مقدمه
اعتقاد به شفاعت در عالم آخرت با وجود گرایش های گوناگون کلامی عالمان اسلامی چون امامی، اشعری ومعتزلی، در پرتو گویایی آیات و بهره وری حداکثری از احادیث به جهت گویایی بیشتر و گستره سطح پرداخت آنها در حوزه شفاعت اُخروی حقیقتی قرآنی ـ حدیثی یافته(۱) و از دیرباز به عنوان باوری اسلامی، ساحت هایی از پژوهش را برتابیده است.
در این نگاره، نخست معنای مصطلح شفاعت از دیدگاه دانشمندان اسلامی را تبیین نموده، آنگاه به بررسی و تبیین دیدگاه محمد عبدُه در معنای شفاعت اُخروی پرداخته و در پایان دیدگاه او در این باره را بر پایه گزارش های موجود در کتاب صحیح بخاری به عنوان معتبرترین جامع روایی اهل سنت،(۲) مورد نقد قرار خواهیم داد.
به طور کلی سه مسأله عمده دربارۀ شفاعت اُخروی قابل ارائه می باشد :

۱ – معنای اصطلاحی

عالمان اسلامی همواره با فراغت از لزوم بحث از تبیین معنای شفاعت اُخروی به اثبات تحقق آن در عالم آخرت و گونه های کارکرد آن پرداخته اند اما از آنجا که پژوهش حاضر در راستای نقد دیدگاه عبده در معنای اصطلاحی شفاعت اُخروی می باشد بررسی معنای اصطلاحی و معهود آن در دانش کلام، ضروری به نظر می رسد.
با توجه به پی گیری های انجام گرفته در تبیین گونه های کارکرد شفاعت اُخروی از سوی عالمان اسلامی چنان که در بخش سوم از این قسمت بدان خواهیم پرداخت نوعی فایده مندی از شفاعت که متوجه شفاعت شونده شود در معنای آن حتمی شمرده شده است. به دیگر سخن متکلمان اسلامی، اصل فایده مندی شفاعت نسبت به شفاعت شونده را، مقوّم معنای شفاعت اُخروی دانسته اند.

۲ – تحقق اُخروی
از جمله مسائلی که در حوزه شفاعت اُخروی مورد بحث و گفتگو بوده و همواره تلاش های عالمان اسلامی را در این راستا در پی داشته، اثبات تحقق آن در عالم آخرت بوده است.
در ساحت تحقق اخروی شفاعت، برخی از اندیشمندان اسلامی آیات و روایت های مربوط بدان را دلیل قطعی بر ثبوت شفاعت در عالم آخرت دانسته(۳)، عده ای آن را مورد اتفاق اُمت و همچنین مورد اتفاق صحابه و تابعین دانسته، برخی دیگر انکار کنندگان شفاعت را اهل ضلالت(۴) و حتی کافر دانسته اند.(۵)

۳ – گونه های کارکرد شفاعت
پیرامون گونه های کارکرد شفاعت در عالم آخرت، در میراث مکتوب عالمان اسلامی، می توان سه رودیکر زیر را یافت:

۳ – ۱ – رفع عقاب
برداشته شدن عذاب از گنهکار از جمله کارکرد شفاعت اُخروی به شمار آمده، و قایلین فراوانی را به خویش اختصاص داده است. اگرچه برخی این گونه کارکرد را نظریه همگانی در میان امامیه و اشاعره برشمرده اند،(۶) به نظر می رسد غالب پیروان دو مکتب کلامی امامی و اشعری، قایل به کارکرد اسقاطی شفاعت شده و برداشته شدن عذاب از گنهکار را ثمره شفاعت اخروی، بر شمرده و هر کارکرد دیگری را از آن نفی کرده اند. از معتقدین این رویکرد می توان از بزرگانی همچون ابو الحسن اشعری (م ۳۲۴ق)،(۷) شیخ صدوق (م ۳۸۱ق)،(۸) شیخ مفید (م ۴۱۳ق)،(۹) سید مرتضی (م ۴۳۶ق)،(۱۰) شیخ طوسی (م۴۶۰ق)،(۱۱) طبرسی (م ۵۴۸ق)،(۱۲) فخر رازی (م ۶۰۶ق)،(۱۳) ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)،(۱۴) و قاضی ایجی (م ۷۵۶ ق)،(۱۵) نام برد.

۳ – ۲ – ترفیع درجه مؤمنان در عالم آخرت
غالب پیروان مکتب اعتزال قایل به این گونه کارکرد از شفاعت اُخروی هستند. قاضی عبد الجبار معتزلی یکی از چهره های سرشناش مکتب اعتزال، در این باره می نویسد: «معتزلیان اعتقاد بر آن دارند که شفاعت در عالم آخرت به عده ای از مؤمنان که از گناهان خویش توبه کرده اند جهت ترفیع درجه اختصاص دارد».(۱۶)

۳ – ۳ – رفع عقاب و ترفیع درجه
برخی از اندیشمندان اسلامی اعتقاد به کارکرد دو گانه شفاعت در دو حوزه رفع عقاب و ترفیع درجه برای عده ای از مؤمنان در عالم آخرت دارند. خواجه نصیر طوسی (م ۶۷۲ ق)،(۱۷) تفتازانی (م ۷۹۱ق)،(۱۸) آیت الله جوادی آملی(۱۹) و آیت الله مکارم شیرازی،(۲۰) از معتقدان به این کارکرد هستند.
بنابر آنچه گذشت به روشنی نوعی سود بخشی از شفاعت که متوجه شفاعت شونده می شود لحاظ شده است؛ چنان که فخر رازی در این باره می گوید : أجمعت الأمه على أن لمحمد ـ صلى الله علیه وسلم ـ شفاعه فی الاخره ثم اختلفوا فی أن شفاعته علیه السلام أتکون للمؤمنین المستحقین للثواب أم تکون لأهل الکبائر المستحقین للعقاب؟ فذهبت المعتزله على أنها للمستحقین للثواب وتأثیر الشفاعه فی أن تحصل زیاده من المنافع على قدر ما استحقوه. و قال أصحابنا تأثیرها فی إسقاط العذاب عن المستحقین للعقاب.(۲۱)
قاضی عبد الجبار معتزلی نیز در این باره می گوید: «لاخلاف بین الأمّه فی أن شفاعه النبی ـ صلی الله علیه ـ ثابته للأمّه و إنّما الخلاف فی أنّها ثبتت لمن؟ فعندنا الشفاعه للتائبین من المؤمنین».(۲۲)
خواجه نصیر طوسی از جمله قایلین به کارکرد دوگانه برای شفاعت هم، چنین می نویسد: «والاجماع على الشفاعه؛ فقیل: لزیاده المنافع … وقیل: فی إسقاط المضار. والحق، صدق الشفاعه فیهما».(۲۳)
بنابراین می توان تعریف معهود از شفاعت در میان متکلمان اسلامی را حضور شفیع در پیشگاه خداوند جهت نوعی سود بخشی به شفاعت شونده، دانست.
در قرن چهاردهم، محمد عبده از عالمان اهل سنت مصر، با ادعای استحاله وقوع شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن از سویی، و نیز عدم کارایی کافی آیات قرآن و روایات وارده در اثبات شفاعت اُخروی بدین معنا از سویی دیگر، با معنای معهود در میان متکلمان پیشین خویش، مخالفت کرده و معنای نوینی از شفاعت ارائه کرد.
دیدگاه عبدُه دربارۀ شفاعت اُخروی از سوی برخی از عالمان امامی همچون علامه طباطبایی با رویکردی عقلانی و گاه قرآنی مورد مناقشه قرار گرفته است،(۲۴) اما نقدهای انجام گرفته ناظر به عنصر نخست دیدگاه عبده بوده و به ماهیت روایی دو عنصر دیگر نظریه عبده؛ یعنی تشابه گزارش های مأثور شفاعت و فایده مندی انحصاری شفاعت نسبت به شفاعت کننده توجه نشده است.
از این رو، بر آنیم، به چالش های علمی دو عنصر یاد شده با رویکردی روایی بر مبنای گزارش های انعکاس یافته در کتاب صحیح بخاری به عنوان معتبرترین جامع حدیثی اهل سنت بپردازیم و از این رهگذر تقابل نظریۀ عبده با احادیث موجود در صحیح ترین میراث مکتوب اهل سنت را نشان دهیم.

۴ – معنای شفاعت از دیدگاه محمد عبدُه
محمد عبدُه از دانشمندان معاصر اهل سنت و از سلفیان دیار مصر(۲۵) است که مقام افتاء نیز داشته است.(۲۶) یکی از آثار علمی وی تفسیر المنار است. او موفق به اتمام آن نشد(۲۷) و شاگردش محمد رشید رضا به نوشتن ادامه آن دست یازید.(۲۸) رشید رضا در معرفی ایده تفسیری اُستاد خویش، محمد عبدُه، می گوید:
آنگاه که از اُستادم تقاضای کتابت تفسیر قرآن کردم، او در جواب گفت: تفسیرهای متعددی از قرآن در اختیار مردم قرار دارد از این رو، همه آیات قرآن نیازی به تفسیر نداشته بلکه سزاوار است برخی از آیات به طور دقیق مورد بحث تفسیری قرار گیرد.
سپس با اشاره به روش تفسیری استادش می گوید: «شیوه او در تفسیر، تبیین مطالبی بوده که از نظر سایر مفسران مغفول و یا مورد کوتاهی واقع شده بود».(۲۹)
نظر به ایده تفسیری عبدُه و حجم قابل توجه مسأله شفاعت در تفسیر المنار، جایگاه حساس و ارزشمند این مسأله در نظر عبدُه کاملاً معلوم می شود.
عبدُه اعتقاد دارد که آیات قرآن به گونه های مختلف، شفاعت در عالم آخرت را نفی کرده است، منتهی برخی از آیات مانند:{ لا بَیْعٌ‏ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ وَ لا شَفاعَه}،(۳۰) به طور مطلق و برخی مانند: { فَما تَنْفَعُهُمْ‏ شَفاعَهُ الشَّافِعینَ}،(۳۱) با نفی منفعت شفاعت در آخرت و برخی با تعابیری همچون: { مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ‏ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه‏} (۳۲) و …، شفاعت در آخرت را نفی می کنند.
وی از بیان پیشین، نبودِ نصّ قطعی در آیات قرآن مبنی بر وقوع شفاعت در عالم آخرت را نتیجه گرفته و در ادامه با قبول برخی روایات وارده مبنی بر اثبات شفاعت در عالم آخرت، در صدد توجیه بر آمده است:
شفاعتی که در میان مردم رواج دارد به معنای تسلط اراده شفاعت کننده بر اراده کسی است که نزد او شفاعت می شود؛ بنا براین، شفاعت تحقق نمی یابد مگر آنکه اراده کسی که نزد او شفاعت می شود تغییر کند. اما حاکم عادل شفاعت نمی پذیرد مگر آنکه علمش نسبت به آنچه اراده کرده تغییر کند؛ مثلاً اراده کرده بود کسی را مجازات کند، در صورتی اراده بر مجازات تغییر می کند که بفهمد اشتباه کرده است؛ ولی حاکم مستبد شفاعت کسانی را که در نزد او تقرب دارند می پذیرد در حالی که می داند پذیرش آن ظلم است.
پذیرش هر دو شفاعت مذکور از سوی خداوند محال است؛ چرا که اراده خدای تعالی به حسب علم اوست و علم الهی نیز ازلی و تغییر ناپذیر است. از این رو، قبول شفاعت در آخرت مستلزم تغییر اراده و علم ازلی در ذات خداوند بوده و چنین چیزی در حق ذات مقدس خداوند محال است.
عبدُه، پس از محال دانستن وقوع شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن، و عدم کارایی آیات در اثبات تحقق آن، گزارش های روایی مربوط به آن را متشابه دانسته است.
عبدُه در ادامه به مذهب پیشینیان و یا سلَف ـ به تعبیر وی، مبنی بر اعتقاد به عدم دستیابی به حقیقت اُمور متشابه و واگذاری علم آن به خداوند و نیز مذهب پسینیان و یا خلَف ـ به تعبیر وی، مبنی بر قول به تأویل در اُمور متشابه، اشاره کرده است. سپس خود را در زمره قایلین به تأویل دانسته و معنای شفاعت در این روایات را به استجابت دعای شفیع در روز قیامت تأویل برده و فایده وجودی آن در عالم آخرت را صرفاً اظهار کرامتِ شفیع از سوی خداوند دانسته است.
به دیگر بیان؛ در نگاه عبدُه، شفاعت هیچ گونه سود بخشی به شفاعت شونده نداشته و اراده ازلی خدای متعال به عفو و گذشت از شفاعت شونده حتی در صورت عدم شفاعت شفیع، تعلق گرفته و صحنه شفاعت در عالم آخرت جز نمایشی از تجلی ارزشمندی شفاعت کننده در پیشگاه خداوند چیز دیگری نخواهد بود.
او که چنین معنایی از شفاعت را مستلزم تصرف شفیع در اراده خداوند ندانسته، در راستای همخوانی روایات باب با معنای مورد نظر خود به روایتی از صحیح بخاری در باب شفاعت اُخروی، تمسک جسته و ادعای همگام بودن این روایت همانند سایر گزارش های شفاعت اُخروی، با معنای مورد نظر خویش کرده است.(۳۳)
بنابراین وی بر خلاف سایر متکلمان اسلامی(۳۴) فایده مندی به شفاعت شونده را از معنای شفاعت خارج دانسته و فایده مندی آن به شفاعت کننده را در معنای آن لحاظ کرده است.
برپایه آنچه درباره معنای شفاعت از دیدگاه عبدُه ارایه گردید به روشنی می توان گفت عناصر دیدگاه وی به قرار ذیل می باشد :

الف) استحاله وقوع شفاعت اُخروی به معنای معهود آن (عنصر عقلی).
ب) متشابه بودن گزارشهای شفاعت ( عنصر نقلی).
ج) فایده مندی انحصاری شفاعت نسبت به شفاعت کننده ( عنصر نقلی).

۵ – نقد دیدگاه محمد عبدُه
در نقد عنصر نخست دیدگاه عبدُه (استحاله وقوع شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن) باید گفت: آنچه شفاعت موجب تغییر آن مى شود اراده هاى جزئى و فعلى زاید بر ذات خداوند (صفات فعل) و یا همان معلومات فعلى خداوند است نه علم و اراده ذاتى و ازلى او.
به دیگر سخن: علم خداوند ازلی است اما معلوم های او پیوسته در تغییر است. بدین معنا که خدای سبحان از ازل می داند که فلان شخص معصیت کار مورد شفاعت واقع می شود و در لایزال آن را اجرا می کند چنان که پذیرش توبه از سوی خدای متعال بر همین اساس می باشد.(۳۵)
بنابر این تحقق شفاعت آنگونه که عبدُه تصور کرده مستلزم تأثیر گذاری و تسلط اراده شفاعت کننده بر اراده خداوند متعال نیست؛ بلکه شفاعت فیضی از فیوضات خداوندی، و شفاعت کننده در مَجری و مجلای تبلور این فیض الهی است.

۶ – گزارش های شفاعت در صحیح بخاری و نقد دیدگاه عبده بر پایه آن
ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری پیشوای محدثان اهل سنت۳۶ جایگاه بسیار ارزشمندی را نزد دانشمندان اهل سنت به خود اختصاص داده است.(۳۷) برخی از دانشمندان اهل سنت عقیده دارند که بعد از قرآن کتابی بر پایه اعتبار کتاب الجامع الصحیح وی تدوین نیافته است.(۳۸)
از جمله احادیث نقل شده در کتاب صحیح بخاری احادیث شفاعت است که بخاری آنها را از طرق مشایخ متعدد مدنی، حمصی، کوفی، بصری، مصری و اشخاصی همچون ابو هریره، جابر بن عبد الله انصاری، انس بن مالک و … نقل کرده است.
نقل و گزارش های بخاری از احادیث شفاعت را می توان در قالب محور هایی همچون امکان وقوع شفاعت در قیامت،(۳۹) تحقق آن در عالم آخرت به معنای معهود خویش،(۴۰) ارتکاز برخی صحابه از تحقق شفاعت اُخروی به معنای معهود آن و تأیید آن از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله،(۴۱) گستره چشم گیر شفاعت اُخروی،(۴۲) و فایده مندی شفاعت نسبت به شفاعت شونده(۴۳) ترسیم کرد.
مواردی چند از محتوای گزارش های یاد شده در نقد دیدگاه عبده کارآمد بوده و به روشنی از عدم تشابه گزارش ها در نفی معنای معهود شفاعت اُخروی در میان متکلمان اسلامی حکایت دارند.

۶ – ۱ – نقد عنصر تشابه
عبده بعد از نفی وقوع شفاعت اُخروی به معنای معهود آن در آیات قرآن، ادعای وجود برخی روایات متشابه در این باره نمود.
واژه متشابه در لغت به معنى چیزى است که قسمت هاى مختلف آن شبیه یکدیگر باشد(۴۴) به همین جهت به جمله ها و کلمه هایی که احتمالات گوناگون درباره آن داده مى شود متشابه می گویند. منظور از آیات متشابه نیز آیاتى است که معانى آن به گونه ای بوده که در بدو نظر احتمالات متعددى در آن مى رود اما با توجه به آیات محکم(۴۵) تفسیر آنها روشن است.(۴۶)
در پاسخ به این عنصر در نظریه عبده باید گفت: محتوای برخی گزارش های صحیح بخاری سطح درخور توجهی از شفافیت را در مفهوم و معنای معهود شفاعت اُخروی به خود اختصاص داده و به اصطلاح محکم به حساب می آید. از این روی هیچ گونه ابهامی در آن یافت نشده و احتمالات گوناگون و امکان تشابه را برنمی تابد.

احادیث زیر از آن جمله اند :

۱ـ۱ـ۶ـ حدثنا إسماعیل قال حدثنی مالک عن أبی الزناد عن الأعرج عن أبی هریره ـ رضی الله عنه ـ ان رسول الله صلی الله علیه وآله،(۴۷) قال: «لکل نبیّ دعوه یدعو بها، وأرید ان اختبئ دعوتی شفاعه لأمّتی فی الأخره».(۴۸)
۲ـ۱ـ۶ـ حدثنا علی بن عیاش، قال: حدثنا شعیب بن أبی حمزه عن محمد بن المنکدر عن جابر بن عبد الله، ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال:
من قال حین یسمع النداء: «اللهم ربّ هذه الدعوه التامه والصلاه القائمه آت محمدا الوسیله والفضیله وابعثه مقاما محمودا الذی وعدته»، حلت له شفاعتی یوم القیامه.(۴۹)
۳ـ۱ـ ۶ـ حدثنا أبو النعمان حدثنا حماد عن عمرو عن جابر ـ رضی الله عنه:
ان النبی ـ صلى الله علیه وسلم ـ قال: «یخرج من النار بالشفاعه کأنهم الثعاریر». قلت ما الثعاریر؟ قال: «الضغابیس».
فقلت لعمرو بن دینار أبا محمد سمعت جابر بن عبد الله یقول: سمعت النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ یقول: «یخرج بالشفاعه من النار»؟ قال: نعم.(۵۰)
ملاحظه می شود که رهایی از عذاب به سبب شفاعت و وعده های رسول خدا صلی الله علیه و آله به دعا کننده مبنی بر شمول شفاعت آن حضرت نسبت به وی، هیچ گونه ابهام و یا احتمال تشابهی را در رسایی مفهوم و معنای شفاعت اُخروی به معنای معهود آن برنمی تابد.

۶ – ۲ – نقد عنصر انحصار فایده مندی به شفاعت کننده
عنصر دیگر در دیدگاه عبده، ارائه معنای نویی از شفاعت اُخروی بوده که در آن سودمندی انحصاری برای شفاعت کننده لحاظ شده است.
در پاسخ به این عنصر در نظریه وی باید گفت: حجم درخور توجهی از گزارش های مأثور صحیح بخاری در تقابل با این عنصر هستند که احادیث زیر از آن جمله اند:
۱ـ۲ـ ۶ـ حدثنا مسدد، حدثنا یحیى عن الحسن بن ذکوان، حدثنا أبو رجاء، حدثنا عمران بن حصین ـ رضی الله عنه ـ عن النبی صلی الله علیه و آله ، قال: «یخرج قوم من النار بشفاعه محمد صلی الله علیه و آله فیدخلون الجنه».(۵۱)
۲ـ۲ـ ۶ـ حدثنا یوسف بن راشد، حدثنا أحمد بن عبد الله، حدثنا أبو بکر بن عیاش عن حمید، قال: سمعت انساًـ رضی الله عنه ـ قال: سمعت النبی صلی الله علیه و آله یقول: «إذا کان یوم القیامه شفعت، فقلت: یا ربّ، ادخل الجنه من کان فی قلبه خردله. فیدخلون. ثم أقول: ادخل الجنه من کان فی قلبه أدنى شئ».(۵۲)
گزارش های فوق به روشنی از نوعی سودبخشی از شفاعت که متوجه شفاعت شونده می شود حکایت دارند.
۳ـ۲ـ ۶ـ حدثناإسماعیل، قال: حدثنی مالک عن أبی الزناد عن الأعرج عن أبی هریره ـ رضی الله عنه، ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال: «لکلّ نبی دعوه یدعو بها وأرید أن اختبئ دعوتی شفاعه لامتی فی الأخره».(۵۳)
بشارت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ذخیره نمودن شفاعت برای اُمت خویش در عالم آخرت، پیام آور نوعی بهره مندی از شفاعت به اُمت اسلامی، است.
۴ـ۲ـ ۶ـ حدثنا عبد العزیز ابن عبد الله، قال: حدثنی سلیمان عن عمرو بن أبی عمرو عن سعید بن أبی سعید المقبری عن أبی هریره، أنه قال: قیل: یا رسول الله، من أسعد الناس بشفاعتک یوم القیامه؟ قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «… أسعد الناس بشفاعتی یوم القیامه من قال لا إله إلا الله خالصاً من قلبه أو نفسه».(۵۴)
بدیهی است پرسش از چگونگی دست یابی به فیض شفاعت در عالم آخرت از سوی برخی صحابه از رسول خدا صلی الله علیه و آله
و بیان چگونگی دست یابی بدان توسط آن حضرت، گویای حداکثری فایده مندی شفاعت به شفاعت شوندگان، است.
نکته درخور توجه آنکه پرسش فوق گویای ارتکاز صحابی پرسش گر از شفاعت به عنوان عاملی فایده مند به شفاعت شونده بوده و ارتکاز صحابی و فهم او از باورهای اسلامی علاوه بر آن که از ارزشمندی خاصی نزد عده ای از عالمان اهل سنت برخوردار بوده،۵۵ در ساحت شفاعت اُخروی از تایید رسول خدا صلی الله علیه و آله از چنین ارتکازی نیز برخوردار است که گویایی هر چه بیشتر در سود بخشی شفاعت به شفاعت شوندگان را نتیجه خواهد داد.
عبده در راستای همگام خوانی گزارش های مأثور شفاعت اُخروی با عنصر فایده مندی انحصاری شفاعت به شفاعت کننده، به روایتی از صحیح بخاری استشهاد کرده و چنین گفته است :
وَالْأَحَادِیثُ الْوَارِدَهُ فِی الشَّفَاعَهِ تَدُلُّ عَلَى هَذَا فَفِی رِوَایهِ الصَّحِیحَینِ وَغَیرِهِمَا أَنَّ النَّبِی صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ یسْجُدُ یوْمَ الْقِیامَهِ وَیثْنِی عَلَى اللهِ تَعَالَى بِثَنَاءٍ یلْهِمُهُ یوْمَئِذٍ فَیقَالُ لَهُارْفَعْ رَأْسَکَ وَسَلْ تُعْطَهُ وَاشْفَعْ تُشَفَّعُ.(۵۶)
نگارنده را اعتقاد بر آن است که روایت مورد استشهاد عبده، به هیچ وجه گویایی لازم را در توافق با دیدگاه وی نداشته بلکه در راستای اثباث شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن است؛ اما با تقطیعی که از سوی وی صورت پذیرفته قراین کلامی آن مورد غفلت واقع شده است. از همین رو، به نقل کامل آن می پردازیم :
حدثنی إسحاق بن نصر، حدثنا محمد بن عبید، حدثنا أبو حیان عن أبی زرعه عن أبی هریره ـ رضی الله عنه، قال: کنا مع النبی ـ صلى الله علیه وسلم … قال: « أنا سید القوم یوم القیامه، هل تدرون بم؟ یجمع الله الأولین والأخرین فی صعید واحد، فیبصرهم الناظر ویسمعهم الداعی، وتدنو منهم الشمس، فیقول بعض الناس: ألا ترون إلى ما أنتم فیه، إلى ما بلغکم؟ ألا تنظرون إلى من یشفع لکم إلى ربکم فیقول بعض الناس: أبوکم آدم فیأتونه فیقولون: یا آدم أنت أبو البشر، خلقک الله بیده، ونفخ فیک من روحه، وأمر الملائکه فسجدوا لک، وأسکنک الجنه، ألا تشفع لنا إلى ربک، ألا ترى ما نحن فیه وما بلغنا؟ فیقول: ربی غضب غضبًا لم یغضب قبله مثله، ولا یغضب بعده مثله، ونهانی عن الشجره فعصیته، نفسی نفسی، اذهبوا إلى غیری، اذهبوا إلى نوح، فیأتون نوحا، فیقولون: یا نوح، أنت أول الرسل إلى أهل الأرض، وسماک الله عبدًا شکورًا، أما ترى إلى ما نحن فیه، ألا ترى إلى ما بلغنا، ألا تشفع لنا إلى ربک؟ فیقول: ربی غضب الیوم غضبًا لم یغضب قبله مثله، ولا یغضب بعده مثله، نفسی نفسی، ائتوا النبی ـ صلى الله علیه وسلم؛ فیأتونی فأسجد تحت العرش، فیقال: یا محمد ارفع رأسک، واشفع تشفع، وسل تعطه.(۵۷)
روایت یاد شده نخست از درخواست شفاعت توسط عده ای در عالم آخرت از ساحت برخی از انبیاء الهی از جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله و اجابت نمودن رسول خدا صلی الله علیه و آله از خواسته آنان سخن به میان آورده آنگاه از پذیرش شفاعت آن حضرت از سوی خداوند متعال نسبت به این دسته از افراد حکایت دارد.
عبدُه با عدم توجه به صدر روایت فوق، به همخوانی معنای مورد ادعای خود با فقره: «اشفع تشفع»، می پردازد در حالی که روایت مذکور با توجه به قراینی چون درخواست شفاعت توسط این عده در عالم آخرت از ساحت رسول خدا صلی الله علیه و آله غیر از امیدواری آنان از نوعی بهره مندی از شفاعت معنای دیگری را بر نمی تابد.
نتیجه
رهاورد این نگاشته علاوه بر کاوش در معنای معهود شفاعت اُخروی در نگاه عالمان اسلامی و توافق آن با گزارش های انعکاس یافته در صحیح بخاری به عنوان معتبرترین جامع حدیثی اهل سنت، تقابل عنصر تشابه گزارش های شفاعت اُخروی با محکماتی چون رهایی از عذاب با شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز وعده آن حضرت به برخی افراد مبنی بر بهره مندی آنان از شفاعت و ارائه راهکار این بهره مندی، در کتاب صحیح بخاری بوده چنان که عنصر انحصار فایده مندی نسبت به شفاعت کننده نیز تضاد آشکاری را با محتواهایی چون رهایی از عذاب و ورود به بهشت با شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ذخیره شدن دعای خاص آن حضرت درراستای شفاعت از امت در عالم آخرت و نیز ارتکاز برخی اصحاب پرسش گر از سعادتمندترین فرد در بهره مندی از شفاعت آن حضرت، از این کتاب، رقم زده است.


پی نوشت ها :
۱٫ ابن ابی عاصم، عمرو، کتاب السنه، ۳۸۵؛ ابن خزیمه، محمد، التوحید، ۱/۳۸۰؛ طحاوی، احمد، العقیده الطحاویه، ۱/۳۰؛ شیخ صدوق، محمد بن بابویه، الاعتقادات، ۶۷؛ شیخ مفید، محمد بن نعمان، أوائل المقالات، ۴۷؛ عبد الجبار، ابو الحسن، شرح الاصول الخمسه، ۶۸۷؛ سید مرتضی، علی، رسائل المرتضی، ۱/۱۵۰؛ شیخ طوسی، محمد، التبیان، ۱/ ۲۱۴؛ زمخشری، جار الله، کشاف، ۴/۱۸۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ۱/۲۰۱؛ فخر رازی، محمد، تفسیر رازی، ۳/۵۶؛ نووی، یحیی، شرح مسلم، ۳ / ۳۵؛ حلی، حسن، کشف المراد، ۵۶۴؛ ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ۱/۱۰۴و ۴/۳۰۹؛ ایجی، عبد الرحمن، المواقف ۳/۵۰۸؛ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ۲/۲۳۹؛ عسقلانی احمد بن حجر، ۱۳/۳۸۵؛ محمد بن عبد الوهاب، الدرر السنیه، ۱/۲؛ آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ۱۵/۱۴۱؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ۱/۱۷۱؛ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، ۴/۲۹۵٫
۲ نووی، یحیی، شرح مسلم، ۱/۱۴؛ عینی، بدر الدین، عمده القاری، ۱/۵٫
۳٫ فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، ۳/۵۶؛ نووی، یحیی، شرح مسلم، ۳/۳۵؛ ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ۴/۳۰۹؛ ایجی، عبد الرحمن بن احمد، المواقف ۳/۵۰۸؛ سبحانی، جعفر، اضواء علی عقائد الشیعه الامامیه، ۳۷۷٫
۴٫ محمد بن عبد الوهاب، الدرر السنیه، ۱/۲٫
۵٫ ابن ابی عاصم، عمرو، کتاب السنه، ۳۸۵٫
۶٫ فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، ۳/۵۶؛ سبحانی، جعفر، اضواء علی عقائد الشیعه الامامیه، ۳۷۷٫
۷٫ ناصر بن عبد الرحمن الجدیع، الشفاعه، ص۲۹٫
۸٫ شیخ صدوق، محمد، الاعتقادات، ۶۷٫
۹٫ شیخ مفید، محمد، أوائل المقالات، ۴۷٫
۱۰٫ سید مرتضی، علی، رسائل المرتضی، ۱/۱۵۰٫
۱۱٫ شیخ طوسی، محمد، التبیان، ۱ / ۲۱۴
۱۲٫ طبرسی، مجمع البیان، فضل بن حسن، ۱/۲۰۱٫
۱۳٫ فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، ۳/۵۶٫
۱۴٫ ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ۱/۱۰۴٫
۱۵٫ ایجی، عبد الرحمن، المواقف ۳/۵۰۸٫
۱۶٫ عبد الجبار، ابو الحسن، شرح الأصول الخمسه، ۶۸۷٫
۱۷٫ حلی، حسن، کشف المراد، ۵۶۴٫
۱۸٫ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ۲/۲۳۹٫
۱۹٫ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، ۴/۲۹۵٫
۲۰٫ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ۹/۱۰٫
۲۱٫ فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، ۳/۵۶٫
۲۲٫ عبد الجبار، ابوالحسن بن احمد، شرح الاصول الخمسه، ۶۸۷٫
۲۳٫ حلی، حسن، کشف المراد، ۵۶۴٫
۲۴٫ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ۱/۱۶۴؛ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم ۴/۲۸۶٫
۲۵٫ سلفیان مصر تفاوتهای بنیادین با سلفیان وهابی دارند. ر.ک علی زاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت، ۱۲۲٫
۲۶٫ جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه ۱/ ۱۷۰؛ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ۳/۲۸۸؛ علی زاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت ۱۱۵٫
۲۷٫ تا آیه ۱۳۴سوره نساء.
۲۸٫ یک آیه مانده به آخر سوره یوسف مربوط به رشید رضا است و آیه آخر را «بهجت بیطار» تفسیر کرده است تا سوره ناقص نماند.
۲۹٫ رشید رضا، محمد، المنار، ۱/۱۲، ۱۴٫
۳۰٫ بقره/۲۵۴٫
۳۱٫ مدثر/۴۸٫
۳۲٫ بقره/۲۵۵٫
۳۳٫ رشید رضا، محمد، المنار، ۱/۲۵۵ و ۳/۲۷٫
۳۴٫ ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، ۱/۱۰۴؛ ایجی، عبد الرحمن، المواقف ۳/۵۰۸؛ فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، ۳/۵۶؛ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، ۲/۲۳۹؛ عبد الجبار، ابو الحسن، شرح الأصول الخمسه، ۶۸۷٫
۳۵٫ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم ۴/۲۸۶٫
۳۶٫ پاکت چی، احمد، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۱/ ۴۵۶٫
۳۷٫ مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، ۲۴ / ۴۳۰؛ ذهبی، شمس الدین، تذکره الحفاظ ۲/ ۵۵۵؛ ابن حجر، احمد، تقریب التهذیب، ۲/۵۵٫
۳۸٫ نووی، یحیی، شرح مسلم، ۱/۱۴؛ عینی، بدر الدین، عمدهالقاری، ۱/۵؛ ابن حجر، احمد، الصواعق المحرقه، ۱/۳۱٫
۳۹٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ۱ / ۸۶٫
۴۰٫ همان، ۱/۱۵۲و ۵/۱۴۷ و ۷/۲۰۳ و ۸/۲۰۰٫
۴۱٫ همان، ۱/۳۳٫
۴۲٫ همان، ۷ /۱۴۵و ۵/۱۴۷٫
۴۳٫ همان، ۸/۱۸۱٫
۴۴٫ جوهری، اسماعیل، الصحاح، ۶/۲۳۳۶؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ۱۳/۵۳؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ۱۹/۵۱، طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ۲/۴۷۹٫
۴۵٫ مقصود آیاتی است که معانی آنها روشن بوده به گونه ای که احتمالات مختلف در آن داده نمی شود.
۴۶٫ غزالی، ابو حامد، المستصفی، ۱/۸۵؛ زمخشری، محمود، کشاف،۱/ ۴۱۲؛ فخر رازی، محمد، تفسیر رازی، ۷/۱۷۹؛ آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، ۳/۸۰؛ رشید رضا، محمد، المنار، ۷/۱۳۷؛ مکارم، ناصر، نمونه، ۲/۵۰۵٫
۴۷٫ این احترام مخصوص اهل تسنن است؛ لذا ما شیعیان به دلیل پیروی از روایات مستفیض نحوه صلوات، آن را به گونه کامل و همراه با کلمه آل، نقل می کنیم.
۴۸٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ۷ / ۱۴۵
۴۹٫ همان، ۱/۱۵۲٫
۵۰٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری،۷/۲۰۲٫
۵۱٫ همان، ۷ / ۲۰۳٫
۵۲٫ همان، ۸ / ۲۰۰٫
۵۳٫ همان، ۷/ ۱۴۵٫
۵۴٫ همان، ج ۱/۳۳٫
۵۵٫ ابوحیان اندلسی، ابو عبد الله محمد بن یوسف، بحر المحیط، ۱/۶۳۳؛ رشید رضا، محمد، المنار، ۷/۶۴؛ ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین، فتح الباری، ۱۰/۴۱؛ سندی، نور الدین ابن عبد الهادی، حاشیه السندی علی النسایی، ۸/۲۸۶؛ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ۱/۹۰٫
۵۶٫ رشید رضا، محمد، المنار، ۱/۲۵۵٫
۵۷٫ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ۴/۱۰۶٫

فهرست منابع :
آلوسی، محمود، روح المعانی، بی جا، بی نا، بی تا.
ابن خزیمه، محمد بن اسحاق، التوحید، ریاض، مکتبه الرشد، ۱۴۱۴ق.
عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر، فتح الباری، بیروت، دار المعرفه، بی تا.
ـــــــــــــــــــــــ ، تقریب التهذیب، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، تغلیق التعلیق، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۵ق.
ابن ابی عاصم، عمرو، کتاب السنه، بیروت، مکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبد الحلیم، مجموعه الرسائل والمسائل، بی جا، لجنه التراث العربی، بی تا.
ـــــــــــــــــــــــ ، مجموع الفتاوی، بی جا، دار الوفاء، ۱۴۲۶ق.
ابن منظور، ابو الفضل، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
ابن منیر، احمد بن محمد، الانصاف فیما تضمنه الکشاف، مصر، بی نا، ۱۳۸۵ق.
ابو حیان اندلسی، ابو عبد الله محمد بن یوسف، بحر المحیط، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
ایجی، عبد الرحمن بن احمد، المواقف، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۷ق .
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق.
تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، پاکستان، دار المعارف النعمانیه، ۱۴۰۱ق.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات شکوری، ۱۳۷۳ش.
ذهبی، شمس الدین، سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، تذکره الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، بی جا، بی نا، بی تا.
جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، قم، بی جا، بی نا، بی تا.
جوهری، اسماعیل، الصحاح، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
رشید رضا، محمد، المنار، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۹۰م.
زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
زمخشری، جار الله، الفایق فی غریب الحدیث، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، کشاف، مصر، بی نا، ۱۳۸۵ق.
سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، بی جا، معاونیه شؤون التعلیم والبحوث الإسلامیه فی الحج، ۱۴۱۲ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، اضواء علی عقائد الشیعه الامامیه، قم، مؤسسه الإمام الصادق علیه السلام، ۱۴۲۱ق.
سندی، نور الدین ابن عبد الهادی، حاشیه السندی علی النسایی، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا.
سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل المرتضی، قم، دار القرآن الکریم، ۱۴۰۵ق.
شیخ مفید، ابو عبد الله محمد بن النعمان، أوائل المقالات، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بی جا، مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الاعتقادات، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
طبرسی، مجمع البیان، امین الاسلام فضل بن حسن، بیروت، موسسه الأعلمی، ۱۴۱۵ق.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، منشورات جماعه المدرسین، بی تا.
طحاوی، ابوجعفر احمد بن محمد، العقیده الطحاویه، بی جا، بی نا، بی تا.
طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، بی جا، مکتب النشر الثقافه الإسلامیه، ۱۴۰۸ق.
عینی، بدر الدین ابو محمد، عمده القاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا.
علی زاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت، قم، پاد اندیشه، ۱۳۸۹ش.
عبد الجبار، ابو الحسن بن احمد، شرح الاصول الخمسه، مصر، مکتبه وهبه، ۱۴۲۷ق.
غزالی، ابو حامد، المستصفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، بی جا، بی نا، بی تا.
محمد بن عبد الوهاب، التوحید، بی جا، بی نا، بی تا.
محمد بن عبد الوهاب، الدرر السنیه، بی جا، بی نا، بی تا.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، بی نا، بی تا.
مزّی، جمال الدین یوسف، تهذیب الکمال، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.
نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، شرح مسلم، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
هیتمی، ابو العباس احمد بن محمد ابن حجر، الصواعق المحرقه، بیروت، موسسه الرساله، ۱۹۹۷م.