در همه‌ی کارهایش منظم بود. بی‌نظمی و بی‌انضباطی را از هیچ کس نمی‌پذیرفت. قرار بود در قرارگاه جلسه‌ای رأس ساعت ده برگزار شود. چند نفر از برادران مسئول کوتاهی کرده بودند و با تأخیر آمدند. علی‌رغم این که شهید آدم پر حوصله‌ای بود، ولی سخت ناراحت شد و به آنان گفت: «چرا ما را معّطل کردید؟ چرا به نظم و وقت دیگران کم‌توجّهی می‌کنید؟»

او به مسایل انضباطی و قوانین خیلی احترام می‌گذاشت. هیچ چیز نمی‌توانست او رادر این مورد به چشم‌پوشی و تسامح وادار کند. با تخلّفات رخورد بسیار جدّی می‌کرد؛ حتّی اگر تخلّف کوجک و متخلّف از نزدیک‌ترین افراد خانواده‌اش می‌بود. با برادر کوچک‌شان رفتیم خط مقدم، اتفاقاً تصادف کردیم و برادرش مجروح شد. چون بدون هماهنگی این کار صورت گرفته بود، گفت: «برادرم عبّاس باید تنبیه بشود تا دوباره تخلّف نکند.» حتّی برای احوالپرسی برادرش به نقاهتگاه نیامد.


رسم خوبان ۹٫ آراستگی و نظم. صفحه‌ی ۷۵ـ ۷۶/ چشم بی‌تاب، صص ۳۱ و ۴۳٫