با چند نفر از رفقا راهی قم شدیم. بعد از زیارت به همراه احمد آقا و دوستان به خانهی یکی از رفقا رفتیم و شب را ماندیم. نیمههای شب بود که احمد آقا بیدار شد. من هم بیدار شدم ولی از جای خودم بلند نشدم!

احمد آقا میخواست برای نماز وضو بگیرد امّا احساس کرد این کار باعث اذیّت صاحب خانه میشود. لذا قرآن را برداشت و در گوشهای از اتاق مشغول خواندن قرآن شد.

او بیداری در سحر را حفظ کرد، ولی برخلاف همیشه نماز شب نخواند! و من این رفتار او را مشاهده میکردم. بعد هم که اذان را گفتند و رفقا بیدار شدند وضو گرفتیم و نماز را خواندیم. فردا صبح به دلیلی صحبت از سحرگاه و قرآن خواندن احمد آقا شد.

ایشان به من گفت: من به خاطر رعایت حال صاحبخانه نتوانستم وضو بگیرم و نماز شب بخوانم، امّا خداوند به واسطهی قرائت قرآن در آن سحرگاه پاداش عظیم و تأثیرات عجیبی به من داد.

احمد آقا اعتقاد داشت اگر مستحب مهمی مثل نماز شب جلوی کاری که به او واجب است را بگیرد یا باعث اختلال در آن کار شود، باید نماز شب را کنار گذاشت.

البتّه ایشان معمولاً شبها را زود میخوابید تا برای نماز شب و کار روزانه دچار مشکل و خستگی نشود؛ و اگر شرایطی پیش میآمد که نماز شب باعث شود سر درس چرت بزند، یقیناً نماز شب را ترک میکند.

نماز صبح را در مسجد امین الدوله خواندیم. من دیدم که احمد آقا بعد از نماز به محل بسیج رفت و مشغول استراحت شد. خیلی تعجب کردم احمد آقا خواب بین الطلوعین!؟  بعد از نماز مغرب از ایشان همین موضوع را سؤال کردم. گفت: من دیشب به خاطر برنامههای بسیج کم خوابیده بودم. ترسیدم به خاطر خستگی و کسالت، در طی روز دچار لغزش یا برخورد تند با دیگران شوم. برای همین استراحت کردم.


منبع: کتاب «عارفانه» – شهید احمدعلی نیّری، انتشارات شهید ابراهیم هادی، چاپ ۱۳۹۲؛ ص ۸۶ و ۸۷ و ۸۸٫