باید سالک بداند که شیطان همه‌ی همّتش این است که انسان را در هر حال که هست از راه خدا منع نماید. و اگر از راه‌های معمولی هوای نفس نتوانست برگرداند، آن وقت از طرق مُمَوَّهه‌ی ]تحریف شده‌ی[ شرع و عقل می‌آید. و اگر از این‌ها هم نتوانست غلبه نماید، می‌گوید: امر تو گذشته است، تو نمی‌توانی توبه‌ی حقیقی بکنی! توبه‌ی حقیقی شرایط دارد، تو کجا، عمل به توبه‌ی حقیقی کجا؟! و اگر به شرایطش عمل نکنی، توبه نکردن بهتر از توبه‌ی دروغی است!

علاوه بر این می‌گوید که: تو آن‌قدر گناه کرده‌ای که قابلیّت و سعادت قبولی توبه و توفیق توبه افتادی!

و اگر سالک این حرف‌های او را قبول بکند، مادامی که قبول کرده است، مغلوب شده، ]شیطان[ معلون مقصودش را به دست آورده.

و اگر این حرف‌های او را جواب داد و رد کرد و گفت که:

اوّلاً: رحمت الهی را که می‌تواند تخیّل کند؟! رحمت او، رحمتی است که تو را مأیوس نکرد و دعایت را مستجاب نمود!

ثانیاً: من اگر توبه‌ی حقیقی کامل نتوانم بکنم، آن مقداری که توانستم بکنم، می‌کنم؛ لعلّ ]امید است[ خداوند مهربان به جهت همین مقدار توبه که کردم، توفیق بالاتر آن را بدهد، یک مقدار کامل‌تر بکنم؛ و آن را که کردم، باز توفیق بالاتر را می‌دهد تا مرا به توبه‌ی کامل می‌رساند؛ چنانچه عاده الله به همین جاری شده است. و اگر قول تو را قبول بکنم که هلاک قطعی است و ابداً نجات نیست. و همین مأیوسی، خودش از گناهان کبیره‌ی موبقه است که لعلّ سبب بشود به تعجیل عذاب و سبب زیادتی عذاب و خسران دنیا و آخرت بشود!

منبع: کتاب به سوی دوست،  ص ۵۹