کتاب معروف وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی

در طول تاریخ مسلمانان به پیروی از سیره پیامبر اکرم(ص)و صحابه به ایشان توسل می‌جستند و سفر برای زیارت قبر رسول خدا را از مستحبات مؤکد می‌دانستند، صحابه دیده‌ بودند که پیامبر(ص)به نابینا راه توسل جستن به ایشان را آموخت و درباره زیارت قبر خویش فرمود:«من زار قبری وجبت له شفاعتی»، اما در قرن هشتم فردی از حنبلیان به نام ابن‌تیمیه (م۷۲۸ق) با تفسیر به رأی این اعمال را از مصادیق شرک دانست.

علمای اهل‌سنّت در طول شش قرن گذشته، آثار فراوانی در نقد آن نوشتند. کتاب شفاء السقام سبکی یکی از بهترین نقدهایی است که در شماره قبل گزارشی از آن را خدمت خوانندگان ارائه دادیم. یکی دیگر از این آثار کتاب معروف وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی است که در این شماره به وصف آن می‌پردازیم.

 از همان قرون نخستین اسلامی، دانشمندان مسلمان درباره سیره و سنّت پیامبر(ص)دست به تألیف زده و آثار متنوعی در این زمینه به یادگار گذاشته‌اند؛ از جمله در وصف مدینه و فضایل آن؛ کتاب وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی نوشته علامه نور الدین علی بن احمد سمهودی شافعی یکی از آثار ارزشمند علمای اهل‌سنّت در تاریخ مدینه است. ایشان در پی درخواست برخی از بزرگان مبنی بر نگارش کتابی درباره تاریخ مدینه و احوال حجره شریفه، کتاب یاد شده را تصنیف و آن را به هشت باب تقسیم کرد و باب هشتم را به زیارت پیامبر ختمی مرتبت(ص) اختصاص داد. وی درباره این باب می‌نویسد:

 و هذا الباب و إن کان من حقّه التقدیم، لکنّه لما کان کنتیجه الکتاب و مقدّماته… ما تقدّمه من الأبواب ختمت به أقسامه، لیکون المسک ختامه و سرّ الوجود تمامه و تفاولا بأن یفتح لی به ثمانیه أبواب الجنّه… .( ج۱، ص ۸)

علامه سمهودی باب اول را به نام‌های شهر مدینه اختصاص داده و در باب دوم به فضایل و احکام آن پرداخته و عظمت مدینه النبی را نسبت به دیگر شهرها نشان داده و بیان داشته است که به خاک و خرمای شهر مدینه می‌توان استشفا و طلب شفاعت کرد و از کتاب الوفاء ابن‌جوزی نقل می‌کند که: «غبار المدینه شفاء الجذام»، و از جامع الأصول ابن‌اثیر نقل می‌کند که حضرت رسول(ص) فرمود: «و الذی نفسی بیده إنّ فی غبارها شفاء من کلّ داء»( ج۱، ص ۶۷).

سمهودی باب سوم این کتاب را به تاریخ مدینه از دوران حضرت رسول(ص) اختصاص داده است.

باب چهارم درباره مسجد النبی(ص)است که به تحولات تاریخی و توسعه این مسجد در طول تاریخ پرداخته است.

باب پنجم به دیگر مساجد و مکان‌های مورد احترام مدینه اختصاص دارد.

سمهودی در باب ششم به مساجد در راه مدینه و مکه و چاه‌های مدینه و در باب هفتم به اماکن اطراف مدینه و اعتبار تاریخی و دینی آنها پرداخته است.

و باب هشتم را به زیارت قبر حضرت رسول اکرم(ص) اختصاص داده است.

این کتاب در چهار جزء و در دو مجلّد به همت محمد محیی الدین عبدالحمید تصحیح شده و انتشارات دار إحیاء التراث العربی در بیروت در سال ۱۴۰۴ق (چاپ چهارم) آن را به چاپ رسانده است. درخور ذکر است که باب هشتم کتاب از صفحه ۱۳۳۶ تا صفحه ۱۴۳۲ به زیارت قبور اختصاص داده شده که این مقاله گزارشی از باب هشتم کتاب است.

سمهودی کیست؟

سید نور الدین ابوالحسن علی بن‌عبدالله بن‌احمد از نوادگان امام حسن مجتبی۷ در ماه صفر سال ۸۴۴ ق در شهر سمهود مصر به دنیا آمد. پدر وی از فقهای معروف شافعی مذهب آن سامان بود. وی در سال ۸۵۳ ق همراه پدر برای تحصیل به قاهره رفت و سپس به عراق عزیمت کرد و در آنجا به سلک صوفیان درآمد. در سال ۸۶۰ ق به حج رفت و در مدینه ساکن شد. در سال ۸۸۴ ق با سلطان قاتیبای مصر درباره تعمیر مسجد النبی(ص)به گفتگو پرداخت و از لزوم بازسازی مسجد النبی(ص) سخن به میان آورد( ص ۶۱۷).

در سال ۸۸۶ ق در مدینه به تدریس و تألیف مشغول بود که در همین زمان کتاب وفاء الوفاء را به رشته تحریر درآورد.

در رمضان ۸۸۶ق هنگامی که سمهودی در راه مکه بود، مسجد النبی(ص)بر اثر صاعقه دچار آتش‌سوزی شد و بخش اعظم سقف آن که از چوب ساخته شده بود، در آتش سوخت و تنها قبر مطهر نبوی۹ و قبّه آن از آتش در امان ماند.[۲] سمهودی بعد از بازگشت از مکه و مصر در سال۸۹۰ ق واقعه آتش‌سوزی را به کتابش اضافه کرد(ص۶۳۳ ـ ۶۴۷).

بعد از شانزده سال دوری از وطن، سمهودی از راه مکه برای دیدن مادرش به مصر رفت(ص ۶۴۱) و از سوی سلطان قاتیبای، سلطان وقت مصر، مسئول بازسازی کتابخانه‌های مسجد النبی(ص)گردید. وی در سال ۸۹۰ ق به مدینه آمد و به تدریس و تألیف پرداخت.[۳]

از آثار وی به غیر از وفاء الوفاء، کتاب معروف جواهر العقدین فی فضل الشرفین است که  در سال ۱۴۲۴ق در دارالکتب العلمیه بیروت به چاپ رسیده است.

سمهودی بعد از سال‌ها تلاش در راه تدریس و تألیف در ذی قعده ۹۱۱ق، در مدینه از دنیا رفت و در قبرستان بقیع نزدیک قبر مالک بن‌انس رهبر مالکیان به خاک سپرده شد.

دیدگاه‌های سمهودی

۱ – زیارت قبر پیامبر(ص)

سمهودی باب هشتم کتاب خود را به چهار فصل تقسیم کرده و فصل اول آن را به احادیث زیارت اختصاص داده است. وی از دار قطنی و بیهقی نقل می‌کند که پیامبر(ص)فرمود: «من زار قبری وجبت له شفاعتی» و در ادامه به پیروی از سبکی در شفاء السقام، بسیاری از عبارات سبکی را در اینجا نقل می‌کند(ص۱۳۳۷ـ۱۳۴۰). سمهودی احادیث دیگری در فضیلت زیارت قبر پیامبر(ص)نقل می‌کند که عبارت‌‌ است از:«من زار قبری وجبت له شفاعتی»؛ «من جائنی زائراً لا تحمله حاجه إلاّ زیارتی کان حقّاً علیّ أن أکون له شفیعاً یوم القیامه»؛ «من حجّ فزار قبری بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی»؛ «من حجّ البیت و لم یزرنی فقد جفانی» (ص ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۴). ایشان در اغلب موارد به سند حدیث توجه تام دارد و نکاتی را متذکر می‌شود، اما اکثر مطالب وی در باب اسناد روایات برگرفته از شفاء السقام سبکی است و در مورد متعدد با «قال السبکی»؛ مطلب را تأیید می‌کند.

در مجموع سمهودی در فصل اول هفده روایت را ذکر کرده که در برخی موارد می‌نویسد:«و لم یذکر السبکی» یعنی این روایت را سبکی در شفاء السقام ذکر نکرده است، اما سمهودی از دیگر منابع مورد اعتماد اهل‌سنّت آن را نقل کرده است (ص‌۱۳۴۷).

۲ – حیات برزخی

علامه سمهودی فصل دوم از باب هشتم را به حیات پیامبر(ص)در قبر و مشروعیت سفر برای زیارت اختصاص داده و روایتی به سند صحیح از ابوداود نقل کرده که پیامبر(ص)فرمود:«ما من أحدٍ سلّم علیّ إلّا ردّ الله علیَّ روحی حتّی أردّ علیه السلام». در روایت ابن‌قدامه از احمد بن‌حنبل نیز آمده: «ما من أحد یسلّم علیّ عند قبری…» که نشان از فضیلت خاص سلام در نزد قبر پیامبر(ص)دارد.

سمهودی می‌گوید که احادیث سلام به پیامبر(ص)بسیار فراوان و با اسناد صحیح می‌باشند(ص۱۳۵۰) همچنین متذکر می‌شود: در آینده نیز احادیث دیگری در این زمینه برای شما نقل می‌کنیم. این روایات نشان می‌دهند پیامبر اکرم(ص)سلام کسانی را که در نزد قبرش به او سلام می‌کند، بی‌واسطه می‌شنود و جواب سلام‌کننده را می‌دهد. بنابراین اگر کسی تمام مال دنیا را صرف کند تا نزد قبر پیامبر(ص)آید و به پیامبر(ص)سلام دهد، تا حضرت ختمی مرتبت۹ جواب سلام او را دهد، مالش را در راه صحیحی صرف کرده است(ص ۱۳۵۱).

ایشان در استدلالی زیبا می‌نویسد:

و آثار در این‌باره زیاد است. ابن‌تیمیه در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم ـ همچنان‌که ابن‌عبدالهادی از ابن‌تیمیه نقل کرده ـ گفته است که: «شهدا بلکه تمام مؤمنین زمانی‌که زائری آنان را زیارت می‌کند و به آن مرده سلام می‌دهد، فرد سلام‌دهنده را می‌شناسند و جواب آن را می‌دهند». پس اگر این وصف حال آحاد مؤمنین است، پس چگونه است حال سید مرسلین؟!

سمهودی در اینجا با اقرار گرفتن از مخالفان ـ یعنی ابن‌تیمیه و ابن‌عبدالهادی[۴] ـ با استفهام انکاری و از طریق مفهوم اولویت ثابت کرده که اگر اموات مؤمنین جواب سلام زائر را می‌دهند، به طریق اولی پیامبر اسلام(ص) جواب سلام زائران خود را می‌دهد، و اگر مسلمانی بداند که پیامبر(ص)جواب سلام ایشان را می‌دهد حتماً به زیارت قبر پیامبر(ص)می‌شتابد و مشکلات سفر را به جان می‌خرد تا سلام پیامبر(ص)را دریافت کند(ص ۱۳۵۱).

وی در ادامه می‌نویسد:

شکی نیست که پیامبر(ص)در قبر زنده است؛ مثل دیگر انبیای الهی که حیاتی کامل‌تر از شهدا دارند؛ زیرا پیامبر(ص)فرمود:«عِلمی بَعدَ وَفاتی کَعِلْمی فی حَیاتی»، و از پیامبر(ص)رسیده که فرمود:«الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون»، و بیهقی می‌نویسد که برای حیات انبیا بعد از مرگشان شواهد زیادی از احادیث صحیح وجود دارد و حدیث صحیح «إنّ الله حرّم علی الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء» را ابن‌ماجه و ابوداود و حاکم نیشابوری و ابن‌حبان در صحیح خود نقل کرده‌اند(ص ۱۳۵۳).

سمهودی در پاسخ به سؤالی که مخالفان از او کرده‌اند، می‌نویسد:

اگر بگویید که پیامبر(ص)فرموده: هرکس به من سلام کرد، خدا روحم را به بدن باز می‌گرداند تا جواب سلام او را بدهم و این سخن نشان می‌دهد که پیامبر(ص)به صورت همیشگی در قبر زنده نیست، جواب گوییم: این مسئله باعث توالی مرگ‌ها برای پیامبر(ص)می‌شود؛ یعنی هر کس سلام داد، روح پیامبر(ص)به بدنش باز می‌گردد و جواب سلام را می‌دهد و دوباره روح از بدن جدا می‌شود و حال آنکه در هر لحظه لحظه تعدادی از مسلمانان به پیامبر(ص)سلام می‌دهند، پس تکرّر در موت و حیات برای پیامبر(ص)پیش می‌آید که هیچ مسلمانی به آن قائل نیست. دیگر آن‌که در روایاتی ثبوت نعیم قبر و عذاب قبر را داریم که نشان می‌دهد  این عود روح به بدن یک‌بار است؛ یعنی بعد از مردن و نهادن جسد انسان در قبر، روح به بدن باز می‌گردد و در آن مستقر است و عذاب می‌کشد یا در آنجا متنعم است و سلام زائر خود را می‌شنود و جواب می‌دهد. نماز می‌خواند و رسول خدا(ص) از عرضه اعمال امت به ایشان، خوشحال یا ناراحت می‌شود و تمام امور حیات را دارد؛ اگرچه ما نمی‌فهمیم. پس مشکل از عدم فهم ماست، نه از حیات آنان(ص۱۳۵۵).

در ادامه اشاره می‌کند که این مسئله را به صورت مبسوط در کتاب بالوفاء لما یجب لحضره المصطفی بیان کرده، اما گویا این کتاب در آتش‌سوزی مسجد النبی(ص)از بین رفته است.

ایشان در ادامه به عمل بلال، از صحابه بزرگ پیامبر(ص)، استناد کرده که برای زیارت قبر پیامبر(ص)از شام به مدینه سفر کرد، و می‌نویسد:

مهم آن است که عمل بلال در دوران خلافت عمر انجام گرفته که صحابه در آن دوران در مدینه فراوان بودند و این قصه را شنیدند، ولی انکاری از آنان صورت نگرفت. بنابراین اجماع سکوتی صحابه در برابر عمل بلال، نشان از قبول سفر برای زیارت قبر پیامبر(ص)از سوی صحابه است(ص۱۳۵۷).

وی از نافع نقل می‌کند که می‌گفت: صد بار یا بیشتر دیدم که عبدالله بن‌عمر رو به‌روی قبر پیامبر(ص)می‌ایستاد و سلام می‌داد و از عبدالله بن‌عمر نقل شده که از سنّت است که نزد قبر پیامبر(ص)بیایی و سلام دهی و از ابوایوب انصاری نقل می‌کند که: «إنّی لم آتِ الحجر إنمّا جئتُ رسول الله…» (ص ۱۳۵۹). و از ابوحنیفه نقل شده است که خوب است حاجی ابتدا به مکه رود و سپس به مدینه و نزد قبر پیامبر(ص)رود. بنابراین اجماع سلف، بر استحباب زیارت قبر پیامبر(ص)و سفر برای آن است.

سمهودی در ادامه به آیه (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ)[۵] تمسک کرده، می‌فرماید: علما از این آیه، عموم را برداشت کرده و قائل‌اند هم شامل حیات و هم شامل ممات پیامبر(ص)می‌شود و مستحب است نزد قبر پیامبر(ص)از ایشان طلب استغفار کنند و قاضی عیاض فرموده:«زیاره قبره سنّه بین المسلمین مجمع علیها و فضیله مرغّب فیها»(ص۱۳۶۲).

و سبکی قائل است که در زیارت قبر پیامبر(ص)فرقی میان زن و مرد نیست.

 و غزالی می‌نویسد:«کلّ من یتبرّک بمشاهدته فی حیاته یتبرّک بزیارته بعد موته» و یجوز شدّ الرحال لهذا الفرض (ص۱۳۶۳). اما حدیث «لا تشّدوا الرحال إلّا إلی ثلاثه مساجد» این است که سفر برای مسجد فضیلت ندارد، مگر برای سه مسجد؛ زیرا شدّ رحال برای رسیدن به عرفه، برای جهاد و برای هجرت از دار کفر واجب است و اجماع علما وجود دارد که سفر برای تجارت و مصالح دنیا جایز است(ص ۱۳۶۵).

اما منظور حدیث«لا تجعلوا قبری عیداً»، کثرت بیش از حد زیارت قبر است که کارهایی که در اعیاد انجام می‌شود، در نزد قبر انجام نشود و زیارت از معنا و مفهوم خود خارج نگردد، و الّا زیارت قبر، نزد همه علما مستحب است و به‌همین علت نذر برای آن جایز و عمل به نذر واجب است(ص۱۳۶۹).

۳ – توسل و شفاعت

سمهودی در ابتدا با اشاره به روایات توسل انبیا به پیامبر(ص)می‌نویسد:

استغاثه به مقام و تبرک جستن به نام و یاد پیامبر(ص)، از افعال انبیا و مرسلین و سیره سلف صالح است که در تمام دوران خلقت ادامه داشته و قبل و بعد خلقت پیامبر(ص)و در حیات و ممات ایشان صورت گرفته است و در قیامت هم ادامه خواهد داشت.

ایشان با اشاره به توبه حضرت آدم(ع)، از مستدرک حاکم نیشابوری از پیامبر(ص)اسلام نقل می‌کند که حضرت آدم در دعای توبه‌اش فرمود:«… یا رب أسألک بحقّ محمّد لما غفرت لی…» و خداوند در جواب توسل ایشان به پیامبر(ص)ختمی مرتبت فرمود:«إذا سألتنی بحقّه فقد غفرت لک»(ص ۱۳۷۲). بنابراین اگر توسل به پیامبر(ص)قبل از خلقت پسندیده است، به طریق اولی توسل بعد از خلقت پسندیده‌ تر است.

حالت دوم توسل در زمان حیات پیامبر(ص)است که در روایت عثمان بن‌حنیف آمده که شخص نابینا نزد رسول خدا۹ آمد و تقاضای شفای خود را کرد که رسول خدا۹ فرمود:«قل اللّهم إنّی أسئلک و أتوجّه إلیک بنبّیک محمّد نبیّ الرحمه» که صراحتاً پیامبر(ص)توسل به ذات خود را به مسلمانان تعلیم می‌دهد.

حالت سوم توسل به پیامبر(ص)بعد از ممات و در برزخ است. در روایت است که فردی نزد عثمان خلیفه سوم آمد و حاجت خود را بیان کرد، اما با بی‌توجهی خلیفه روبه‌رو شد. عثمان بن‌حنیف که ناظر این صحنه بود، نزد آن شخص رفت و قصه آن نابینا و پیامبر(ص)را برای وی بازگو کرد و از او خواست که به پیامبر(ص)متوسل شود و بگوید:«اللّهم إنّی أسألک و أتوجّه إلیک بنبینا محمّد نبیّ الرحمه یا محمّد إنیّ أتوجّه بک إلی رّبک أن تقضی حاجتی». در این روایت، عثمان بن‌حنیف یکی از صحابه مشهور، توسل به پیامبر(ص)را به حاجتمند آموخته و آن را نه تنها شرک ندانسته، بلکه عملی پسندیده معرفی کرده است و طبق دیدگاه ابن‌تیمیه، سلف، اسلام را بهتر از دیگران فهمیده‌اند؛ لذا فهم عثمان بن‌حنیف از فهم ابن‌تیمیه برتر است و توسل به ذات پیامبر(ص)در زمان ممات جایز و پسندیده است(ص ۱۳۷۳).

سمهودی در ادامه می‌نویسد: قبلاً نیز بیان کردیم پیامبر(ص)درباره فاطمه بنت اسد دعا فرمود به این مضمون:«بحقّ نبّیک و الأنبیاء الذین من قبلی» که پیامبر(ص)به مقام انبیای سابق توسل جسته؛ در حالی‌که انبیای سابق در برزخ به‌سر می‌برند و در این جهان نیستند.

هم‌چنین ابن‌ابی شیبه نقل کرده که در زمان خلیفه دوم قحطی شد و مردی نزد قبر پیامبر(ص)آمد و گفت: «یا رسول الله استسق الله لأمّتک؛ فإنهم قد هلکوا» که نشان از صحت توسل به پیامبر(ص)بعد از ممات دارد و از آن جهت که در منظر صحابه صورت گرفته و هیچ ردّی هم از صحابه در این زمینه به ما نرسیده، اجماع سکوتی صحابه را به همراه دارد و اجماع صحابه نزد تمام فرقه‌های اهل‌سنّت حجت است. و بر این اساس، توسل به پیامبر(ص)در زمان ممات، اجماع صحابه را با خود دارد لذا مشروع و پسندیده است.

حالت چهارم توسل، توسل به پیامبر(ص)در قیامت است که اخبار متواتر بر آن دلالت دارند و هیچ اختلافی در این‌باره میان مسلمین نیست.

حال این سؤال پدید می‌آید که آیا فقط می‌توان به پیامبر(ص)توسل جست یا توسل به غیر پیامبر(ص)نیز جایز است؟ سمهودی در جواب به توسل خلیفه دوم به عباس عموی پیامبر اشاره کرده که در صحیح بخاری آمده و از آن نتیجه گرفته که توسل به صالحین نیز جایز است؛ همچنان‌ که خلیفه دوم انجام داده است(ص ۱۳۷۶).

ایشان همچنین به کلمات مالک بن‌انس پیشوای مالکیان جهان تمسک کرده که مالک در جواب منصور عباسی بیان داشت:«… لِمَ تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و وسیله أبیک آدم(ع) إلی الله إلی یوم القیامه، بل استقبله و استشفع به…». سمهودی در ادامه به ذکر نمونه‌هایی از نحوه دعا در نزد قبر پیامبر(ص)که از سوی علمای حنبلی و حنفی و مالکی و شافعی بیان شده، پرداخته و نشان داده است که همه علمای مذاهب اربعه به توسل به پیامبر(ص)اعتقاد داشته و در این زمینه نحوه ورود نزد پیامبر(ص)را به پیروان خود آموخته‌اند(ص ۱۳۷۶ـ۱۳۸۰).

سمهودی خاتمه این فصل را به تعدادی از استغاثه‌های علما به قبر پیامبر(ص)مزین ساخته و نشان داده که علمای اهل‌سنّت در مواقع گرفتاری به قبر پیامبر(ص)پناه برده و با توسل به پیامبر(ص)حاجات خود را از خدا درخواست می‌کردند. ایشان با ذکر حکایتی از توسل خود به پیامبر(ص)و رفع حاجتش، این فصل را به پایان می‌رساند(ص ۱۳۸۵).

۴ – آداب زیارت

سمهودی در ابتدای فصل چهارم به آداب سفر نیم نگاهی می‌کند و در ادامه به آداب سفر برای زیارت قبر حضرت رسول(ص) می‌پردازد. وی معتقد است که خوب است مسافر زیارت قبر پیامبر(ص)همراه قصد زیارت، نیت زیارت مسجد النبی(ص)را بکند؛ اگرچه اولی زیارت قبر پیامبر(ص)است. زائر در طول مسیر بسیار به پیامبر(ص)سلام دهد و ذکر صلوات فراوان گوید و هنگامی‌که به شهر رسید، این دعا را بخواند:«اللّهم إنیّ أسألک بحقّ السائلین علیک و بحقّ ممشای هذا إلیک… أسألک أن تغفرلی ذنوبی…» و در وقت دخول بهتر است از باب جبرئیل وارد شود (ص ۱۳۹۳) و به پیامبر(ص)سلام دهد و نماز تحیت مسجد بخواند که بهتر است بین منبر و روضه باشد، و سپس نزد قبر پیامبر(ص)رود و با خشوع تمام سلام دهد و بعد از سلام به دعا و توسل بپردازد( ص ۱۳۹۹). زائر سپس به نزد سر مبارک حضرت رفته، به دعا مشغول شود.

سمهودی در این فصل، برخی از اذکار و اوراد رایج در میان اهل‌سنّت را آورده و به اختلافات فقهای مذاهب اربعه نیز اشاراتی دارد. وی در ادامه می‌نویسد: بهتر آن است که زائر بعد از سلام به پیامبر(ص)، به نزد بیت حضرت فاطمه۳ رفته، به ایشان سلام دهد؛ چون به احتمال زیاد ایشان در خانه‌اش مدفون شده است. سپس به نزد اسطوانه‌های مسجد رود و با نماز خواندن در آن مکان بدان‌جا تبرک جوید.

ایشان از برخی از بزرگان اهل‌ سنّت نقل می‌کند که زائر باید از لمس کردن در و دیوار و بوسیدن آنها و طواف قبر خودداری ورزد و مکروه است که خود را به ضریح بچسباند؛ زیرا مالک و احمد و شافعی این کار را انکار کرده‌اند و برخی آن را از عادت یهود و نصارا دانسته‌اند. ایشان از ابن‌عساکر نقل می‌کند:«لیس من السنّه أن یمسّ جدار القبر المقدّس و لا أن یقبله و لا یطوف به کما یفعله الجهال»، ولی مسح منبر وارد شده و از صحابه و تابعین رسیده که آن را مسح می‌کردند و به آن تبرک می‌جستند (ص ۱۴۰۲ـ ۱۴۰۳).

در اینجا این سؤال پدیدار می‌شود که چگونه مسح منبر پیامبر(ص)جایز است، ولی مسح قبر پیامبر(ص)جایز نیست؟ و حال آنکه هر دو به دلیل انتساب به پیامبر(ص)اجر و قرب یافته‌اند، اما چرا یکی را می‌توان مسح کرد و از دیگری باید اجتناب کرد؟

سمهودی با توجه به همین نقد، به سمت جواز بوسیدن و لمس قبر رفته و از احمد بن‌حنبل نقل می‌کند که احمد بن‌حنبل تبرک و بوسیدن منبر پیامبر(ص)را مجاز می‌دانست. وی در ادامه با ذکر مطلبی از سبکی می‌نویسد: مطابق روایتی که قبلاً ذکر کردیم، ابوایوب انصاری خود را روی قبر پیامبر(ص)می‌انداخت که نشان می‌دهد مس دیوار قبر مکروه نیست و از بلال رسیده که صورت خود را بر قبر می‌مالید و از حضرت فاطمه(س) رسیده که خاک قبر پیامبر(ص)را به چشم خود می‌مالید و گریه می‌کرد و نقل شده است که عبدالله بن‌عمر دست راست خود را بر قبر می‌گذاشت و بلال گونه خود را بر قبر می‌نهاد و ابن‌حجر گفته که از بوسیدن حجر الاسود می‌توان استنباط کرد که هرچه برای آدمی عزیز و عظیم است بوسیدنش اشکال ندارد، هم‌چنان‌که بوسیدن دست اشکال ندارد، و احمد بن‌حنبل بوسیدن منبر پیامبر(ص)را جایز می‌دانسته است(ص ۱۴۰۵).

از آداب زیارت این است که نمازهای یومیه و نوافل را در مسجد به جماعت بخواند و ختم قرآن کند و در هنگام نماز پشتش را به قبر نکند و مثل جهال در مسجد نخوابد و نگاه به ضریح پیامبر(ص)، خود عبادت است و نووی فرموده:«مستحب است هر روز بعد از سلام به پیامبر(ص)نزد بقیع رود و به آنان نیز سلام دهد و به زیارت شهدای احد نیز برود که روز پنج‌شنبه استحباب دارد. اما من (سمهودی) وجهی برای پنج‌شنبه نمی‌بینم».

رفتن به مسجد قباء مستحب موکد است و رفتن به بقیه مساجد منسوب به پیامبر(ص)و چاه‌هایی که پیامبر(ص)از آنها آب نوشیده، مستحب است و اگر از مالک‌ بن‌انس مخالفتی در این زمینه رسیده، از باب سد ذرایع است که بسیاری از مالکیان مثل قاضی عیاض به آن توجه نکرده‌اند و او نوشته:«و من إعظامه إعظام جمیع أشیائه و إکرام جمیع مشاهده»(ص ۱۴۱۳).

از مالک بن‌انس نقل می‌کند که از دیگر آداب حضور در مدینه آن است که زائر حتی ‌الامکان پیاده سفر کند؛ زیرا شاید در محلی که مرکبت را به آنجا هدایت می‌کنی، پیامبر(ص)از آنجا گذشته باشد(ص۱۴۱۴).

نیز از آداب زیارت قبر پیامبر(ص)آن است که مردم مدینه را دوست داشته باشد و به آنان محبت کند علی الخصوص اولاد و زراری پیامبر(ص)را.

 مستحب است در مدینه زیاد صدقه بدهد و در هنگام وداع مستحب است دو رکعت نماز در مسجد النبی(ص)بخواند و دعا کند و بگوید:«اللّهم لا تجعله آخر العهد بهذا المحلّ الشریف ولا تجعل هذا آخر العهد بزیاره قبر رسولک» و بعد از نماز و وداع، عقب‌عقب نرود، بلکه صورتش را برگرداند و محزون از آنجا خارج شود(ص ۱۴۱۷).

نیز مستحب است حاجی و زائر هدیه‌ای برای اهلش بخرد، تا سروری برای خانواده باشد و بهتر است از خرمای مدینه و آب‌های آنجا باشد، ولی نباید خاک و سنگ حرم را بردارد که جایز نیست. استناد علما به استحباب خریدن هدیه، به حدیث ضعیفی است که دارقطنی از عایشه از پیامبر(ص)نقل کرده که :«إذا سافر أحدکم فلیهد لأهله و لیطرفهم و لو کانت حجاره» و غزالی در احیاء العلوم علت آن را خوشحالی اولاد دانسته است.

سمهودی کتاب خود را با ذکر اشعاری در وصف رسول ختمی مرتبت در سال ۸۸۶ ق به پایان رسانده و در سال ۸۸۸ ق، ماجرای آتش‌سوزی و بازسازی مسجد النبی(ص)را به آن ملحق کرده است. مصحح کتاب نیز توسعه حرم پیامبر(ص)در سال ۱۳۷۰ق را به آخر کتاب افزوده است.

 

منبع: نشریه سراج منیر


 

پی‌نوشت ها

[۲]. درباره گزارشی از آتش‌سوزی مسجد نبوی۹ ر.ک: مقالات تاریخی، رسول جعفریان،  دفتر اول، ص ۴۰۱ـ ۴۱۱٫

[۳]. ر.ک: دائره المعارف الإسلامیه، ج ۱۲، ص ۲۱۰ـ۲۱۱، مدخل السمهودی.

[۴]. محمد بن‌احمد بن‌عبدالهادی حنبلی (۷۰۴-۷۴۴ق) از شاگردان و مدافعان ابن‌تیمیه و ناقد کتاب شفاء السقام با عنوان الصارم المنکی است. وی معتقد است ابن‌تیمیه اصل زیارت قبر پیامبر(ص) را مستحب می‌داند، اما سفر برای زیارت را ممنوع می‌شمرد و کتاب الصارم المنکی را در همین زمینه تألیف کرده است. مؤسسه الرّیان این کتاب را در سال ۱۴۱۲ ق در بیروت چاپ کرده است. این کتاب ردودی هم داشته که از جمله المبرد المبکی فی رد الصارم المنکی است.

[۵]. سوره نساء، آیه ۶۴٫