ماشین‌های اصلاح، ده تا بود. آن زمان این ماشین‌ها حکم کیمیا را داشتند. از این جور چیزها هم زیاد برای تیپ می‌آمد. من چهار، پنج سال کنار دستش بودم. گاهی توی سخت‌ترین مأموریّت‌های شناسایی همراهش می‌رفتم؛ امّا در تمام این مدّت برای دلخوشی هم که شده، نشد یک بار یکی از آن وسایل را برای خودش بردارد یا بدهد به من که برادرش بودم. همیشه این‌جور چیزها سهم دیگران بود، به عنوان تشویق می‌داد به آن‌ها؛ سهم خودش و نزدیکانش، کارهای شاق بود و مأموریّت‌های سخت![۱]

تقوای مالی، شهید سیّد علی حسینی، ص ۲۹٫


[۱]. ساکنان ملک اعظم ۳، ص ۱۷٫