در قرآن درباره شرق و غرب چنین آمده است: «یک شرق و یک غرب» (سوره ۲۶ آیه ۲۸)، «دو شرق و دو غرب» (سوره ۵۵ آیه ۱۷) و «چندین شرق و چندین غرب» (سوره ۷۰ آیه ۴۰)؛ علت این اختلاف در تعبیر چیست؟

پاسخ اجمالی

در مورد مشرق و مغرب تعابیر مختلفی در قرآن کریم وجود دارد که هر کدام اشاره به جنبه خاصی دارند که در ذیل هر آیه به بیان مقصود آن می پردازیم:
۱ – «قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا بَیْنهَمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ»؛[۱] از ظاهر سیاق این آیه شریفه بر می آید که مراد از «مشرق» آن طرفى است که آفتاب و سایر ستارگان آسمان، طلوع می‏کنند و مراد از «مغرب» آن جهتى است که بر حسب حس ظاهرى ما، در آن طرف غروب مى‏کنند، و مراد از «مَا بَیْنهَمَا»، ما بین مشرق و مغرب است که شامل همه عالم محسوس می شود.[۲]
۲ – «رَبُّ المَشْرِقَینْ‏ِ وَ رَبُّ المَغْرِبَینْ‏ِ»؛[۳] درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطه اى طلوع و در نقطه اى غروب می کند، و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال، مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حداکثر «میل شمالى» آفتاب، و «میل جنوبى» آن در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو می باشد. به بیان دیگر؛ محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویه اى در حدود ۲۳ درجه تشکیل می دهد و با همین حال به گرد آفتاب می‏گردد؛ لذا طلوع و غروب آفتاب دائماً متغیر به نظر مى‏رسد و از ۲۳ درجه میل اعظم شمالى (در آغاز تابستان) تا ۲۳ درجه میل اعظم جنوبى (در آغاز زمستان) در تغییر است که مدار اول را مدار «رأس السرطان» و مدار دوم را مدار «رأس الجدى» گویند، و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارند.[۴]
البته برخی این احتمال را داده اند که از دو مشرق، محل طلوع خورشید و ماه و از دو مغرب، محل غروب این دو منظور است.[۵]
۳ – «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبّ‏ِ المَشَارِقِ وَ المَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ»؛[۶] بنابر آنچه در بیان دو مشرق گفتیم معنای این آیه نیز مشخص می شود؛ زیرا منظور در آن جا دو درجه انتهایی را گفته بود که یکی در تابستان و دیگری در زمستان بود، اما بین اینها زاویه هایی وجود دارد که در روزهای مختلف خورشید از آنها طلوع می کند و این همان مشارق است و غروب در درجه های مختلف که خورشید در آنها غروب می کند را به مغارب تعبیر کرده است.[۷]
همچنین نقل شده است؛ ابن الکواء از امام علی(ع) پرسید: اى أمیر المؤمنین! من برخى آیات قرآن را ناقض هم یافته‏ام. «فرمود: آیات کتاب خدا همه‏اش تصدیق ‏کننده هم است، نه ناقض و ردّ کننده هم! هرچه به خاطرت مى ‏آید بپرس!» گفت: اى أمیر المؤمنین! در آیه‏ اى می فرماید: «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»‏، و در دیگرى فرموده: «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ»‏ و در جاى دیگر فرموده: «قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ‏؟!» امام(ع) فرمود: «اى ابن کوّاء! این مشرق است، این هم مغرب، و امّا آیه‏ رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ‏ به تحقیق که مشرق زمستان بر حدّى و مشرق تابستان نیز بر حدّى است، آیا این را از دورى و نزدیکى آفتاب در نمى‏یابى؟ و امّا آیه: بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ‏ بدان که ۳۶۰ برج وجود دارد، هر روز خورشید از برجى حاضر و در برجى دیگر غایب مى‏شود، و فقط در سال دیگر در همان روز به همان برج باز می گردد».[۸]
البته علاوه بر اینها تفاسیری در ذیل این آیات وجود دارد که برخی از این آیات را به اهل بیت(ع)[۹] و برخی دیگر را به پیامبران(ع) تفسیر کرده اند[۱۰] که البته با آنچه در تفسیر ظاهر این آیات بیان شده منافات ندارد.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. شعراء، ۲۸: «باز موسى گفت: همان آفریننده مشرق و مغرب (و روز و شب) است و هر چه بین اینها موجود است، اگر شما (در قدرت حق) تعقل کنید».

[۲]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۲۷۱، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.

[۳]. الرحمن، ۱۷: «آن خدایى که آفریننده دو مشرق و دو مغرب است (یکى مشرق و مغرب تابستان مطلع سرطان، و یکى زمستان مطلع جدى)».

[۴]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۱۲۰ – ۱۲۱، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.

[۵]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج ۲۱، ص ۳۰۹، دار الملاک للطباعه و النشر، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.

[۶]. معارج، ۴۰: «به پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها سوگند که ما تواناییم».

[۷]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص ۶۴۷، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.

[۸]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج ۱، ص ۲۵۹، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۳ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۱۲۲، مؤسسه الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.

[۹]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: موسوی جزایری، سید طیب، ج ۲، ص ۳۴۴، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.

[۱۰]. مفاتیح الغیب، ج‏۳۰، ص ۶۴۷.