در عملیّات بزرگ بیت المقدس که به آزادسازی بخش عظیمی ازخاک ایران اسلامی، از جمله خرمشهر منجر شد، در مراحل اول، بر روی جاده‌ی اهواز به خرمشهر، چند روزی می‌شد که گردان سلمان به فرماندهی رزمنده‌ی دلیر، شهید «حسین قجه‌ای» در محاصره‌ی شدید و سخت نیروهای متجاوز عراقی بود.

دشمن از هرگونه سلاحی برای درهم کوبیدن مقاومت نیروهای گردان سلمان استفاده می‌کرد. فرماندهان تیپ، از جمله حاج احمد متوسلیان در صدد بودند تا محاصره را بشکنند و گردان سلمان را نجات دهند. در یکی از شب‌های گرم اردیبهشت ۶۱، دشمن شدیدترین حمله‌ی خود را برای تنگ‌تر کردن محاصره‌ی گردان سلمان انجام داد. همه مانده بودند که چه خواهد شد. دشمن می‌دانست اگر گردان سلمان از محاصره درآید و بتواند آن قسمت از جاده را تثبیت کند، او جا پای خود را بر جاده از دست خواهد داد؛ لذا همه‌ی تلاش خود را برای تصرف آن محور گذاشته بود.

شهید نورانی که وخامت اوضاع و هجوم تانک‌های دشمن را به چشم می‌دید، سوار بر یک دستگاه جیپ که تفنگ ۱۰۶ میلیمتری روی آن سوار بود، خود را به نزدیک‌ترین موضع در محل محاصره رساند و در پشت خاکریزی کوتاه که طول آن از ۳ متر تجاوز نمی‌کرد، بی‌توجه به توصیه‌ی دوستان که : «با اولین شلیک، دشمن محل استقرارت را شناسایی خواهد کرد.» شروع به آتشباری کرد. آنچه برای او مهم بود، در هم شکستن حمله‌ی دشمن بود که می‌رفت نیروهای گردان سلمان را به خاک و خون بکشد.

گلوله‌های ۱۰۶ یکی پس ازدیگری شلیک می‌شدند و هر شلیک انفجاری عظیم و آتشی در ادوات و تانک‌های دشمن به راه می‌انداخت. محسن خود پشت قبضه نشسته بود و مُدام بر ماشه می‌کوبید و با فریاد الله اکبر شلیک می‌کرد. اقدام بی‌باکانه‌ی شهید نورانی، پاتک سنگین دشمن را به شکست منتهی کرد و روز بعد دشمن مجبور به عقب‌نشینی از منطقه‌ی تحت اشغالش شد.


رسم خوبان ۲۳ – تهوّر و شهامت، ۷۴ تا ۷۶٫ / حماسه‌ی ذوالفقار، صص ۷۱ ۷۰٫