نفر اول که شروع به استفراغ کرد، پانزده نفر دیگر گفتند: «تو شیمیایی شده‌ای، نمی‌توانی در عملیات شرکت کنی!»

بیچاره نفر اول از غصه در حال دق کردن بود، چند ماه آموزش و انتظار برای امشب که عملیات است، ولی حالا باید به عقب برود. چند دقیقه بعد نفر دوم گفت: «چشمانم می‌سوزد، معده‌ام.»

چهارده نفر باقیمانده گفتند: «برو عقب.»

همین طور گذشت تا این‌که هر شانزده نفر به عقب منتقل شدند و از شرکت در عملیات محروم ماندند. دو ماه بعد هر شانزده نفر افراد گروه در عملیات کربلای ۵ شرکت کردند و جز سه نفر، بقیه به دوست رسیدند! شهید محمد ادهمیان، شهید محمد حلقی، شهید جواد (مازیار فتحی)، شهید احمد رضا نبی‌نژاد، شهید ابراهیم اخوان و…


رسم خوبان ۱۷- تعهد و عمل به وظیفه، ص ۶۳٫/ فرشتگان نجات، ص ۶۷٫