اول اینکه :مرحوم «کلینى» به سند صحیح از امام کاظم در باب مولد فاطمه علیهاالسلام حدیث دوّم، چنین آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّیْقَهٌ شَهِیدهٍ»؛ فاطمه علیهاالسلام صدیقه شهیده است. و مرحوم مجلسى در «مرآه العقول» پس از توصیف خبر فوق به درستى و صحیح بودن، در شرح اصول کافى چنین مى‏ نویسد: بى‏ تردید این خبر دلالت بر این دارد که فاطمه علیهاالسلام، شهید راه حق است؛ و این از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم این است که پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جریان سقیفه، قنفذ درب خانه فاطمه علیهاالسلام را چنان بر شکم آن بانوى بزرگ زد که پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، فرزندش را که پیامبر محسن نامیده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بیمارى گردید و سرانجام به شهادت رسید.۱
آن‏گاه مرحوم مجلسى به بیان روایاتى از علماى شیعه و اهل سنّت مى‏ پردازد که این موضوع را تأیید مى‏ کند. از آن جمله روایتى است طولانى از «سلیم بن قیس هلالى» که فرازى از آن چنین است: فاطمه علیهاالسلام شهید راه خداست، و سبب آن هم این است که پس از غصب خلافت به وسیله جریان سقیفه، قنفذ برده عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و به شدت هُل داد و در نتیجه آن جنایت، دنده‏ اى از پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، جنین خود را افکند، و دستخوش بیمارى گردید و به شهادت رسید.۲

 


دوم : و از جمله آن روایات بسیار، این روایت طولانى است که مرحوم صدوق، از ابن‏ عبّاس و او از پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله آورده است که فرازى از آن چنین است: … و هنگامى‏ که فاطمه‏ ام را مى‏ بینم، به‏ یاد مى‏ آورم آن ظلم و بیدادى را که پس از رحلت من در حق او انجام مى‏ شود، گویى مى‏ نگرم که زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او وارد شده، حرمت او در هم‏ شکسته، حقوق او غصب گردیده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلویش را مى‏ شکنند و فرزندش را به دنیا نیامده، مى‏ کشند! و او نداى دادخواهى سرمى‏ دهد و مى‏ گوید: وا محمّدا ! امّا کسى به دادخواهى و نداى مظلومیت او پاسخ مثبت نمى‏ دهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مى‏ جوید، اما کسى به او پناه نمى‏ دهد و دادش را از بیدادگران نمى‏ ستاند.۳
سوم :و نیز از آن جمله است، زیارتنامه فاطمه علیهاالسلام است که مرحوم سیّدبن طاووس در کتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، که فرازى از آن چنین است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَه… تا مى‏فرماید: « الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَکْسُور ضِلْعُها… ؛۴ ودرود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاک و پاک‏ منش و پاک ‏روش…، همان بانویى که حقوق او غصب شد، و از میراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بیدادگران دنده‏ اش شکست…

 


چهارم: اما روایات بیانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه علیهاالسلام، فشردن آن حضرت میان در و دیوار، اسقاط جنین او – که ملازم با شکسته شدن دنده و پهلوى ایشان بوده – بسیار فراوان است. این روایات را علماى شیعه و اهل سنّت آورده‏ اند. در این رابطه به کتاب مرحوم شیخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخیص شافى بنگرید که چنین مى‏ نویسد: شیعه و علماى شیعه بر این رویداد غمبار اتفاق نظر دارند که فاطمه علیهاالسلام، هدف بیداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شکم دختر پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله زد که جنین او را – که محسن نامیده شده بود – ساقط نمود و به شهادت رساند.
آرى، روایت بیانگر این واقعیت تلخ، و آوردن هیزم براى به آتش‏ کشیدن خانه فاطمه علیهاالسلام که گروهى از دوستداران اهل بیت در آن پناه گرفته بودند، در میان رهروان مذهب اهل‏ بیت علیهم‏السلام مشهور و معروف است… تا مى‏ نویسد: البته ما این روایت را از طریق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آوردیم، و روایات علماى شیعه در این مورد بسیار است و هیچ اختلافى هم در میان آنان در این مورد نیست.۵
مسعودى، مؤلف کتاب معروف «مروج الذّهب» در کتاب دیگر خودش، به نام «اثبات الوصیّه» چنین مى‏ نویسد: پس، طرفداران خلیفه به سوى منزل امیرمؤمنان علیه‏السلام روى آوردند و بر آن خانه یورش بردند و با به آتش کشیدن درب خانه، آن حضرت را به زور از خانه‏ اش بیرون آوردند، و سرور بانوان بهشت، فاطمه علیهاالسلام را میان در و دیوار فشردند تا فرزندش محسن را سقط نمود…۶و۷ .
در پایان باید بگویم که: کسى که رنج و مظلومیت حضرت فاطمه(علیها السلام)و جنایت هاى تکان دهنده اى را که در حق ایشان روا شده را انکار کند، یا باید حق ستیزباشد، یا ناآگاه و یا دچاراشتباه شده و مى پندارد که اعتراف به این جنایت ها باعث تفرقه و پراکندگى میان مسلمانان مى گردد، و تفرقه و پراکندگى در این زمان باعث ضعف اسلام و مسلمانان مى شود. به هر حال وظیفه اسلامى و انسانى دوستان اهل بیت(علیهم السلام) در این مورد آشکار است و باید به ذکر مصائب و ستم هایی که بر حضرت زهرا (سلام الله علیها ) وارد شده، پرداخته و همگان را از مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام ) آگاه سازند.

 

 

منبع:پرسمان


۱ ـ اصول کافى/ ج ۵/ ص ۳۱۵٫
۲ ـ اصول کافى/ ج ۵/ ص ۳۱۵٫

۳ ـ صدوق/ متوفى ۳۸۱ هجرى/ أمالى/ ج مجلس ۲۴/ ص ۱۰۰ – ۹۹٫

۴ ـ … و نیز چنین آمده است: «السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمِیْنَ! السَّلامُ عَلَیْکِ یا والِدَهَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعینَ! السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ، الْمَمْنُوعَهُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِکَ وَ ابْنَهِ نَبِیِّکَ وَ زَوْجَهِ وَصِىِّ نَبِیِّکَ، صَلاهً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمِیْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِیْنَ.» اقبال/ ص ۱۵۲٫ براى او چند زیارتنامه دیگر از امامان نور رسیده، که در کتاب‏هاى دعا و زیارات آمده است.

۵ ـ تلخیص شافى/ ج ۳/ ص ۷۶٫

۶ ـ اثبات الوصیّه/ ص ۱۲۲٫

۷ ـ عباس عموى پیامبر از امیرمؤمنان پرسید: چرا عمر از حقوق کارگزارانش، به عنوان مالیات کاست، امّا از حقوق و مزایاى «قُنفذ» چیزى نکاست و آن را به‏طور کامل پرداخت، آن حضرت برگرد خویش نظاره کرد، و در حالى که جام دیدگانش لبریز از اشک گردید و فروبارید، در پاسخ او فرمود: «شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَهً ضَرَبَها فاطِمَهَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّمْلُج.» پرداخت کامل حقوق «قنفذ» قدرشناسى از او به‏خاطر تازیانه‏هاى بیدادى بود که بر پیکر فاطمه نواخت؛ به‏گونه‏اى که وقتى دخت محبوب پیامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازیانه بیداد در بازوى او بسان بازوبند نمایان بود. کتاب سُلیم بن قیس/ ص ۱۳۴٫