در آیه ۲۸ سوره‎ی رعد، خداوند می فرماید: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، در برخی از ترجمه ها نوشته شده است: «آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد». سؤال این است که در ترجمه از کلمه «تنها» استفاده شده است؛ در صورتی که ما انسان  ها در زندگی  مان با خیلی چیزها احساس آرامش می کنیم. این چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ اجمالی

صاحب نظران در ادبیات عرب دست کم چهار راه برای انحصار و اختصاص بیان کرده اند که یکی از آنها «تقدیم ما هو حقه التأخیر» است؛ یعنی آنچه معمولاً آخر جمله ذکر می شود را در ابتدای آن ذکر کنیم.[۱]
در زبان عربى تقدیم و تأخیر اجزای جمله، گاه به منظور انحصار در أمرى است؛ مانند: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» که با «نعبدک و نستعینک» فرق دارد.
معناى جمله ‏هاى اول این است: تو را، تنها تو را بندگى می کنیم و تنها از تو یارى می جوییم. اما معناى جمله ‏هاى دوم این است: بندگى می کنیم تو را و یارى می جوییم از تو. فرق اینها این است که در جمله ‏هاى دوم ممکن است دیگرى هم شریک باشد؛ یعنى بندگى و یا یارى جستن از دیگرى هم در کار باشد، برخلاف جمله ‏هاى اول.
[۲]
بر این اساس، عبارت «أَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، اگر به صورت «أَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بِذِکْرِ اللهِ» آمده باشد، معنایش فرق خواهد کرد. اما به دلیل آنکه جار و مجرور (بذکر الله) که معمولاً در پایان جمله ذکر می شود را در ابتدای آن آورده ایم، این خود نشانگر نوعی انحصار است.
معنای عبارت اول چنین است: «تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد»، امّا معنای جمله دوم این است: «با یاد خدا دل ها آرام می گیرد». در این معنا اختصاص و انحصار وجود ندارد؛ یعنی دل ها با یاد خدا آرام می گیرد، همان طور که ممکن است با یاد غیر خدا نیز آرام گیرد.
امّا در پاسخ به این که ما انسان  ها در زندگی مان با خیلی چیزها احساس آرامش می کنیم، باید گفت؛ آرامش واقعی و پایدار تنها با یاد خدا به دست می آید و اثبات این مطلب منافات با آن ندارد که با روش های دیگری، برخی از آرامش های موقت، ظاهری و ناپایدار برای انسان ها به وجود آید.
دل هاى آدمیان که همان نفوس مدرکه باشد، هیچ هدفى جز رسیدن به سعادت و امنیت ندارد؛ و به همین جهت است که دست به دامن اسباب می زند و چون هیچ سببى از اسباب نیست، مگر آن که از جهتى غالب و از جهتى مغلوب است، و تنها سبب غالب و غیر مغلوب، خداى سبحان و خداى غنى و ذو الرحمه است، پس تنها به یاد او دل ها آرامش می یابد، و اگر دلى به یاد غیر او آرامش یابد، دلى است که از حقیقت حال خود غافل است، و اگر متوجه وضع خود شود، بدون درنگ دچار رعشه و اضطراب می گردد.
[۳] و به اصطلاح کسی که به غیر خدا آرامش گرفته، آن سراب است و صاحب آن خیال می کند که به آب رسیده است!

 

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. «و للقصر طرق أربع مشهوره و طرق کثیره غیر مشهوره، أما الأربع المشهوره فهی:
الف. النفی و الاستثناء و هنا یکون المقصور علیه ما بعد أداه الاستثناء مثل: لا یفوز إلا المجد فالفوز مقصور و المجد مقصور علیه و هو قصر صفه على موصوف.
ب. «انما» و یکون المقصور علیه مؤخرا وجوبا و قد تقدم کلام عبد القاهر على انما نحو: انما الحیاه تعب فالحیاه مقصوره و التعب مقصور علیه و هو قصر موصوف على صفه.
ج. العطف بلا أو بل أو لکن فإن کان العطف بلا کان المقصور علیه مقابلا لما بعدها نحو: الأرض متحرکه لا ثابته و إن کان العطف ببل أو لکن کان المقصور علیه ما بعدهما نحو ما الأرض ثابته بل متحرکه و ما الأرض ثابته لکن متحرکه.
هـ. تقدیم ما حقه التأخیر و هنا یکون المقصور علیه هو المقدم نحو على الرجال العاملین نثنی.
و هناک طرق أخرى للقصر غیر هذه الأربع منها ضمیر الفصل نحو علی هو الشجاع و منها التصریح بلفظ «وحده» الحالیه أو لیس غیر نحو أکرمت علیا وحده و لکنها لا تعدّ من طرقه الاصطلاح». درویش، محیى الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ‏۵، ص ۵۲۰ و ۵۲۱، سوریه، دار الارشاد، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.

[۲]. بلاغی، سید عبد الحجت، حجه التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ص ۳۹۱ و ۳۹۲، قم، حکمت، ۱۳۸۶ش.

[۳]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج‏ ۱۱، ص ۴۸۷، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.