرایط قاضی و مفتی را نگاشت. به نوشته مرتضی حسین: «او در فیصله دادن مرافعات و حلّ مشکلات طرفین دعوا شهرت یافته بود و درباره کرامات وی سخن ها شنیده شده است».[۷] به نوشته آزاد کشمیری:

… رساله عدالت علویه که شاهد عدل بر حزم و احتیاط آن جناب است، در همان أحیان تألیف نموده و حکایات قضا و افتا و فیصله  جات آن والاصفات بر السنه و افواه عام و خاص، سایر و دایرند. و از جمله کرامات باهرات آن جناب است آن چه از بعض ناقلین به سمع راقم الحروف رسیده که وقتی که آن جناب در قضایای مرفوعه نظر می فرمود و در فصل خصومات شروع می نمود و بعد امعان نظر، حق را به سوی احد المتخاصمین ظاهر می فرمود، چنان به وقوع می پیوست که اگر یکی از آن دو شیعی است، او را بر مقابلش که از مخالفین می  بود ظفر حاصل می آمد و همچنین اگر یکی از ایشان از اهل اسلام می  بود و خصم او از کفار، حق به سوی اسلامی ظاهر و آشکار می  شد.[۸]

 

 

تدریس :

 

آن عالم بزرگ، در مدّت تدریس خویش، شاگردان فراوانی پرورش داد که برخی از آنان عبارتند از:

۱ ـ فرزند برومندش، علامه کبیر سیدمیرحامد حسین (۱۲۴۶ـ ۱۳۰۶ق) صاحب عبقات الانوار؛

۲ ـ فرزند بزرگ ترش، مولانا سید سراج حسین (۱۲۱۱ـ ۱۲۷۳ق) حکیم، طبیب، ریاضی دان و صاحب «رساله در مخروطات»؛

۳ ـ فرزند میانی  اش، علامه سید اعجاز حسین (۱۲۴۰ـ ۱۲۸۶ق) صاحب کشف الحجب و شذور العقیان؛

۴ ـ سلطان العلماء سیدمحمد نقوی نصیرآبادی (۱۱۹۹ـ ۱۲۸۴ق) صاحب طعن الرماح و الضربه الحیدریه .

۵ ـ دامادش، سیدغلام حسنین کنتوری (۱۲۴۷ـ ۱۳۳۷ق) صاحب انتصار الاسلام.

 

تألیفات :

 

از آن متکلم نامی شیعه، تألیفات و تصنیفات بسیار در علوم فقه، حدیث، تفسیر و بیش از همه کلام و عقاید برجای مانده است. روشن است که تألیف کتب متعدّد کلامی نیازمند آگاهی  های بسیار در دانش  های گوناگون است که این مهم در جای جای نوشتارهای علامه سید محمدقلی به چشم می  خورد. صاحب تذکره العلماء درباره او می  نویسد:

مدقق محقق، فاضل لوذعی (بسیار زیرک)، سید جلیل اوحد المعی (تیزهوش)، مولوی سید محمد بن محمد بن حامد کنتوری، مشهور به سیدمحمدقلی که یکه  تاز معرکه فضل و کمالات و مناظر میدان مناظرات و مباحثات بود. تصانیف انیقه  اش بر نصرتش مذهب حق را دلیلی است ساطع و برهانی است قاطع … .[۹]

مرتضی حسین هم می  نویسد :

وی در حدیث، رجال، تاریخ و مناظره رکن بزرگی در شبه قاره هند بود. کتاب هایش برای ملت جعفریه باعث افتخار است؛ چراکه دَری تازه در زمینه تفسیر و کلام و مناظره بر روی اهل تحقیق و بحث گشود. وی در وسعت نظر و دقت در تحقیق و رعایت اصول نگارش یگانه عصر خویش بود و در حقیقت، یکی از مناظرین برجسته شبه قاره هند به شمار می رفت … .[۱۰]

 

 

نویسنده نجوم السماء هم می  نویسد :

 

از اکابر متکلمین عظام و اجله علمای اعلام و اساطین مناظرین فخام (بلند مرتبه) ـ بود ـ . جِدّ و جهد و کدّ و کدّ او در إعلای لوای شریعت و حمایت دین و ملت کالنور علی شاهق الطور (مانند روشنایی بر بلندای کوه طور) بر السنه جمهور مذکور (بر زبانهای تمام مردمان جاری) [است] و نوادر تحقیقات و غرایب تدقیقات و محامد صفات و معالی کرامات آن رفیع الدرجات در مصنفات و مؤلفات متأخرین مرقوم و مسطور [است]. صیت فضل و کمال آن محیی طریقه آل در شش جهت احاطه نموده، در سایر علوم دینی و انواع فنون یقینی، خاصه در فن تفسیر و علم کلام بی نظیر و امام همام بود. کتاب مستطاب تقریب الافهام در تفسیر آیات الاحکام، از مصنفات آن جناب بر غزارت (بسیاری) علم و فضل و تبحر و علوّ مرتبه او در علم تفسیر، دلیلی است روشن و حجتی است مبرهن. بالجمله توصیف و تعریف آن مستجمع الکمالات از حیّز تقریر و تحریر بیرون است:

زبانش مظهر اسرار تحقیق      ضمیرش مطلع انوار توفیق

ز توضیح بیانش گشته روشن      بر اهل علم هر مشکل ز هر فن۱

 

 

فررندش علامه سیداعجاز حسین هم می  نویسد :

 

پیشوای بلند همّت و آقای بزرگوار، مقدس پرهیزکار و صاحب افتخار پایدار، رسیده به بالاترین مراتب دانش و کردار که در آن سستی و لغزش و انحراف راه ندارد. دارای عزّت استوار و افتخار بلند مرتبه، اهل فهم و دقت بسیار پدرم علامه بزرگوار ـ که خداوند درجاتش را بلند گرداند ـ هماره مشغول تألیف و ترویج شعائر دین و شب و روز در اندیشه دفع شبهات مخالفین بود. وی پُر عبادت، خوش اخلاق و برکنار از مردمان بود.[۱۱]

و صاحب ریحانه هم می  نویسد: «مفتی از اکابر علمای امامیه هند که بسیاری متتبع و محقق مدقق و جامع معقول و منقول و متکلم جدلی حسن المناظره بوده و در ردّ مخالفین مذهب اهتمام تمام داشته [است]».[۱۲]

تألیفات آن علامه بزرگ و محدث سترگ شیعه در فنون مختلف، عبارتند از :

۱ – تقریب الأفهام فی تفسیر آیات الأحکام (فارسی)[۱۳]

۲ – تطیهر المؤمنین عن نجاسه المشرکین؛ در احکام نجاست کفار(هند، ۱۲۶۱ق)؛[۱۴]

۳ – احکام عدالت علویه (فارسی)؛ در دوازده باب و یک خاتمه (هند)؛[۱۵]

۴ – أبنیه الافعال؛ در علم صرف (اردو)[۱۶]

۵ – تکمیل المیزان لتعلیم الصبیان؛ شرح کتاب میزان در علم صرف[۱۷]

۶ – الحواشی و المطالعات[۱۸]

۷ – نفاق الشیخین بحکم احادیث الصحیحین؛[۱۹] (هند، مطبعه شریفیه) ۵۶ صفحه. (مؤلف دو حدیث صحیح از بخاری و مسلم آورده: ۱٫ در بیان علامات نفاق؛ ۲٫ در نزاع امیرالمؤمنین علیه السلام و عباس در امر فدک)؛

۸ – مزیل الوسواس فی ردّ من تبع الخنّاس؛[۲۰] نسخه خطی ناقص آن در کتابخانه مرکز احیای میراث اسلامی در قم (به شماره ۹۸۸) موجود است.[۲۱]

۹ – رساله در تقیه (فارسی، لکهنو) ؛ فرزندش میرحامد حسین آن را به اردو ترجمه و در مجله الاصلاح چاپ کرده است؛[۲۲]

۱۰ – رساله در گناهان کبیره (فارسی)[۲۳]

۱۱ – سیف ناصری؛ ردّ باب اول تحفه اثنا عشریه عبدالعزیز دهلوی (که درباره تاریخ فرقه های شیعه است)؛ نسخه  ای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی، به ش ۱۱۴ (در ۲۸۸ برگ وزیری) موجود است؛[۲۴]

۱۲ – تقلیب المکائد؛ رد باب دوم تحفه اثنا عشریه (فارسی).[۲۵] این کتاب، در کلکته، در سال ۱۲۶۲ق به چاپ رسیده و در دست چاپ مجدد است.

۱۳ – برهان سعادت؛ ردّ باب هفتم تحفه اثنا عشریه (فارسی).[۲۶] این کتاب در موضوع امامت ائمه طاهرین علیهم السلام بوده و نسخه  ای از آن در کتابخانه راجه رضا (رامپور ـ هند) به شماره ۵۵۵ در ۵۱۰ برگ موجود است.[۲۷] آزاد کشمیری، درباره آن می  نویسد:

 

نسخ این کتاب، در حیات آن جناب، به اکناف و اقطار مشتهر گشته و علمای اعیان و نُبهای عالی شأن عصرش به وصف آن کتاب، رطب اللسان بودند. جناب سلطان العلماء مولانا السید محمد ـ طاب مرقده ـ در بعض مکاتیب خود که به آن جناب نوشته، مدح و ثنای بلیغ در حق کتاب مزبور فرموده و معاصرش عین الاعیان مرحوم سبحان علی خان هم در مکتوبی … نوشته:

« ابر مدرار عنایت، بحر زخار رأفت، محیط معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، مولوی صاحب، مخدوم نیازکیشان، نحریر زمان دام مجدکم. سرلوح نیاز نامه به نیازمندی  ها نموده، گزارش می دهد که رساله ردّ تحفه اثنا عشری تصنیف ملا زمان را دیدم. سبحان الله! چقدر درر غرر جواب های دندان شکن از بحر طبع گرامی سر بر زده و الحق چنین جوابی کمتر از فضلای سابق هم سرانجام یافته باشد. هر فقره  اش ذوالفقاری است برای قطع رئوس ادله مخالفان. اگر غلط نکنم به آن جناب ارث از جناب حیدر کرار رسیده بر وجود سراپا خیر و برکت سامی. امروز اهل حق، هرقدر که نازش نمایند می  زیبد. خامه مقصور اللسان چندان که به مدح طرازی جناب پردازد، اندکی است از بسیار. زیاده نیاز سبحانعلی».[۲۸]

 

14 – تشیید المطاعن لکشف الضغائن؛ ردّ باب دهم تحفه اثنا عشریه (فارسی)[۲۹] این کتاب درباره مطاعن، قبایح افعال و بدعت های خلفای ثلاث است. این کتاب شریف چند بار در هند، و اخیراً در ۱۶ جلد (همراه با یک جلد مقدمه) با تحقیق آقایان: غلام نبی بامیانی، میر احمد غزنوی و برات علی سخی داد به چاپ رسیده است.

مؤلف، در این کتاب تمام مطاعن خلفای جور را از نظر رجال، حدیث و تاریخ، استوار ساخته و تمام نقض های عبدالعزیز دهلوی ـ که در حقیقت، بافته  های علمای عامه است ـ را از دیدگاه حدیثی و رجالی باطل و دروغ ها و تهمت  های آنان را فاش کرده است. سید اعجاز حسین، درباره آن می  نویسد: « تشیید المطاعن، کتابی است که هیچ کس مانند آن را ندیده و تاریخ همتایش را پیدا نخواهد کرد. آن، دربرگیرنده الزام های استوار و پاسخ های محکم و پایدار است و مشتمل بر مطالبی است که در هیچ کتابی، این مطالب ـ که سبب قطع نزاع و فصل خطاب به جواب های شافی است ـ یافت نمی  شود».[۳۰]

 

آزاد کشمیری هم می  نویسد :

 

… و آن کتابی است نهایت مبسوط در دو مجلد کبیر که مثل آن در حسن بیان و رشاقت عنوان و لطف تقریر و متانت تحریر و استیعاب اقوال و ضبط احوال رجال و افحام (خاموش کردن) معاندین و قطع لسان جاحدین و استیعاب شبهات مخالفین و ایضاح عوار غلطات این جماعت زائغین (روشن گری نابینایی غلط های این گروه آواره و گمراه) از سابق ازمان تا این اوان از تصانیف احدی از علمای اعلام و افاضل عالی مقام، به ظهور نرسیده.[۳۱]

 

محمد امین مرعی الظاکی هم می نویسد :

 

تشیید المطاعن از نفیس  ترین، ارزشمندترین و با عظمت  ترین کتاب هاست. به خدا سوگند! این کتاب، گوهری ارزشمند و درّی بی مانند و یگانه روزگار است، که دیگران از آوردن مانند آن ناتوانند. این کتاب، افتخار زمان ماست. هیچ یک از نویسندگان چنین نوشتاری نداشتند تا بر او پیشی گرفته باشند. او از همه گوی سبقت را ربوده و کسی را یارای تقدیم بر او نیست.

در این کتاب، مطالبی گردآوری شده که در کتاب های گسترده دیگران ـ که بزرگان گواهی بر عظمت آن ها داده  اند ـ پیدا نمی  شود. کسی که این کتاب را داشته باشد مغبون نیست و هرکس مطالب آن را بداند، نادان نیست.

چه بسیار کسانی که به واسطه این کتاب گران مایه هدایت و رهنمون شدند، که شمارش آن ها در حساب ناید و در این کتاب نشاید؛ چه از شهرهای هند و چه از بلاد اسلامی.

پس از انتشارش، دانشمندان و نویسندگان با آغوش باز آن را پذیرفته و از هر طرف به سویش سرازیر شدند تا آن که نسخه هایش تمام شد… من پس از دیدن آن کتاب، آن را بسیار بزرگ تر از آن چه شنیده بودم، یافتم. آری؛ آن گوهری است گران قیمت که نمی  توان برایش قیمتی گذاشت.[۳۲]

مؤلف در این کتاب با مراجعه فراوان به کتب شیعه و سنی ـ اعم از کتاب های لغت، ادبیات، شعر، تفسیر، تاریخ، اخبار و احادیث، فقه، اصول ،کلام، رجال و تراجم ـ طُرفه معجونی ساخته و گلستانی با طراوت پرداخته که گذشتِ روزگار، از صفا و پاکی آن نکاهد و کسی جوابش را نیاورَد.

در مقدمه خواندنی چاپ جدید این کتاب ـ که بسیار برایش زحمت کشیده  اند و حق مطلب را ادا کرده  اند ـ از ۳۵۰ کتاب از مصادر آن ـ که شاید در ۲۰۰۰ جلد باشد ـ نام برده  اند.

نسخه  های خطی و چاپی این کتاب فراوان بوده و نسخه  هایی از آن، به خط، حواشی، تکمیل و استدراک فرزند برومندش میرحامد حسین در کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السلام موجود است.

در آغاز جلد اول کتاب (چاپ ۱۲۸۳ در چاپخانه مجمع البحرین) آمده:

 

تشیید المطاعن وکشف الضغائن

 

تصنیف جناب معلاّ القاب، عمده المناظرین وقدوه المتکلمین، غرّه محاسن الایام وفخر فضلاء الانام، فارس مضمار الکلام، مؤیّد دین الاسلام، المترقـی من سنام الغرو الکمال أعلاه والرافل من ملابس الفخر والجلال فـی أبهاه، حامـی الدین والشریعه، حائز المقامات السنیّه الرفیعه، مغرس مصاص الفضل المعرق، مطلق صراح المجد المشرق، معدن الاسرار الدینیه، منبع الانوار الالهیه، المحرز لقصبات الشرف الخـفــی والجـلــی مولانا السید محمد قـلـی ـ اعلـی الله فـی الملأ الاعلـی ذکره وانار فـی سماء الفضل والقدس بدره.[۳۳]

۱۵ – مصارع الافهام لقطع (لقلع) الاوهام؛ ردّ باب یازدهم تخفه اثنا عشریه که در اوهام، تعصّبات، هفوات و مغالطات اوست.[۳۴] ظاهراً این کتاب هنوز به چاپ نرسیده است.

۱۶ – الاجوبه الفاخره فی ردّ الاشاعره ؛[۳۵] ردی بر رشید الدین دهلوی است که در جواب سیف ناصری، کتابی نگاشته بود و مؤلف، ردود او را پاسخ گفته است.

۱۷ – فتوحات حیدریه؛ ردّ بر صراط المستقیم عبدالحیّ برهانوی (م۱۲۴۳) که در آن از اقامه مجالس ماتم امام حسین علیه السلام منع کرده و آن ها را بدعت دانسته است. مؤلف، جواز سوگواری و گریه و عزای بر امام حسین علیه السلام را از کتاب های عامه، ثابت کرده است.[۳۶]

۱۸ – شعـلـه ظفریه لإحراق الشوکه العمریه ؛ ردّ بر شوکت عمریه، نوشته رشیدالدین خان ـ شاگرد عبدالعزیز دهلوی ـ که آن را در ردّ بارقه ضیغمیه، تألیف سلطان العلماء سید محمد بن دلدار علی نوشته بود و پس از شعله ظفریه، سلطان العلماء هم کتاب ضربه حیدریه را در ردّ بر شوکت عمریه نگاشت.[۳۷] مؤلّف دراین کتاب، به اثبات حلیت متعتین (متعه حج و متعه زنان) با استفاده از کتب اهل سنت پرداخته است.

۱۹ – رساله در وجوب غسل مسّ میت. نسخه آن در کتابخانه ناصریه ـ لکهنو به شماره ۹۰ (فقه و اصول) موجود است.[۳۸]

۲۰ – مقدمه الهیه؛ ردّ مقدمه تحفه اثنا عشریه.

 

درباره تحفه اثنا عشریه :

 

تحفه اثنا عشریه، نوشته مولوی عبدالعزیز بن شاه ولی الله دهلوی (م۱۲۳۹ق) است که آن را در ردّ بر شیعه امامیه اثنا عشریه در دوازده باب نگاشته است. صدر الاسلام خویی می  نویسد:

عبدالعزیز دهلوی (۱۱۱۴-۱۱۷۶) که فاورقی نسب (یعنی به عمر فاروق نسب می رسانید) و قادری الطریقه (در تصوف، پیرو عبدالقادر گیلانی) بود، کتاب صواقع خواجه نصرالله کابلی را ـ که بر ردّ شیعه بود ـ به دست آورد و حمیّت جاهلیت و تعصب باطل، او را بر آن داشت تا کتاب را از عربی به اردو درآورد و آن را به نام خویش در ۱۲ باب، منتشر سازد. وی، در این کتاب، در هر باب به گمان نادرست و خیال باطل خویش به هدم ارکان تشیع پرداخته و باعث ایجاد فتنه و اختلاف عمیق گردید. وی، از بیم امیر نواب نجف خان ـ که متصلّب در تشیع و دارای قدرت و شوکت و عظمت بود ـ کتاب را به نام شخصی مجهول و مستعار (غلام حکیم) منتشر کرد. ابواب دوازده گانه کتاب عبارتند از:

۱ – مذهب شیعه و فرقه های آن؛

۲ – مکاید شیعه؛

۳ – پیشوایان شیعه؛

۴ – راویان شیعه و بیان حالِ اخبار و احادیث آنان؛

۵ – عقاید شیعه در توحید؛

۶ – عقاید شیعه در نبوت؛

۷ – عقاید شیعه در امامت؛

۸ – عقاید شیعه در معاد و رجعت؛

۹ – فتاوی و فروع فقهی شیعه؛

۱۰ – مطاعن خلفای سه  گانه از دیدگاه شیعه؛

۱۱ – اوهام و عادتهای شیعه؛

۱۲ – تولی و تبری از دیدگاه شیعه.

پس از انتشار کتاب، گروهی از علمای شیعه، دامن همت به کمر بسته و به نقد و پاسخ به این کتاب پرداختند. نخستین بار، میرزا محمد کامل کشمیری دهلوی (م۱۲۳۵) بود که با کمال احاطه و تبحر در علوم گوناگون، کتاب نزعت اثنا عشریه را نگاشت و حق را نمایان و باطل را پنهان و نابود ساخت. سپس به بیان ردود و نقود کتاب پرداخته و بسیاری از آن ها را نام برده است.[۳۹]

شیخ آقا بزرگ تهرانی هم به سرقت و انتحال این کتاب از خواجه نصرالله کابلی تصریح کرده و تاریخچه ای از کتاب تحفه و صواقع الموبقه و ردود بر آن، گزارش کرده است که خواندنی است.[۴۰] ترجمه آن مطالب نیز در مکارم الآثار ـ به اضافه مطالب دیگر ـ آمده است.[۴۱]

 

 

همچنین در مقدمه چاپ جدید تشیید المطاعن به صورت گسترده و مستوفی از تحفه و صواقع الموبقه و ترجمه  ها و نقدها و فهرست مطالب «تشیید» سخن رفته و به خوبی، حق مطلب ادا شده است.[۴۲]

مرحوم علامه سیدمحمد قلی، تمام ردّیه  ها و پاسخ های خود را تحت عنوان کلّی «الاجناد الإثنا عشریه المحمدیه »[۴۳] نامیده و ردّ و نقد هر باب را به نام خاصی، نام گذاری کرده است.

 

 

کتابخانه ناصریه :

 

یکی دیگر از آثار ماندگار علامه سیدمحمد قلی، تأسیس و بنیاد کتابخانه  ای است که بعدها با تلاش و کوشش فرزندش میرحامدحسین و نوه اش سیدناصر حسین، گسترش یافت و اکنون، در لکهنو بنام «کتابخانه ناصریه» یکی از عظیم  ترین کتابخانه  های شیعه در بلاد هند و کشورهای اسلامی و آکنده از کتاب های چاپی و خطی شیعه و سنی است.

این کتابخانه، هم اکنون به نام «مکتبه ناصریه» در لکهنو دارای ساختمان بزرگ و باشکوهی است و در استانداری ردیف بودجه دارد و به خوبی از آن نگهداری می  شود. فهرست کتاب های خطی آن در کتابخانه آیه الله مرعشی در قم موجود است و عکس ها و فیلم های بسیاری از نسخه  های خطی آن، در مرکز احیای میراث اسلامی قم وجود دارند. از این کتابخانه، در جای دیگر قلم زده  ام.[۴۴]

 

فرزندان :

 

از آن علامه سترگ، به جز کتابهای فراوان، شاگردان و فرزندان و نوادگان و خاندان گرامی اش باقی ماند که تاکنون منشأ خدمات بسیاری در لکهنو و بلاد هند بوده اند. نام نیک این خاندان، پس از گذشت دو قرن، همچنان در جوامع علمی شیعه طنین افکن است. آنان عبارتند از:

 

1 – علامه سید سراج حسین موسوی (م۱۲۸۲ق)؛ او حکیم، فیلسوف،[۴۵] طبیب، مهندس و ریاضیدان زمان خود بود.

۲ – علامه سید اعجاز حسین موسوی (۱۲۴۰ـ۱۲۸۶ق)؛ صاحب کشف الحجب والاستار عن وجه الکتب والاسفار و نیز شذور العقیان فی تراجم الاعیان و همچنین شریکِ در تألیف استقصاء الإفحام با برادرش میرحامد حسین. محدث قمی درباره او می  نویسد: «اوسط ایشان جامع الکمالات، منبع الافادات، سید عالیقدر و فاضل وسیع الصدر، صاحب التصانیف العدیده و التألیف المفیده [بود]».[۴۶]

علامه تهرانی هم می  نویسد :

وی، فقه و اصول و کلام و حدیث را از أبطال و فحول فرا گرفت تا به درجات والای علم و دانش دست یافت و به ارث از پدرش به بحث و تحقیق و کاوش و جست وجو، علاقه بسیار داشت و در مسایل امامت و خلافت، دستی گسترده و نظری دقیق داشت و با یاری برادر بزرگترش (صحیح کوچک تر) میرحامد حسین، کتاب «استقصاء الافحام واستیفاء الانتقام» را در ردّ منتهی الکلام نگاشت، هر چند این کتاب به نام میرحامد حسین شهرت یافت، اما او در کلام و مناظره و جدل از برادرش کمتر نبود… .[۴۷]

علامه سید حسن صدر هم می  نویسد: «عالم عامل، فاضل کامل، متکلم معاصر، محدث حافظ ثقه ورع تقی نقی زاهد مروج مذهب…».[۴۸]

نقوی لکهنوی هم می  نویسد: «فاضل لو ذعی، عالم المعی، المحدث الخبیر والحبر النحریر مولانا السید اعجاز حسین المرحوم».[۴۹]

۳ – علامه بزرگ میرحامد حسین (۱۲۴۶ـ۱۳۰۶ق) صاحب عبقات (در ردّ باب هفتم تحفه اثنا عشریه). اعتماد السلطنه درباره  اش می  نویسد:

میرحامد حسین از آیات الهیه و حجج شیعه اثنا عشریه است. گذشته از مقام فقاهت، در علم شریف حدیث و احاطه تام بر اخبار و آثار و معرفت احوال رجال از شعب شیعه و اهل سنت و جماعت اولین شخص امامیه است قولا مطلقا. و در فن کلام لاسیما مبحث امامت، که از صدر اسلام تاکنون مابین دو فرقه بزرگ از این ملت میمون، معنون گردیده صاحب مقامی مشهود است و موقفی بین المسلمین مشهور. هرکس کتاب عبقات الانوار این بزرگوار دیده باشد، می داند که در ابواب مذکور در کتاب مسطور، از اولین و آخرین، احدی بدان منوال سخن نرانده است و بر آن نمط تضعیف نپرداخته… .[۵۰]

علامه سید حسن صدر هم می  نویسد :

وی، در شمار بزرگ ترین متکلمان است و برترین عالمان نامی دین و اساطین استوار استدلال. او عمر خویش را در یاری ایمان و نگهبانی شریعت جدش، بزرگ پیامبران و امامان گذراند و دین را با تحقیقات گران بهایش یاری کرد و با دقت نظرهای والای خود و با آن براهین پیامبرانه و آن منطق و گفتار علی مانند و آن احتجاجات، که به سان احتجاج های امام رضا علیه السلام بود و بدین گونه روشن ساخت که باب هفتم تحفه، خطابه هایی است یاوه و عباراتی است هذیان که مردم جهان بدان می  خندند… .[۵۱]

محدث قمی هم می  نویسد :

سید اجل، علامه روزگار، وحید الأعصار، فرید الادوار، دریای ناپیداکنار، جامع علوم عقلی و نقلی، مدار فنون فرعی و اصلی، رهرو راه پدران پاکش و حمایت گر حریم نیاکان بزرگوارش، آیه الله فی العالمین وحجت الحق علی الخلق اجمعین، مولانا الاجل وسیدنا المبجل میرسید حامد حسین شکر الله مساعیه وانزله من الفردوس معالیه.[۵۲]

شیخ آقا بزرگ هم می  نویسد :

وی، دانشمندی پر تتبع و پر اطلاع بود و بر آثار و اخبار و میراث اسلامی چیره. او در این تتبع و احاطه به مرتبه ای رسید که هیچ یک از معاصرانش ـ و هم پیشینیان و آیندگان ـ به پایه  اش نرسیدند. همه عمرش را به بحث و بررسی رازهای پنهان دین و دفاع از حریم اسلام و دین مبین گذرانید و من به یاد ندارم در این قرون اخیر، کسی همانند وی مجاهده کرده باشد و همه چیز خویش را در راه استواری حقایق دین از دست داده باشد. چشم روزگار در تمام شهرها و عصرها، در پژوهش و تتبع، در کثرت اطلاع، در دقت نظر و هوش، در حفظ و ضبط مطالب، کسی چون او ندیده است… .[۵۳]

خوانساری هم می  نویسد :

لسان الفقهاء والمجتهدین وترجمان الحکماء والمتکلمین وسند المحدثین، مولانا سید حامدحسین بن مفتی سید محمد قلی موسوی نیشابوری کنتوری(ره) از اکابر متکلمین باحثین دیانت و ذابّین بیضه شریعت و حوزه دین حنیف بود. وصیت او در شرق و غرب شایع و به فضلش عجم و عرب معترف گردید. جامع فنون علم، واسع الاحاطه، کثیر التتبع، دائم المطالعه، محدث رجالی، ادیب اریب بود. عمر شریف خود را در تصنیف و تألیف صرف کرد… آن بزرگوار در دیار هندیه سیدالمسلمین حقا وشیخ الاسلام صدقا بود و مردم عصرش قاطبه بر علو شأن او در دین و سیادت و حسن اعتقاد و کثرت اطلاع و سعه باع و لزوم طریقه سلف، معتقد و معترف بودند… .[۵۴]

فرزند برومندش، علامه آیت الله سید ناصرحسین موسوی بود، که از او هم در مقاله ای مفصل یاد کرده  ام.[۵۵] نوه های او سید محمد نصیر موسوی (م۱۳۸۶ق) و سید محمد سعید موسوی (م۱۳۸۷ق) بوده  اند.

۴ – علامه سید غلام حسنین کنتوری (۱۲۴۷ـ۱۳۳۷ق)؛ داماد سید محمدقلی موسوی. وی، بر زبان های عربی و فارسی مسلط بود و کتاب های بسیاری به سه زبان: اردو، عربی و فارسی تألیف و منتشر نمود. وی، در ۱۲۶۲ق با دخترِ علامه سیدمحمد قلی ازدواج نمود و در درس های میرحامدحسین و ممتاز العلماء حاضر شد و روزنامه «الاخبار» و کارخانه  های ساعت سازی، صابون پزی و چاپخانه تأسیس کرد. او از داعیان تقریب بین شیعه و سنی بود و در تأسیس «ندوه العلماء» با شبلی نعمانی همکاری داشت. مرتضی حسین می  نویسد:

« اطلاعات او در علوم قرآنی، حدیث، فقه، اصول، موسیقی، شیمی، علم جفر، ترشیع اعضا، فیزیک، فلسفه، طب و غیر آن ها در سطح عالی بود. قانون بوعلی را به صورتی فصیح به اردو ترجمه کرد و یکی از کتاب هایش انتصار الاسلام ـ در علم کلام ـ می  باشد و مطالعه آن برای متفکران اسلامی بسیار مطلوب است. تجربیات علمی، تحقیقات طبی و مباحث فلسفی از کارهای روزمره وی بود. وی در حالی که طبابت می  کرد، مقالات فراوانی در روزنامه  ها و مجلات کشور به چاپ می  رساند و به هرگونه اعتراضات علیه اسلام پاسخ می  گفت.

 

تألیفات چاپی او عبارتند از:

 

1 – انتصار الاسلام (۳ج، اردو)؛

۲ – مائتین در مقتل حسین علیه السلام (عربی و فارسی)؛

۳ – طلاقت حسینیه (عربی، اردو)؛

۴ – حسینیه قرآنیه (عربی، اردو)؛

۵ – ذوالجناحیه حسینیه؛

۶ – مفارقات حسینیه و عثمانیه (عربی و اردو)؛

۷ – شرح قانون بوعلی سینا (اردو)؛

۸ – شرح تشخیص جالینوس (فارسی)؛

۹ – زینبیه ـ درباره همسران پیامبر خدا و ردّ نصارا (اردو)؛

و چندین کتاب خطی دیگر.

فرزندانش مولوی سید تصدق حسین و مولوی سید محمدعلی هم از جمله علمای بزرگ و فضلای فیض آباد بوده  اند.

وی، در ۱۳ ربیع الاول ۱۳۳۷ق (دسامبر ۱۹۱۹م) در فیض آباد درگذشت و در کنتور به خاک سپرده شد.[۵۶]

مولوی تصدق حسین هم، شخصیت نامی لکهنو بود. در ۱۷ ربیع الثانی ۱۲۶۳ق زاده شد و نزد پدر بزرگوارش و دایی عالیقدرش میرحامد حسین و مفتی میرمحمدعباس شوشتری، فقه، اصول، حدیث، کلام و… را فراگرفت. سپس به دروس ممتاز العلماء سیدمحمد تقی حاضر شد و پس از آن به یاری دایی اش میرحامد حسین شتافت و او را در تألیف عبقات الانوار و استقصاء الافهام یاری رسانید و همزمان به تدریس هم پرداخت و طلاب تحت تأثیر اخلاق و مهربانی و تربیت او قرار گرفتند.

او در ۲۴ ربیع الاول ۱۳۱۴ق، ازسوی نواب عمادالملک به سرپرستی کتابخانه مشهور آصفیه منصوب شد و ده ها نفر را در کتابشناسی، کتابداری، تحقیق تربیت کرد و در پیشرفت کتابخانه زحمات بسیار کشید و نسخه بدل های هزاران کتاب را به دست آورد و صدها محقق را دعوت و برای آنان، کار مهیّا و آماده کرد. نوادر متعدد را به دست آورد، فهرست ها را آماده و کتابخانه را به صورت یک اداره فعال تبدیل کرد و بسیاری از کتاب ها را به وسیله برادرش در لکهنو و دکن به چاپ رسانید. بسیاری از ادب دوستان، عالمان و دانشمندان به دعوت وی، به حیدرآباد سفر کردند و تحت تأثیر مهمان نوازی، اخلاق پسندیده و تواضع او قرار گرفتند. عبدالمسیح انطاکی ـ شاعر مسیحی مصری ـ در شأن وی قصیده ای عربی سرود و به چاپ رسانید.

وی، در پنجشبنه ۲۵ شوال ۱۳۴۸ق درگذشت و در تشییع جنازه  اش، همه اهالی شهر حیدرآباد از هندو و مسلمان (شیعه و سنی) شرکت کردند و در قبرستان قطب شاهی مدفون شد.

فرزندانش مولانا سیدعباس حسین ـ سرپرست کتابخانه آصفیه ـ و سیدعلی محمد بودند.[۵۷]

 

 

درگذشت :

 

آن عالم بزرگ شیعه، در اواخر عمرش به لکهنو بازگشت و به تألیفاتش و خدمات علمی و دینی اشتغال داشت تا سرانجام در ۸۴ سالگی بدرود حیات گفت.

رضوی عظیم آبادی می  نویسد :

و جناب موصوف مدتی مدید در شهر میترتهه ـ میروت ـ قیام داشت و مفتی آن جا بود و در اواخر عمر خود به بلده لکهنو مراجعت فرمود و حقیر هم به زیارت آن جناب شرف یافته  ام. به غایت کبر سن و نهایت ضعف و پیری رسیده بود. با این همه، قوای سلیمه و حواس مستقیمه داشت. در این قرب زمان از دنیا رحلت نمود. رحمه الله تعالی.[۵۸]

آزاد کشمیری هم می  نویسد :

در اواخر عمر خود، به بلده لکهنو مراجعت فرمود و در این جا به تألیف مشغول شد و تمامی اوقات خجسته ساعات را صرف طاعات و عبادات داشت، تا آن که مدت عمرش به آخر رسید و جناب باری، استیطان عالَم باقی را از برای او اختیار فرمود…[۵۹] وفات علامه مذکور به تاریخ نهم شهر محرم الحرام سنه یکهزار و دوصد و شصت هجری، در بلده لکهنو واقع شد و در حسینیه جناب غفران مآب ـ طاب ثراه ـ مدفون گشت.[۶۰]

رضوی عظیم آبادی ـ در ادامه می  نویسد :

«و جناب سلطان العلما (سیدمحمد فرزند سیددلدارعلی) و سید العلما (سیدحسین بن سید دلدار علی) و ممتاز العلما (سیدمحمد تقی بن سید العلماء) و دیگر اکابر و اصاغر شهر بر جنازه او حاضر بودند و جناب سلطان العلما نماز جنازه خواندند و افاضل شهر، تاریخ ها در وفاتش گفته  اند و میرعباس شوشتری که تاریخ عربی بسی لطیف فرموده، بر مزار مقدس او مکتوب است. و بعضی شعرا تاریخ وفاتش چنین گفته  اند: «رفت به نزد اله میرمحمدقلی».[۶۱]

آزاد کشمیری می  نویسد :

« افاضل عصر، در تاریخ وفاتش قصاید غرّا و قطعات بدیعه نظم فرموده  اند. از آن جمله علامه المتأخرین مولانا واستاذنا السید محمد عباس التستری ـ دام علاه ـ در مر ثیه آن مرحوم این قصیده را که مشتمل بر بعض حالات آن جناب است، فرموده:

ارید ذکر محمد قـلـی و رحتله      واننـی بیراعـی لأنفخ الصورا

هو المهاجر باللکهنو مدفنه      وکان مسکنه الاولـی کنتورا

کانه هو نور الهدی و حیز بدا      سنا هداه بکنتور قیاکن طورا

وفـی بطانه مولـی الزمان مجتهد      الوری محمد الطهر کان مذکورا

لقد تفقه فـی الدین قادسا ورعا      وکان مشتغلا بالکلام نحریرا

ابان جاده الحق بالیراع کما      تری المجره لیلا تفتّقت نورا

جزاک ربک عن اهل دینه خیرا      وکان سعیک عند الاله مشکورا

مضـی و خلّف ولدا له اولـی فضل      کذاک عاش حمیدا ومات مغفورا

وحین سجّـی صلی علیه مجتهدان      کان فضلهما فـی الانام مشهورا

محمد و حسین فداهما روحـی      فانما بهما الشرع صار منصورا

ومن یشمّ شذا خلقهم یطیب نفسا      ولا یشمّ اذاً عنبراً وکافورا

کذاک أقبر فـی روضهم وحائطهم      وفـی القیامه فیهم یکون محشورا

مضـی لتاسع شهر غداه عاشره      رحیل خامس اهل العباء منحورا

مصابه بمصاب الحسین مقرون      وانه لتلقـی الحسین مسرورا

طفّاً و قلت لتاریخ یوم رحلته      لموته هو اقبال یوم عاشورا

و باز به فارسی سروده است:

چون فاضل مفتی پسندیده خصال      بگذشت ز عالَم و به یزدن پیوست

در بلده لکهنو رسید از کنتور      پس رخت سفر به سوی جنت بربست

در ماتم او سپهر زد جامه به نیل      رنگ رخ لاله در گلستان بشکست

با مجتهد العصر که همنام نبی است      سررشته اختصاص بودش در دست

زین راه توان گفت که تقوا و ورع      فریاد کشیده در عزایش بنشست

بر مرقد او نوشته شد تاریخش      این قبر مقدس محمد قلی است

ایشان در نامه  ای به فرزند بزرگ سیدمحمد قلی ـ جناب سید اعجاز حسین ـ می  نویسد :

از حوادث دردناک این روزگار، درگذشت پدر بزرگوارت ـ که تمام افتخارات را به دست آورده بود ـ می  باشد. روزی، او را در بیماری فوتش عیادت کردم؛ پس با من مانند بزرگان، گفت وگو و رفتار داشت؛ اما پس از آن که به خانه برگشتم، کسی را برای عذرخواهی فرستاد که: در آداب میهمانی، کوتاهی شد ( و پاسِ سیادت و بزرگیت، نگه داشته نشد). بار دیگر به عیادتش رفتم و بدو گفتم: ای بزرگوار! من توقع احترام و اکرام از اقران و امثال خود ندارم تا چه رسد به شما که از بزرگانی هستید که به قلّه  های افتخار رسیده  اید، گذشته از آن که بر بیمار هم حرجی نیست. سپس خبر وفاتش به من رسید؛ پس در اضطراب شدید افتادم و چاره ای جز صبر ندیدم و این چند شعر را ـ که متن عربی و فارسی اش گذشت ـ سرودم. برادر! تو را به صبر و بردباری سفارش می  کنم که گرفتاری دنیا پایانی ندارد و روزگار خیانت کار، وفایی ندارد و راه فراری از مصایب دنیا نیست، که: کل نفس ذائقه الموت. وکل من علیها فان.[۶۲]

به نوشته صدرالاسلام خویی: «نام نیکش نزد عامه و خاصه، استمرار دارد و از یادها نمی  رود و آن به دلیل بزرگواری ذاتش و صفات شایسته  اش و ملکات پسندیده  اش و رفتار فاضله  اش می  باشد».[۶۳]

 


پی نوشت ها :

[*] . نویسنده و پژوهشگر حوزه علمیه

[۱] . آزاد کشمیری، محمد علی، نجوم السماء ، ص۴۴۷٫ اما این تاریخ ولادت با نوشته سید اعجاز حسین (فرزند سیدمحمدقلی) ـ که او را در وقت وفات پدرش هفت ساله دانسته (و فوت پدرش در ۱۱۸۱ می  باشد) درست درنمی  آید. تاریخ ولادت سیدمحمد قلی، طبق این حساب ۱۱۷۴ است؛ و اهل البیت ادری بما فی البیت.

[۲]. کشمیری، میرزا محمد مهدی، تکمله نجوم السماء، ج ۲، ص ۲۵؛ آقا بزرگ تهرانی، کرام البرره ، ج۳، ص ۲۵۴

[۳] . آزاد، نجوم السماء، ص ۴۴۸؛ کشمیری، محمد مهدی، تکمله نجوم السماء، ج ۱، ص۲۲، به نقل از اعجاز حسین در شذور العقیان؛ انصاری، ناصرالدین، اختران فقاهت، ج ۱،ص ۲۳۴

[۴] . به نقل از نجوم السماء.

[۵] . همان، ص ۴۴۷، به نقل از مرآه الاسرار و مرتضی حسین در مطلع انوار، ص ۵۹۹

[۶] . حسینی رضوی عظیم آبادی، تذکره العلماء (ضمن ورثه الانبیاء)، ص ۳۲۰

[۷] . مرتضی حسین صدر الافاضل. مطلع انوار، ص ۶۰۰

[۸] . آزاد، محمدعلی، نجوم السماء، ص ۴۴۸

[۹] . حسینی رضوی، سید مهدی، تذکره العلماء، ص ۳۲۰

[۱۰] . صدرالافاضل، مرتضی حسین، مطلع انوار، ص ۶۰۱

[۱۱] . اعجاز حسین، کشف الحجب والاستار، ص ۸۳

[۱۲] . مدرس خیابانی، ریحانه الادب، ج ۴، ص ۵۵

[۱۳] . الذریعه، ج ۴، ص ۳۶۶؛ کرام البرره ، ج ۳، ص ۲۵۵

[۱۴] . الذریعه، ج ۴، ص ۲۰۲

[۱۵] . همان، ج ۱،ص ۲۹۹؛ اعجاز حسین، کشف الاستار، ص ۲۷

[۱۶] . الذریعه، ج ۱،ص ۷۲

[۱۷] . همان. ج ۴، ص ۴۱۶

[۱۸] . به نقل از مقدمه تشیید المطاعن.

[۱۹] . تذکره العلماء، ص ۳۲۱ (پاورقی)؛ الذریعه، ج ۲۴، ص ۴۳

[۲۰] . تذکره العلماء، (پاورقی)، ص ۳۲۱

[۲۱] . حسینی اشکوری، سید احمد، فهرست نسخه  های خطی مرکز احیای میراث اسلامی، ج۳، ص۲۱۰

[۲۲] . الذریعه، ج ۴، ص ۴۰۵

[۲۳] . همان، ج ۱۷، ص ۲۵۹؛ اعجاز حسین، کشف الاستار، ص ۲۸۰

[۲۴] . تذکره العلماء (پاورقی)، ص ۳۲۰، به نقل از استادی، رضا، «فهرست دویست و سی نسخه خطی»، مجله نور علم، ش ۵۴، ص ۹۵؛ الذریعه، ج ۱۲،ص ۲۹۰

[۲۵] . همان جا و الذریعه، ج ۴، ص ۳۸۹

[۲۶] . همان و الذریعه، ج ۳، ص ۹۶

[۲۷] . تذکره العلماء، (پاورقی) ص ۳۲۰

[۲۸] . آزاد کشمیری، محمدعلی، نجوم السمآء، ص ۴۴۹

[۲۹] . الذریعه، ج۴، ص ۱۹۲

[۳۰] . اعجاز حسین، موسوی، کشف الحجب والاستار، ص ۱۲۲

[۳۱] . آزاد کشمیری، میرزا محمدعلی، نجوم السماء، ص ۴۴۹

[۳۲] . الانطاکی، محمد امین، لماذا اخترت مذهب اهل البیت علیهم السلام، ص ۴۲۱٫ او از علمای شافعی مذهب حلب (سوریه) بوده که پس از مطالعات فراوان، به حقانیت مذهب تشیع پی برد و از مذهب عامه دست کشید و به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید و این کتاب را نگاشت (که به فارسی هم ترجمه شده است).

[۳۳] . به نقل از مقدمه تشیید المطاعن، ج ۰، ص ۲۰۳

[۳۴] . اعجاز حسین، کشف الحجب والاستار، ص ۵۲۴؛ الذریعه، ج ۲۱، ص ۹۶؛ آزاد کشمیری، نجوم السماء، ص ۴۵۰

[۳۵] . نجوم السماء، ص ۴۵۰؛ الذریعه، ج ۱، ص ۲۷۷

[۳۶] . الذریعه، ج ۱۶، ص ۱۱۶

[۳۷] . همان، ج ۱۴، صص ۱۹۸-۱۹۹؛ مرآه الشرق، ج ۲، ص ۴۹

[۳۸] . تذکره العلماء، ص ۳۲۱ (پاورقی)

[۳۹] . صدرالاسلام خویی، محمد امین، مرآه الشرق، ج ۲، ص ۱۱۲۴٫ هر چند با دسیسه عبدالعزیز دهلوی، میرزا محمد کامل کشمیری مسموم و به شهادت رسید (همان).

[۴۰] . الذریعه، ج ۱۰، صص۱۹۰ـ۱۹۱ و ج ۳، ص ۱۷۷

[۴۱] . معلم حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار، ج ۴، صص ۱۰۸۹ـ۱۰۹۱

[۴۲] . سخی داد، برات علی و دیگران، مقدمه تشیید المطاعن، صص ۴۶ ـ ۱۸۶

[۴۳] . الذریعه، ج ۴، ص ۱۹۳

[۴۴] . انصاری قمی، ناصرالدین، اختران فقاهت ، ج ۲، صص ۱۰۷ـ ۱۰۹

[۴۵] . از او مفصل در اختران فقاهت (ج ۱، صص۲۳۶ـ۲۳۷) قلم زده  ام.

[۴۶]۱ . محدث قمی، فوائد الرضویه ، ص ۵۹۶

[۴۷] . آقا بزرگ تهرانی، کرام البرره ، ج ۱، ص ۱۴۹

[۴۸] . صدر، سید حسن، تکمله امل الآمل، ج ۱

[۴۹] . نقوی، سید احمد، ورثه الانبیاء، ص۴۱

[۵۰] . اعتماد السلطنه، محمدحسین خان، المآثر والآثار، ص ۱۶۸

[۵۱] . صدر، سید حسن، تکمله امل الآمل، ج ۱

[۵۲] . محدث قمی، فوائد الرضویه ، ص ۵۹۶

[۵۳] . آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج ۱، ص ۳۴۷ (ترجمه از استاد محمد رضا حکیمی در: میرحامد حسین، ص ۱۲۱)

[۵۴] . موسوی خوانساری، سیدمحمد مهدی، احسن الودیعه، ج ۱، ص ۱۰۴ (ترجمه از حاج ملاعلی واعظ خیابانی در علمای معاصرین، ص ۳۰). درباره میرحامد حسین، مقاله مفصلی در اختران فقاهت، (ج ۱، صص ۲۳۱-۲۶۷) نگاشته  ام

[۵۵] . انصاری قمی، ناصرالدین، اختران فقاهت، ج۲، صص ۸۹ ـ۱۱۱

[۵۶] . مرتضی حسین، مطلع انوار، صص ۴۱۹ـ۵۲۰

[۵۷] . همان، صص ۱۵۵ـ ۱۵۷

[۵۸] . تذکره العلماء، ص ۳۲۱

[۵۹] . آزاد، میرزا محمدعلی، نجوم السماء، ص ۴۴۸

[۶۰] . همان، ص ۴۵۰؛ آقا بزرگ تهرانی، کرام البرره ، ج۳، ص۲۵۴؛ محدث قمی، فوائد الرضویه ، ص ۵۹۶ (ولی در آن، تاریخ وفات را به اشتباه ۱۲۶۸ نگاشته است).

[۶۱] . حسینی رضوی، سیدمهدی، تذکره العلماء، ص ۳۲۱٫ ولی این مصراع، معادل ۱۲۶۱ق است، در حالی که تاریخ وفات او ۱۲۶۰ است.
[۶۲] . لکهنوی، میرمحمدمهدی، تکمله نجوم السماء، ج ۱، ص ۲۲۰
[۶۳] . صدرالاسلام خویی، محمد امین، مرآه الشرق، ج۲، ص۱۵۰

 

فهرست منابع :
۱ ـ آزاد کشمیری، محمدعلی (ح ۱۲۸۸ق)، نجوم السماء فی تراجم العلماء، تصحیح میرهاشم محدث، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۲ش.
۲ ـ آقا بزرگ تهرانی، شیخ محمدمحسن (م۱۳۸۹)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، (۲۶ج)، بیروت.
۳ ـ الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره، (ج ۱ و ۲) مشهد، مرتضی.
۴ ـ الکرام البرره (القسم الثالث)، تحقیق حیدرمحمد علی البغدادی و خلیل النایفی، قم، مؤسسه الامام الصادق علیه السلام ـ ۱۴۲۷ق.
۵ ـ نقباء البشر فی القرن الرابع عشر (۴ج)، تصحیح و اضافات سیدعبدالعزیز طباطبایی، مشهد، مرتضی، ۱۴۰۴ق.
۶ ـ اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، المآثر والآثار، تهران، سنایی.
۷ ـ الانطاکی، محمد امین، لماذا اخترت مذهب الشیعه، قم، قرآن و عترت.
۸ ـ انصاری قمی، ناصرالدین، اختران فقاهت، (۲ ج)، قم، دلیل ما، ۱۳۸۶ش/۱۴۲۸ق.
۹ ـ حسینی اشکوری، سید احمد، فهرست نسخه  های خطی مرکز احیای میراث اسلامی.
۱۰ ـ حسینی رضوی عظیم آبادی، سیدمهدی (زنده در ۱۲۶۳)، تذکره العلماء المحققین فی آثار الفقهاء والمحدثین، تصحیح علی فاضلی، قم، مؤسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۸۹ش/۱۴۳۱ق.
۱۱ـ حکیمی، محمدرضا، میرحامد حسین، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامی، ۱۳۵۹ش/۱۴۰۰ق.
۱۲ـ سخی داد، برات علی، مقدمه تشیید المطاعن لکشف الضغائن، قم.
۱۳ـ صدرالاسلام خویی، محمدامین (م۱۳۶۷)، مرآه الشرق (۲ ج)، تحقیق علی صدرایی خویی، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی، ۱۳۸۵ش/۱۴۲۷ق.
۱۴ـ صدر، سیدحسن (م۱۳۵۴ق)، تکمله امل الآمل، (۶ج)، تحقیق حسینعلی محفوظ و عبدالکریم الدباغ و عدنان الدباغ، بیروت، دار المؤرخ العربی، ۱۴۲۹ق.
۱۵ـ لکهنوی کشمیری، میزرا محمدمهدی (م۱۳۳۰ق)، تکمله نجوم السماء، قم، انتشارات بصیرتی.
۱۶ـ محدث قمی، (م۱۳۵۹ق)، فوائد الرضویه فی تراجم علماء المذهب الجعفریه، چاپ اول، تهران، کتابخانه مرکزی.
۱۷ـ مدرس خیابانی، میرزا محمدعلی (م۱۳۷۲ق) ، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، (۶ج)، چاپ اول، تهران، علمی.
۱۸ـ معلم حبیب آبادی، میرزا محمدعلی (م۱۳۹۶ق)، مکارم الآثار در احوال علمای دولت قاجار، (۸ج) ، تصحیح و تحقیق سیدمحمدعلی روضاتی، چاپ اصفهان، اداره کل فرهنگ و هنر، ۱۳۵۵ش.
۱۹ـ مرتضی حسین صدر الافاضل (م۱۴۰۷ق)، مطلع انوار، ترجمه محمدهاشم ، مشهد ، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ش.
۲۰ـ موسوی خوانساری، سیدمحمدمهدی (م۱۳۹۱ق)، احسن الودیعه فی تراجم مشاهیر مجتدهی الشیعه، (۲ج)، بغداد.
۲۱ـ موسوی لکهنوی، سید اعجاز حسین (م۱۲۸۶ق)، کشف الحجب والاستار عن وجه الکتب والاسفار، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی، ۱۴۰۹ق.
۲۲ـ نقوی لکهنوی، سیداحمد (م۱۳۶۶ق)، ورثه الانبیاء. تصحیح علی فاضلی، قم، مؤسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۸۹ش/۱۴۳۱ق.
۲۳ـ واعظ خیابانی، حاج ملا علی (م۱۳۶۷ق)، علمای معاصرین، تبریز، قرشی.