۰) مقدّمه

۰ـ ۱) ضرورت بحث

اهمّیّت امر مهدویّت بر همگان روشن است. این اهمّیّت تا آنجاست که به روایت محدّثان اهل تسنّن، رسول خدا۶در سخنى جاودانه فرمود :«من کذّب بالمهدىّ فقد کفر»[۱] . از این‌رو، دانشمندان شیعه و سنّى، دربارهى حضرتش صدها

کتاب مستقل نگاشته و در ضمن آثار دیگر نیز در این مورد سخن رانده‌اند.

دیدن و شناختنِ آن همه کتاب، در بدو امر، این نکته را به ذهن می‌آورد که تمام ابعاد و جوانب مهدویّت روشن شده و موضوعى براى تحقیق جدید، بر جاى نمانده است؛ امّا نگاهى ژرفتر، ما را از این نظر باز مىگرداند و ضرورت پژوهشهاى مفصّل بعدى را به ما مىفهماند. این ضرورت، از یک سو، به دلیل اهمّیّت و عظمت حقیقت مهدویّت است و از سوى دیگر، پیوند آن را با جوانب مختلف زندگى انسانى و شؤون گونهگونِ عقیده اسلامى گوشزد مىکند. امّا مهمتر از این دو، کمکارى بعضى از پژوهشگران مسلمان در مورد مقدّمهى پژوهشـ یعنى یافتن موارد ناکاویده یا کم کاویده ـ را نشان می‌دهد. البتّه گاهى سرعتطلبى و کمحوصلگى برخى از نویسندگان یا آشنایىِ اندک آنها به روش و منش علمى در تحقیق نیز به این ضرورتها دامن می‌زند.

فعلا در اینجا از بررسى این علل و عوامل مىگذریم، که این مقدّمه جاى آن نیست. به هر حال، این گفتار، در پىِ آن است که به سهم خود، بخشى از بایستههاى پژوهشىِ مهدویّت را بنمایاند.

۰ـ ۲) پیشینه

پیش از این، در همین موضوع، پژوهشهایى سامان یافته است؛ از جمله:   ـ مهدویّت در نگاه ادیان و مذاهب (بایستهها و موضوعات پژوهشى) در: خبرنامهى ادیان و مذهب  (نشریهى اطّلاع‌رسانى انجمن علمى ادیان و مذاهب حوزهى علمیّهى قم)، شمارهى ۳، ص ۴ـ .۶[۲]

ـ درآمدى بر مسائل سیاسى دکترین مهدویّت، دکتر غلام‌رضا بهروز لک.[۳] در این مقاله، ضمن ۷ عنوان اصلى، بیش از دویست عنوان براى پژوهش درباب مهدویّت پیشنهاد شده است.

۰ـ ۳) این گفتار

در این گفتار، از تکرار موضوعاتِ یادشده در دو مقالهى پیشین صرفنظر مىشود. همچنین از ذکر برخى مسائل که به نظر می‌آمد به اندازهى کافى مورد تحقیق قرار گرفته، چشم پوشیدیم. براى هر موضوع پیشنهادى، در کمال اختصار، برخى از نکات و منابع یادآورى شد، تا آغازى بر پژوهش در آن موضوع باشد، نه به این معنا که نکات و منابع، منحصر در موارد یادشده است. چرا که استقصاى تمام موارد، به زمانى گسترده نیاز دارد، که فعلا براى نگارنده مقدور نیست.

ارزش اینگونه گفتارها بر اهل نظر پوشیده نیست. به همین دلیل، به پژوهشگران پیشنهاد مىشود که یافتههاى خودـ به ویژه در باب بایستههاى پژوهشى مهدویّتـ را منتشر کنند و دیگران را از آن آگاه سازند. البتّه ماهیّت این بحث، چنان است که هیچگاه در آن، حرف آخر را نمىتوان زد. در این مجال، پایان سخن، پایانِ گویندهى آن است؛ چرا که این حقیقت را نهایت نیست.

تا روزى که انسان زنده است و خورشید بر او مىتابد و شعلهى امید، روشنگر راه اوست، مشعل این حقیقت نیز برافروخته است. باید آن را همچنان فروزان بداریم و به آیندگان بسپاریم. و توفیق از خداست و بس.

 

1 – منشأ عقیدهى مهدویّت

 

در مورد منشأ عقیدهى مهدویّت دوگونه مىتوان سخن گفت:

اوّل: بروز مشکل و گرفتارى، ظلمهاى ظالمان، نابسامانىهاى اجتماعى و مانند آن، خاستگاه اندیشهى مهدویّت است؛ بدان معنى که قبل از چنین مواردى، این اندیشه وجود نداشته است.

دوم: آرمان و امید به آیندهى انسان، آیندهى روشن و بسامان، در نهاد تمام آدمیان هست. اساسآ انسان به امید زنده است، چه در عرصهى زندگى فردى و چه در صحنهى اجتماعى؛ ولى عقیدهى مهدویّت و امید به آینده، مانند آتشى زیر خاکستر است که در هنگام بروز نابسامانىها، از میان لایههاىِ هزارتوىِ درونِ انسانى سر برمی‌آورد و به انسان، حیات مجدّد معنوى مىبخشد.

مشابه این بحث در مورد توحیدـ به گونه‌اى دیگرـ مطرح است. واقعیّت این است که در هنگام مشکلات، مانند فقر و عجز، انسان به یاد خدا می‌افتد. حال، آیا از این واقعیّت مىتوان نتیجه گرفت که عقیده به توحید، ناشى از عجز و ضعف و جهل است؟ یا این که نتیجه بگیریم توحید، عقیده‌اى است فطرى که در نهاد انسان موجود است؛ ولى در هنگام بروز مشکلات، انسان ناتوانى و نادارىِ خود را بهتر مىیابد و بیشتر به خداى بزرگ روى می‌آورد. همین گونه است مبانى اخلاقى. در زمانى که انسان با دروغ و خُلف وعدهى دیگران روبه‌رو مىشود، ارزش راستگویى و وفا به وعده را به یاد می‌آورد؛ ولى هیچ فرد عاقلى، منشأ فضیلت راستگویى را دروغگویى دیگران نمی‌داند.

تبیین و بررسى این مطلب، نکته‌اى را که در بسیارى از منابعـ به ویژه آثار خاورشناسان و برخى از معاصران اهل تسنّن ـ آمده، روشن مىسازد.

 

2 – اثرپذیرى اسلام از ادیان دیگر در باب مهدویّت

 

عقیده به مهدویّت در اسلامـ دست کم در کلیّات آنـ با عقیده به منجى در ادیان دیگر تشابه دارد. آیا این شباهت را مىتوان دلیل بر آن گرفت که این عقیده از ادیان دیگر به اسلام، سرایت و نفوذ کرده است؟ جمعى از خاورشناسان ـ و به تبع آنان، گروهى از دانشمندان اهل تسنّنـ این مطلب را عنوان کرده‌اند.

این مسأله نیاز به پژوهش جدّى دارد. در این پژوهش توجّه به چند نکته ضرورى است:

۲ـ )۱ آیا شباهت یک نکته در دو مکتب، الزامآ به معنى اقتباس یکى از دیگرى است؟ در این صورت، تکلیف ارزشهاى اخلاقىـ که کلیّات آن، صرف نظر از جزئیّات و مصادیق، میان تمام انسانها مشترک استـ چه مىشود؟

۲ـ ۲) برخى از دانشمندان اهل تسنن که این نکته را در کتابهاى خود، با تفضیل و تطویل آورده‌اند، آیا از خود پرسیده‌اند که اصل بحث «خداپرستى»، «اعتقاد به ضرورت پیامبر» و «عقیده به قیامت» ـ صرف نظر از جزئیّات آنهاـ در میان یهودیان و مسیحیان هم وجود دارد. پس چگونه به این سه اصل، ایمان می‌آورند؟ چرا در آنجا احتمال نمی‌دهند که اصول یادشده، از ادیان پیشین به اسلام نفوذ کرده و جزئیات آن تغییر یافته باشد؟

۲ـ ۳) باز هم به همان اندیشمندان اهل قبله مىگوییم: آیا تحریف یک دین به معناى تغییر تمام مطالب آن است؟ نظریهى دیگر این است که بخشى از مطالب آن دین، بدون تغییر، باقى مىماند؛ ولى تحریفکنندگان، یک یا چند کلمهى کلیدى آن را عوض مىکنند و با همان تغییر، تمام محتواى الاهى دین را به سمت و سویى دیگر برمىگردانند.

۲ـ ۴) اساسآ اصالت دادن به تاریخ و بررسى همهى قضایا از این زاویه، یکى از لغزشگاههاى پژوهش است که با آن، مىتوان دو یا چند مطلب را از چهار گوشهى جهان ـ بدون دلیل منطقىـ به هم پیوند داد یا اقتباس یک مکتب از مکتب دیگر را به عنوان تئورى ارائه کرد. بدیهى است که در دنیاى اطّلاعات ـ که همه در پى سخن جدید به هر سو می‌دوندـ هر سخن جدیدى خریدارانى مىیابد. باید دقّت شود که استقبال از یک تئورى به معناى حقانیّت آن نیست. تبیین جوانب مختلف این بحث، و بررسى بیطرفانهى شواهد مختلف، ضرورت دارد.

 

3 –  مهدویّت نوعى یا شخصى؟

 

در روایات مختلف، به گونههاى مختلف دربارهى حضرت مهدى۷ سخن رفته است؛ گاهى به اجمال و گاه به تفصیل، گاهى کلّى و گاه جزئى. برخى از نویسندگان، این مطلب را، دلیل بر «مهدویّت نوعى» دانسته‌اند؛ یعنى نتیجه گرفته‌اند که مراد از «مهدى» در روایات، شخصى خاصّ نیست؛ بلکه هر کسى که به احیاى دین کمک کند، همان مهدى موعود است. بعضى دیگر نیز قائل شده‌اند که در هر زمان، یک «مهدى» می‌آید و مردم را به دین فرا مىخواند.

تحقیق در این امر، ضرورت دارد. در اینجا فقط چند نکتهى مهم را تذکّر می‌دهد.

۳ ـ ۱) قدر مسلّم این است که شیوهى بیان پیامبرانـ از جمله حضرت خاتم‌الأنبیاء۶بدینگونه بوده که در مورد هر حقیقتى، بخشى از آن را به اقتضاى مجلس و مخاطبان و وضعیّت و جوانب بیان داشته‌اند، چنان که حضرت رسول خدا۶فرمود:

نحن معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلّم النّاس على قدر عقولهم.

بدینجهت، در مورد حضرت مهدى۷نیز با رعایت تمام این جوانب سخن گفته‌اند. البتّه نقش راویان را نیز نمىتوان نادیده گرفت که گاهى تمام دانستههاى خود را به نسل بعدى منتقل نمىکردند و ممکن است برخى اجمال و تفصیلها، نتیجهى تفاوت در درجهى نقل مطالب باشد. به هر حال، عقل حکم مىکند که در این گونه موارد، باید تمام احادیث وارده در موضوع مربوط، استقصاء شود، آنگاه پس از بررسى، زمینهى قضاوت فراهم آید. به نظر می‌رسد که در ترویج نظریهى مهدویّت نوعى، قصور در تبیین مطالب، به علاوهى نوعى تأویلات عرفانى دخیل باشد.

۳ـ )۲ اهمّیّت بررسى و تبیین این مطلب در این نکته است که اگر «مهدویّت شخصى» را بپذیریم، ادّعاهاى مدّعیان مهدویّت یا شهرت منسوبان به مهدویّت، ما را از ادامهى راه باز نمی‌دارد؛ چرا که در پى ویژگىهاى خاصّ خواهیم بود.

۳ـ ۳) شبیه این بحث در توحید مطرح است، با دو دیدگاه: اوّل این که معبود انسانها، یک مفهوم کلّى است که هر کسى بتواند به خود اجازه دهد در وصف او هرچه مىخواهد بگوید. دوم این که او، منزّه از اینگونه اوصافِ منسوب به نقص است که وصف او را فقط باید از زبان خودش یا کتاب محکم آسمانى (قرآن) یا حجّتهاى معصوم او شنید. طبعآ لازمهى قبول معبودِ بحقّ با چنین ویژگىهایى، کفر ورزیدن به دیگر مدّعیان الوهیّت است. لذا خداى حکیم در وصف مؤمن راستین مىفرماید :

فَمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقى.

اینگونه برخورد، با هواى نفس سازگار نیست و طبع انسان، گزینهى آسانتر را پى مىگیرد. امّا بر اهل نظر پوشیده نیست که دعوت به معبود باطل یا قبول آن، چه پیامدهاى خطرناکى در پى دارد.

 

4 – معنا و مفهوم غیبت

 

4ـ ۱) معنا و مفهوم غیبت امام مهدى۷چیست؟ آیا پیامبران و امامان پیشین غیبت داشته‌اند؟ اساسآ آیا غیبت حجّت خدا، خدشه‌اى در حجّیّت او وارد می‌آورد؟ (مثلا در روزهایى که پیامبر خدا۶در مسیر هجرت به مدینه، در غار به سر مىبرد و مردم از حضرتش بىخبر بودند، آیا در آن چند روز، نبوّت حضرتش خدشه‌دار شد؟) آیا ایمان ما، به جسم پیامبر و امام است یا به مقامات معنوى آنان که به طور کلّى، قابل احساس به حواسّ پنجگانه نیست؟ آیا تعبیراتى که در مورد پیامبر رسیده که ایمان مسلمانان امروز به حضرتش را می‌رساندـ مانند «آمنوا بسواد على بیاض» یا «آمنّا به و لم نره» و مانند آنـ قابل تعمیم به حضرت مهدى صلوات‌اللهعلیه نیست؟ قرآن در این زمینه چه مىگوید؟ این موضوع، خود مىتواند عنوان یک پژوهشِ دراز دامن باشد.

۴ـ ۲) در این زمینه، متون کهن و معتبر مهدویّتـ به ویژه کتاب «کمال‌الدّین و تمام النعمه» نوشتهى مرحوم شیخ صدوقـ منبعى بسیار ارزشمند است؛ به ویژه مقدّمهى مصنّف بر آن که بیش از ۱۲۰۰ صفحه در بر دارد. این کتاب نفیس، کمتر مورد پژوهش جدّى قرار گرفته است؛ در حالى که درونْمایهى آن، ارزش توجّه جدّىتر و بیشتر دارد. از یاد نبریم که فهم صحیح از معناى غیبت، ما را براى فهم دقیق معناى امامت حضرت مهدى۷در این دوره، کمک می‌رساند، همانگونه که درک نادرست از آن، مىتواند زمینهساز انحرافهاى ژرف و درازمدّت شود؛ چنانکه نمونههایى از این مطلب را در طول تاریخ دیده‌ایم.

 

5 – بررسى ارتباط ادّعاها با مهدویّت

 

برخى از منکران عقیدهى مهدویّت، وجود مدّعیان و منسوبان مهدویّت و کارنامهى زشت آنها را دلیل بر بطلان عقیدهى مهدویّت داشته‌اند. در برابر اینان، باید میان اصل یک عقیده و سوء استفاده از آن تفکیک قائل شد. وقتى آب جریان مىیابد، در کنار زلال جارى آن، آلودگىها و زبالههایى نیز پیش می‌آید. هیچگاه یک فرد عاقل، آن آلودگىها را دلیل مضرّ بودن آب نمی‌داند. آیا وجود مدّعیان الوهیت (مانند فرعون و نمرود) یا منسوبان به الوهیّت (مانند حضرت عیسى۷) را مىتوان بر بطلان اصل توحید، دلیل گرفت؟

همینگونه وجود مدّعیان نبوّت یا منسوبان به آن، دلیل بر بطلان اصل نبوّت نیست. اساسآ شاید بتوان گفت که وجود اینگونه مدّعیان و منسوبان، خود، دلیل بر حقّانیت مهدویّت شخصى است که کسانى به جاى مهدى راستین، ادّعاى مهدویّت مىکنند.

پژوهش در این مورد، علاوه بر روشنگرى بخشى عمده از تاریخ اسلام، اثر مهمّ عقیدهى مهدویّت بر فرهنگ اسلامى را در طول تاریخ، نشان می‌دهد.

 

6 – مطالعات تطبیقى

 

6ـ ۱) یکى از شیوههاى مطالعات پژوهشى جدید، مطالعات تطبیقى است که در دنیاى امروز، کاربرد فراوان دارد. محور این مطالعات تطبیقى، مىتواند یک مکتب، یک کتاب مهم و یا یک شخصیّت اثرگذار باشد. از باب نمونه، موارد زیر پیشنهاد مىشود:

ـ منجى در دیدگاه اسلام و سایر مکاتب (به تفکیک مکاتب)؛

ـ دیدگاههاى ابنخلدون: موافقان و مخالفان او؛

ـ دیدگاههاى احمد امین مصرى: موافقان و مخالفان او؛

ـ دیدگاههاى گلدزیهر، هانرى کوربن، فان فلوتن، اِتان کلبرگ (و دیگر خاورشناسان به تفکیک آنها): موافقان و مخالفان؛

 

6ـ ۲)  در اینگونه موارد، مىتوان عناوین زیر را پى گرفت:

ـ درک اصل پیام، از زبان و قلم گوینده اصلى آن یا نزدیکترین منابع به آن؛

ـ بررسى علمى مستندات آن مدّعا؛

ـ ریشه یابى مدّعا؛

ـ بررسى سخنان موافقان و مخالفان، از جهت استناد، دقّت علمى و…؛

ـ سنجش دو گروه مطلب، به میزان عقل، قرآن، سنّت معتبر؛

ـ نتیجهگیرى علمى و بیطرفانه، بدون تعصّب و بدون بدگویى به یک طرف، در عین آمادگى براى شنیدن سخنان بیشتر در همان موضوع.

۶ـ )۳ به هر حال، نمونه هایى از کارهاى علمى در مورد موضوعات یادشده موجود است که در منابعى مانند کتابنامهى حضرت مهدى۷۷(نوشته ى آقاى مهدى پور)، کتاب مرجع مهدویّت (موسّسه ى پارسا)، فرهنگنامه ى موعود، (موسّسه ى موعود) مىتوان یافت. امّا با گسترش امواج ارتباط و اطّلاع‌رسانى در سطح جهانى، این کار همواره ضرورت دارد و باید پیگیرى شود؛ البتّه پس از آگاهى از کارهاى پیشین و به قصد تکمیل یا روزآمد ساختنِ آنها.

۶ـ ۴) در این زمینه، در سالهاى اخیر، مقالات زیر نوشته شده است:

ـ مهدویّت از دیدگاه دینپژوهان و اسلامشناسان غربى: میرچا الیاده، ترجمهى بهروز جندقى، فصلنامهى انتظار، شماره ۶ و ؛۷

ـ مقالهى امام قائم، نوشتهى تِرهار Terhaar ترجمهى حسین مسعودى، نقد و بررسى: نصرت‌الله آیتى، در مجموعهى مقالات «تصویر امامان شیعه در دائرهالمعارف اسلام»، قم: موسّسهى شیعهشناسى، ص ۴۵۵ـ ؛۴۶۵

ـ موعود پیروز، نوشتهى بهروز بیک علیزاده و مرتضى دهقان در ماهنامهى موعود، شمارهى ۱۹ و ۲۰، ترجمه و نقد و بررسى مدخل «مهدى» از دائرهالمعارف بریتانیکا.

 

7 –  اعتبار احادیث مهدویّت

 

در مورد اعتبار احادیث مهدویّت در میان دانشمندان شیعه و سنّى، بحثهایى جریان دارد، که بهتر است جداگانه در مورد آن گفت‌وگو شود.

۷ـ ۱) احادیث اهل تسنّن

ملاک صحّت حدیث از نظر محدّثان اهل تسنّن چیست؟ برخى از این محدّثان، تنها شرط صحّت حدیث را نقل آن توسّط بخارى و مسلم دانسته‌اند. اینان حتّى در مورد احادیث موجود در تفاسیر مأثور مانند تفسیر طبرى و کتب تاریخى مانند تاریخ بغداد، عقیده دارند که اصل بر ضعف حدیث است مگر آن که خلاف آن ثابت شود.

این گروه بر مبناى خود، احادیث مهدویّت را ضعیف می‌دانند، مگر به آن اندازه که در صحیح بخارى و مسلم آمده است.

امّا در برابر اینان، جمعى دیگر از محدّثان اهل تسنّن بر این عقیده‌اند که در صورت التزام به چنین شرطى، براى بسیارى از احکام شرعى و عقاید دینى، مستندى معتبر نمىتوان یافت. بلکه مواردى مىتوان یافت که حدیثى بر مبانى رجالىِ بخارى و مسلم صحیح باشد، گرچه در کتاب آنها نتوان یافت. محمود ابوریّه، مبناى اینگروه را در آثار خود به خوبى تبیین کرده است.

بهعلاوه، بسیارى از محدّثان اهل تسنّن، احادیث مهدویّت را متواتر می‌دانند و بدیهى است که در مورد حدیث متواتر، ضعیف بعضى از طرق آن، سبب ضعف حدیث نمىشود.

به هرحال، نقد و بررسى مبانى ارزیابى اعتبار احادیث، مقدّمه‌اى مهم است براى کارى مهم دیگر که بررسى اعتبار احادیث مهدویّت است.

۷ـ ۲) در نظر شیعه

در تاریخ علم الحدیث شیعه، دو مبنا براى بررسى احادیث وجود دارد که به مبناى متقدّمان و مبناى متأخّران مشهور است. برخى از نویسندگان که به بهانهى مبناى متأخّران به ارزیابى احادیث مهدویّت پرداخته‌اند، فقط شمار اندکى از این احادیث را صحیح دانسته‌اند. سلسله مقالات، «دفاع از احادیث مهدویّت»[۴] به  بررسى این مطالب پرداخته است. امّا جاى کارهاى جدّىتر در این زمینه، در دو مرحله (ابتدا بررسى مبنا و سپس بررسى احادیث) هنوز خالى است.

 

8 –  متن پژوهى مهدویّت

 

8ـ ۱) در زمینهى مهدویّت، با وجود چاپ بسیارى از متون کهن، هنوز جاى خالىِ «متن پژوهى» به خوبى دیده مىشود. در این وادى، مراحلى باید طى شود که به برخى از آنها اشاره مىشود:

۱) کتابشناسى ۲) نسخهشناسى  ۳) نسخهیابى ۴) چاپ تحقیقىِ متون کهن بر اساس نسخههاى صحیحتر ۵) پژوهش در متون، با نگرش علمى و روزآمد ۶) نقد و بررسى متون ۷) تدوین گزیدههاى مناسب براى سطوح مختلف سنّى، علمى و طبقات مختلف ۸) پیوند میان این متون با کتابهاى درسى دانش‌آموزان.

۸ـ ۲) دانش‌آموزان امروز ما، در طىّ دورهى آموزشى خود، با خواندن قطعاتى برگزیده از متون ادبى و تاریخى، دستکم با نام و نشان این کتابها و پدیدآورندگان آنها آشنا مىشوند و این خود، مقدّمه‌اى مىشود براى آشنایى بیشتر که در مراحل بالاتر به دست می‌آید. امّا باید اقرار کرد که همین دانش‌آموزان، در طول این دوره، هیچگاه از کتابهایى مانند: کمال‌الدّین صدوق، غیبت شیخ طوسى، غیبت نعمانى، کشف‌الاستار، منتخب الانوار المضیئه، منتخب الاثر، مکیال المکارم و مانند آنها نام و نشانى در ذهن خود ندارند. این عامل، خود سبب مىشود که در مراحل علمى بالاتر نیز این کتابها همچون نام و نشان آنها و نویسندگانشان مهجور بماند و به آنها مراجعه نشود. بدینترتیب، نام پدیدآورندگان این آثار، از صفحهى تاریخ ادبیّات این مرز و بوم محو یا کم‌رنگ مىشود، با این که بیشتر آنان از دانشمندان ایران‌زمین بوده‌اند.[۵]

طبیعى است که تا وقتى گزیدههایى فارسى از این متونـ برآمده از ذوق سلیم و تجربهى کهن و نثرى روان و قلمى فاخر و بیانى استوارـ در قالب جزوههایى خوشخوان و زیبا در اختیار نسل جوان نباشد، نباید انتظار داشت آنان در سالهاى بعد، در دانشگاه به این متون روى آورند؛ چرا که دیگران متاع خود را به صورتى جذّابتر و دلفریبتر عرضه کرده‌اند.

این نکته در مورد دانشجویان و برنامههاى درسى آنان نیز در سطح خود، صادق است. البتّه انتخاب، در اینجا حسّاستر است و مخاطبشناسى (شناخت نیازهاى مخاطب) ضرورت بیشتر مىیابد.

۸ ـ ۳) در برنامههاى درسى حوزهها نیز، جاى آشنایى با این متون خالى است؛ در حالى که دست کم براى آشنایى با قواعد صرف و نحو، مىتوان بخشهایى از این کتابها را در متون درسى گنجانید. سیر تاریخى عقیدهى مهدویّت و ثبات قدم شیعهى امامیّه در این عقیده در طول یازدهقرن، دستمایهى متون درسى کلام و عقاید در سطوح مختلف تواند بود، امرى مهم که تاکنون چندان بدان بها داده نشده است. این امر توجّه ویژه مىطلبد، به ویژه در این زمان که هجوم فزایندهى اندیشههاى دیگر، بیداد مىکند.

۸ـ ۴) یکى از نتایج این کار، «بازسازى کتب مفقوده» است؛ یعنى منابعى که در اختیار دانشمندان سدههاى پیشین بوده و در کتابهاى خود، از آنها نقل کرده‌اند. مثلا کتاب یا کتابهاى جناب فضلبن شاذان نیشابورى در بارهى حضرت مهدى۷، اهمّیّت فراوان دارد، هم به لحاظ اعتبار و وثاقت ایشان، هم از آن رو که خود، زمان چهار امام معصوم (امام رضا تا امام عسکرى:) را درک کرده، و هم از آن جهت که قبل از تولّد حضرت مهدى۷درگذشته که شائبه حدیثسازى را از میان مىبرد. خوشبختانه مىتوان بخش عمده‌اى از احادیث فضلبن شاذان را در آثار موجود پیشینیان یافت و به بازسازىِ کتابهاى او اقدام کرد.[۶]

۸ـ )۵ در باب کارهاى انجام شده در این فصل، به چند نمونه اشاره مىشود:

شناخت متون

ـ مقالهى «الغیبه شیخ طوسى» نوشتهى عبّاس اسماعیل‌زاده، فصلنامهى علوم حدیث، شماره ۴۰ ص ۱۲۳ـ .۱۳۸

ـ سلسلهى مقالات «نعمانى و مصادر غیبت» نوشتهى سیّد محمّد جواد شبیرى زنجانى، فصلنامهى انتظار، شمارهى ۲ به بعد.

ـ سلسلهى مقالات «سیرى در کتاب کمال‌الدّین و تمام النعمه» نوشتهى نجم‌الدّین طبسى، فصلنامهى انتظار، شماره ۷ به بعد.

ـ منفردات کتاب کفایه المهتدى، نوشتهى سیّد محمّد روحانى، فصلنامهى انتظار شماره ۶ و .۷

بازنویسى متون

سلسله کتابهاى «بازنویسى منتهی‌الآمال»، نوشتهى عبدالحسین طالعى. تهران: نبأ، ۱۳۸۲٫ این سلسله شامل ۶ دفتر است که بازنویسى باب چهاردهم منتهی‌الآمال محدّث قمى را به زبان فارسى روان، همراه با بیان مصادر احادیث و توضیحات ضرورى به عهده دارد.

گزیدهى متون

کتاب «گل سورههاى انتظار»، نوشتهى عبدالحسین طالعى و محمّد حسین صفاخواه. تهران: مدرسهى برهان، ۱۳۸۱٫ این کتاب، شامل ۱۲۰ قطعهى برگزیده از کتاب کمال‌الدّین شیخ صدوق است که براى سطح جوانان (مقطع دبیرستانى) تهیّه و بارها چاپ شده است.

تحقیق و نشر متون

مطلع الانوار، آیهالله میرزا محمّد باقر فقیه ایمانى (م ۱۳۷۰ هجرى قمرى) با مقدّمهى فرزند مؤلّف شیخ مهدى فقیه ایمانى، مشهد: فاطمیّهى نور، ۱۴۱۲ قمرى. این کتاب، مجموعهى ۷ رساله از رسائل مؤلّف در باب امام عصر۷است که ۲۶ کتاب دربارهى حضرتش نگاشته است. در میان این مجموعه، علاوه بر ۷ رسالهى یادشده، کتاب فوز اکبر، و کتاب لواء الانتصار چاپ شده و بقیه این آثار، منتشر نشده‌اند.

 

9 – آیین عرض ادب به محضر امام عصر۷

 

9ـ ۱) امام عصر عجّل‌اللهتعالىفرجه‌الشریف، حجّت خداست. راه یافتن به حریم الاهى، از یک سو، آسان است؛ چرا که او نسبت به ما، «أقرب من حبل الورید» است. و از سویى، آیین خاصّ خود را مىطلبد؛ چرا که او ملک‌الملوک و عظیم العظماء است. بدین‌رو، براى تقرّب به خداوند متعال، باید شیوهى خاصّى در پیش گرفت، مبادا اسائهى ادب، ما را در معرض سخط خداوند منّان قرار دهد.

۹ـ ۲) امام عصر عجّل‌اللهتعالىفرجه نیز که حجّت و خلیفهى خداست، همچون پدرى مهربانـ بلکه مهربانتر از پدرـ در هر لحظه، حتّى در زمانِ روسیاهىِ ما از گناهان بزرگ، پذیراى ماست؛ ولى باید به یاد داشته باشیم که آن امام همام، امروز به اذن الاهى، مالک تمام ماسوى الله است. پس صمیمیّت پدرانهى حضرتش به ما، نباید آیین خاصّ عرض ادب نسبت به ایشان را از یاد ما ببرد.

۹ـ ۳) در زمان پیامبر خاتم۶، جمعى از معاصران حضرتش که صمیمیّت و مهربانى حضرت رحمهللعالمین را نسبت به خود، می‌دیدند، بدون رعایت ادب با آن بزرگِ بزرگان سخن مىگفتند و رفتار مىکردند، که آیات الاهى در نهى از این کارها نازل شد؛ از جمله آیات ۱ تا ۵ سورهى حجرات و آیهى ۶۳ سورهى نور، که آنان را از رفتارهاى سبک و بی‌ادبانه نسبت به پیامبر باز می‌داشت .

۹ـ ۴) در میان احادیث مربوط به امامان پیشین:نیز مىتوان مواردى از برخوردهاى اصحاب مقرّب را با آن بزرگواران یافت که این شیوه و آیین را به گونهى عملى می‌آموزد.

۹ـ ۵) استخراج اینگونه موارد، مىتواند ما را در مسیر تقرّب به امام زمانمان عجّل‌اللهتعالىفرجه یارى رساند. همچنین مىتواند مسیر کارهایى مانند شعر سرودن در وصف آن حضرت و برپایى مجالس به یاد حضرتش را اصلاح و تصحیح کند؛ چرا که ضابطهى صحیح در این مورد را، در گنجینهى گرانبهاى قرآن و احادیث معتبره مىتوان یافت، که البتّه نیاز به پژوهشى جدّى و کارآمد دارد.

۹ـ ۶) در این زمینه، کتابِ کوچک و ارزشمند «صدایت می‌زنم، سلامت می‌دهم، دعایت مىکنم» نوشتهى محمّد باقر انصارى زنجانى (قم: دلیل ما، )۱۳۸۵۵ قابل ذکر است.

 

10 – تفقّه در احادیث مهدویّت

 

10ـ ۱) کلمات نورانى پیامبر خاتم و حضرت صدّیقهى کبرى و امامان معصوم:، در عین زیبایى و فصاحت، بس ژرف و پرمعنى است، که همواره از آن نکات جدید مىتوان آموخت.

امامان معصوم:، خود، ما را به درایت در این احادیث ـ بیش از روایت آنهاـ امر فرموده‌اند. در مَثَل مىتوان هر حدیث را به یک معدنِ پربار، مانند دانست که لایههاى مختلف آن، سرشار از ثروتهاى خداداد است. امّا روایت (نقل یا ترجمهى ظاهر الفاظ) فقط در حدّ استخراج یک لایهى این معدن است، همان لایه که به زمین نزدیکتر است. بدیهى است که استخراج لایههاى دیگر، به همان میزان که انسان را به فرآوردههاى جدید می‌رساند، به زحمت و تلاش بیشتر نیاز دارد و البتّه خالى از خطر نیست که دفع آن خطرهاى احتمالى، خود، تدابیر دیگر مىطلبد. امّا ثمرات کار، چنان است که به تمام آن تلاشها می‌ارزد. اکتفاکردن به ظاهر حدیث، مانند آن است که به لایهى سطحى معدن، دل خوش داریم و از لایههاى دیگر غافل شویم، یعنى که از دیگر ثمرات آن معدن، محروم گردیم.

۱۰ـ ۲)  از زاویهى دیگر مىتوان به این حقیقت توجّه کرد:

برخى از صاحبنظران، در تحلیلهاى اجتماعى خود مىگویند که داشتن امکانات فراوان، در بیشتر موارد، به زیان فرد یا جامعهى صاحب امکانات، تمام مىشود؛ چرا که به سبب داشتنِ امکانات سهل الوصول، «عقلانیّت اقتصادى» (یعنى بهره‌ورىِ بهینه از امکانات محدود براى نیازهاى گسترده و تقریبآ نامحدود) را از دست می‌دهد.

در برخورد ما با احادیث و بهره‌ورىِ ما از آنها، گاهى این حقیقت تلخ دیده مىشود. البتّه ظاهر الفاظ احادیث (یا لایهى سطحى معدن) زیباست و ثروتى خداداد است؛ امّا مباد که ما براى فرار از تلاش و زحمت بیشتر، از این امانت ـ که به بهاى خونِ دل خوردن و رنج سفر خریدنِ راویان پیشین به دستمان رسیدهـ بهرهى کم ببریم. دریغا! که گاهى بر خورد ما با احادیث، مصداق شعر شاعر را به یاد می‌آورد که گفت:

 

هر که او ارزان خرد، ارزان دهد         گوهرى، طفلى به قرصى نان دهد

۱۰ـ ۳) عدم توجّه به لایههاى باطنى و درونىِ احادیث و اکتفا به ظاهر الفاظ و تکرار آنها، گاهى اوقات ما را به این پندار غلط می‌رساند که احادیث، تکرارى است و پیام تازه ندارد. همین توهّم نادرست، برخى از پژوهشیان را به اعجاب نسبت به دستاوردهاى خاورشناسان وامی‌دارد، که خالى از خطاهاى سهو یا عمد، تصحیف یا تحریف، سوء فهم و مانند آن نیست.

شاید ارزش این احادیث را زمانى بهتر می‌دانستیم که براى دستیابى به یکى از آنها، مانند پیشینیان، رنج سفر به جان مىخریدیم و جان در کف مىنهادیم و آمادهى پذیرش خطرها مىشدیم.

به هر حال، اگر امروز هم تمام آن مسائل را در نظر آوریم، و با نگاه «عقلانیّت اقتصادى» به این ثروت خداداد بنگریم، آنگاه رنجِ تلاشِ مناسب با آن گنج را بر خود هموار مىکنیم؛ همانگونه که فقهاى امامیّه رضوان‌اللهعلیهم، از سدههاى پیشین تاکنون، در مورد احادیث ابواب احکام عمل کردند.

۱۰ـ )۴ حال، سخن در این است که در باب معرفت امام مهدىعجّل‌اللهتعالىفرجه و عقیدهى پربار مهدویّت، گنجینههاى غنى شامل هزاران حدیث در اختیار شیعهى امامیّه قرار دارد، که هنوز آنگونه که شاید و باید، برخورد فقاهتى و درایتى با آنها نشده است. نمونههاى معدودى مانند کتاب نفیس «مکیال المکارم» نوشتهى مرحوم آیت‌الله میرزا محمّد تقى موسوى اصفهانى[۷] مىتواند در این کار، سرمشق

و الگوى مناسبى باشد. خوشبختانه مبانى سلیم و صحیح فقاهت با تلاش پیگیر فقیهان امامى، نسل به نسل منتقل شده و به دست پژوهشگران امروز رسیده است. بر اساس این مبانى، باید همچنان به نتایج افزونتر از احادیث مهدویّت برسیم؛ خصوصآ در جهت پاسخگویى به پرسشهاى جدید و گشودن باب مطالعات تطبیقى میان اسلام و سایر مکاتب، که ضرورت آن، امروز بیش از هر زمان دیگر احساس مىشود.

 

11 – شرح و تبیین حکمتهاى مهدوى

 

11ـ ۱) به دلیل غیبت حضرت بقیّهالله ارواحنافداه، روایات معدود و محدودى از ناحیهى مقدّسهى حضرتش به دست ما رسیده است.[۸] ولى همان کلمات معدود و محدود، چراغ راه هدایت و مشعلى در سلوک طریق ولایت است.

با این همه، متأسّفانه در بعضى از کتابهاى مربوط به کلمات معصومان:، هیچ نشانى از این حکمتهاى درخشان مهدوى نمىبینیم، تا آنجا که شاید خوانندهى آن گروه از کتابها بپندارد که امامت به امام عسکرى۷ختم شده است!

۱۱ـ ۲)  در زمینهى حکمتهاى مهدوى، بیشتر کارهایى که انجام شده، از مقولهى روایت بوده، یعنى تدوین مجموعههاى غیر مستقل یا مستقل در این مورد.[۹] امّا در مورد شرح این کلمات حکمت‌آمیز، تلاش چندانى صورت نگرفته و   تنها کتابِ شناختهشده و انتشاریافته در این مورد، کتاب سه جلدى «المختار من کلمات الإمام المهدىّ۷» نوشتهى آیت‌الله شیخ محمّد غروى است که پانصد جمله از میان توقیعات حضرتش را برگزیده و در شرح هر کدام، به اختصارـ امّا به‌دقّت ـ سخن گفته است.    [۱۰] همچنین کتاب «چهلسخن» در سطح عمومى و به زبان فارسى، که چهل حدیث حضرتش را با شرح و توضیح بسیار کوتاه آورده است.[۱۱]

ولى انصاف این است که در مورد این گنج شایگان و نعمت رایگان، بسیار بی‌انصافى کرده‌ایم و شکر این نعمت را ـ چنان که باید و شایدـ نگزارده‌ایم. بخشى از این پرسش که: «امام عصر۷در زمان غیبت به چه کار می‌آید؟» از همین طریق پاسخ داده مىشود.

۱۱ـ )۳ البتّه در کنار این کار مهم، پژوهشى در مورد حجّیّت توقیعات ضرورت دارد، که با رعایت تمام موازین فقهى و کاشهاى فقیهانه باید انجام شود.

 

12 – پژوهش در دعاها و زیارات مهدوى

 

12ـ )۱ دعاها و زیارات، گنجینهى سرشار معارف و حقایق والاى الاهى است. دریغا! که این گنج بی‌رنج به دست ما رسیده و شاید به همین سبب، قدر آن مجهول مانده است. در این میان، دعاها و زیارتهاى مأثور از رسول خدا و ائمّهى هدى صلوات‌اللهعلیهم به عنوان درسنامهى زندگى و راهنامهى بندگى خدا، جایگاهى ویژه دارند که این درسها جز با پژوهش در آن متون به دست نمی‌آید.[۱۲]

۱۲ـ ۲) دعاها و زیارات مهدوى نیز، گنجینه‌اى سرشار از معارف مهدوى است که بسیارى از پرسشها را در این مورد، پاسخ مىگوید. در اینجا نیز، جاى این دریغ هست که این دعاها و زیارات، تاکنون، فقط در میان برخى از اهل دعا مطرح بوده و نه به عنوان مرجعى براى اهل تحقیق. از این رو، کتابهایى مانند صحیفهى مهدیّه

[۱۳]

ـ با منتخبات و ترجمههاى آنـ در همین حدّ، ارزش خود را دارند که عطر

نام و یاد امام عصر۷را در جامعه مىگسترانند.

۱۲ـ )۳ شروح دعاهاى مهدوى مانند شروح دعاى ندبه، زیارت آلیاسین، و دعاى افتتاح که تاکنون منتشر شده است،[۱۴] مطالب این دعاها و زیارات را به

صورت ترتیبى (یعنى به ترتیب مطالب دعاى ندبه و زیارت آلیاسین و مانند آن) تبیین مىکند.[۱۵] این گام ـ که در جاى خود لازم و شایان قدردانى استـ مىتواند

مقدّمه‌اى براى نوشتن شروح موضوعى بر این متون ارزشمند باشد. البتّه جاى نگرشهاى پژوهشى و نگارشهاى تحقیقى ـ که به قصد تدوین یک مجموعهى نظاممند در زمینهى معارف مهدوى انجام شودـ هنوز خالى است.

۱۲ـ )۴ پژوهشگر متعهّد، مرحوم استاد دکتر رجبعلى مظلومى، در زمانى که راهنمایىِ رسالهى دانشگاهىِ «نقش انتظار فرج در تربیت»[۱۶] را بر عهده داشت،

کوشید تا سیماى جامعهى آرمانى مهدوى را بر اساس دعاى «اللّهُمَّ ارزقنا توفیق الطّاعه و بعد المعصیه…» ترسیم کند. همچنین موسّسهى پژوهش و مطالعات عاشورا در سال ۱۳۷۸، کتابى تحت عنوان «فراتر از اشتیاق» (تدوین: طاهره مسلمی‌زاده با مقدّمهى آیهالله شیخ محمّدرضا جعفرى) منتشر ساخت. این کتاب، شامل اسامى، القاب، ویژگىها و اوصاف امام عصر۷است که از متون دعاها و زیارات مهدوى اقتباس شده و در خلال آن، عناوینى مانند: والایىهاى بقیّهالله۷، ویژگىهاى خاصّ او، برکات وجود او، گزیده‌اى از وظایف شیعیان در زمان غیبت، برکات حضور او، و… آمده است. در این کتاب کمبرگ و پربار، ۶۸۰ جمله از ادعیه و زیارات مهدوى استخراج و به شیوهى موضوعى تقسیم شده است، که آن را در جایگاه دانشنامه‌اى در معرفت امام عصر۷نشانده است.

۱۲ـ ۵) در زمینهى بررسى سندى این دعاها، مقالهى «مرورى بر اعتبار دعاى فرج (اللّهُمَّ کن لولیک….)» نوشتهى حمید احمدى جلفایى در فصلنامهى انتظار شمارهى ۱۸۸، مفید و قابل توجّه است.

با وجود این نمونههاى اندک، این راه همچنان ناپیموده باقى مانده و جاى گامهاى بلندتر، همچنان خالى است.

 

13 – نظرسنجى علمى در مورد آثار عقیده به مهدویّت در جامعهى ما

۱۳ـ ۱) در نظام  اندیشهى اسلامى، ایمان، به معنى آرمان محض نیست؛ بلکه از یک سو با قوّت استدلال و از سوى دیگر با عمل صحیح و خالصانه درآمیخته است؛ مانند تار و پود و نقش یک فرش که هیچگونه گسستگى و گسیختگى در میان آنها نمىتوان تصوّر کرد. عقیدهى مهدویّتـ که در این زمان، عمود خیمهى اندیشهى اسلامى استـ باید نتایج خود را در زندگى ما نشان دهد، وگرنه شاید که با گذشت زمان، امرى زائد بر زندگى تلقّى شود و برخى به عنوان نوعى تشریفات عُرفى به آن بنگرند، و به تعبیر بعضى از دانشمندان، عبادت، جاى خود را به عادت بدهد، که در این صورت، یکى از بدترین هجومها به این عقیدهى استوار انجام شده است.

۱۳ـ )۲ کدام عامل یا عوامل سبب مىشود که یک فردِ مهدىـ باور، در جامعه‌اى که اکثریّت آن با او توافق فکرى ندارند، نه تنها عقیدهى خود را از دست ندهد، بلکه خود، مهدىـ یاور نیز بشود و دیگران را به مولاى خود دلالت کند؟ این عامل یا عوامل، همان است که فقدان آنها، آن روحِ زنده را به یک کالبد مرده یا زائد بر زندگى تبدیل مىکند، چنان که در برخى از مردم جامعهى خود مىبینیم.

۱۳ـ ۳) رسیدن به عوامل یادشده، از معبرِ برنامه‌ریزى صحیح مىگذرد که با پاککردنِ صورت مسأله منافات دارد. لازمهى برنامه‌ریزىِ صحیح، شناخت دقیق فرصتها، تهدیدها، امکانات و چالشهاست. لذا در نخستین گام، باید از خود بپرسیم: ادّعاى عقیده به مهدویّت در میان جامعهى ما، تا چه حدّ مبتنى بر معرفت است؟ مبناى این معرفت چیست؟ آثار علمى آن در زندگى فردى و اجتماعى ما، چگونه خود را نشان می‌دهد؟ خاصیّتِ بازدارندگىِ آن از گناهان فردى و تعدّىهاى اجتماعى، در کجا نمودار مىشود؟

جاى آن دارد که کارشناسان علوم تربیتى، جامعهشناسى و روانشناسى در کنار اسلامشناسان و دینپژوهان، در پىِ پاسخ این پرسشها باشند، تا مقدّمات برنامه‌ریزى صحیح در جهت تربیت فرد و نسل مهدوى فراهم آید.[۱۷]

 

14 – آسیبشناسىِ نگارشهاى مهدویّت

آثارى که تاکنون در زمینهى مهدویّت عرضه شده (اعمّ از آنها که در اثبات مهدویّت بوده یا انکار آن)، از آفاتى بىنصیب نمانده که جاى آسیبشناسى دارد، تا مقدّمهى آسیب‌زدایى باشد.

از باب نمونه، به چند مورد اشاره مىشود:

۱۴ـ ۱) تکیه و استناد فراوان به کتابهاى مِلل و نحل، در حالى که یک جانبهگرایى و یکسو نگرى در اینگونه کتابها کاملا محسوس و مشهود است، نسبت بعضى از این کتابها به مؤلّفان آن قطعى نیست و…

۱۴ـ ۲) نسبت‌دادن قول یا عقیده‌اى به شخص یا گروهى بدون استناد علمى، مانند نسبت دادن عقیده به خلود امام عصر۷به شیعهى امامیّه[۱۸] ، نسبتهاىناروا در مورد سرداب به شیعه   [۱۹] ، یا نسبت دادن تضعیف احادیث مهدویّت به  قاطبهى اهل تسنّن.[۲۰]

۱۴ـ )۳ محوریّت دادن به برخى شباهتهاى ظاهرى میان دو عقیده، مثلا ادّعاى واقفیّه و سخن شیعهى امامیّه.

۱۴ـ )۴ پرداختن به اختلافات جزئى که هیچ ضررى به اصل و کلّیّت مطلب نمی‌زند و در تمام عقاید و احکام نیز وجود دارد. اختلاف در مورد کیفیّت وضو و نماز، پیش چشم تمام مردم جهان است، ولى هیچ عاقلى، این اختلاف را دلیل بر آن نمىگیرد که اصل و کلّیّت نماز، جعل شده توسّط فرد یا گروهى باشد که در اصل دین جایى نداشته باشند. همینگونه اختلاف در مناسک حج و شؤون دیگر.

۱۴ـ ۵) انکار مشاهدات، چنان که بعضى از نویسندگان معاصر اهل تسنّن که کتابهاى خود را در دههى اخیر نوشته‌اند، با نگاه خاصّ خود به عقاید شیعه، ادّعا مىکنند که شیعه به دلیل عقیده به غیبت، ضرورت تأسیس حکومت اسلامى را باور ندارد و نماز جمعه و عیدین را تعطیل کرده است!

۱۴ـ )۶ نسبت‌دادن هر سخنى به اسرائیلیّات، بدون دلیل محکم علمى. در اصل وجود اسرائیلیّات، بحثى نیست. امّا اگر چنین شد که هر نویسنده‌اى سخنى را که نمىپذیرد، به اسرائیلیّات نسبت دهد، در این صورت هیچ مجالى براى بحث و گفت‌وگوى علمى باقى نمىماند. مثلا نویسنده‌اى براى نفى طول عمر حضرت مهدى۷، طول عمر حضرت خضر و الیاس را از مطالب اسرائیلى می‌داند، فقط به دلیل این که در تورات آمده است!

۱۴ـ ۷) مستندکردن حقایق مهدوى به رؤیا و خواب یا سخنان سست یا برداشتهاى نادرست. این سخن به معنى نفى رؤیاهاى صادقه نیست، ولى مبتنى کردن حقایق بر رؤیا، روشى غیرعلمى و غیرقابل دفاع است.

۱۴ـ )۸ توضیح حقایق مهدوى بر اساس ترجمهها و توضیحهاى غلط از آیات و روایات یا کلمات کلیدى آنها. مثلا کلمهى «خوف» که در احادیث غیبت به عنوان یکى از علل غیبت مطرح شده، اگر به عنوان «ترس» ترجمه شود، در این صورت، در ترجمهى صفت حضرتش که در زیارت آلیاسین آمده :«المهذّب الخائف» به مشکل برمىخوریم و ناگزیر به توجیهات سست روى می‌آوریم. امّا اگر از همان اوّل، با ژرفنگرى در لغت، آن را «عدم امنیّت» ترجمه کنیم، در این صورت مىبینیم که خوف، نقطهى مقابل شجاعت نیست، بلکه متضادّ «امن» است. روشن است که صفت ضدّشجاعت، را در عربى «جُبن» مىنامند که صفت درونىِ نکوهیده‌اى است، به ویژه براى رهبران و مُصلحان بزرگ. ولى خوف، حالتى است (نه صفتى) ضدّ امن، که به دلیل موقعیّت بیرونى براى هر فردى ممکن است پیش آید، حتّى براى پیامبرى اولوالعزم مانند حضرت موسى کلیم‌الله۷که به تعبیر قرآن: (فخرج منها خائفآ یترقّب)[۲۱] . این آیه، نه به معناى ترسیدن آن پیامبر بزرگ الاهى

است، بلکه اختناقِ پدید آمده توسّط فرعونیان را می‌رساند که راه را بر انجام وظیفهى حضرتش بسته بود. در نتیجه آن حضرت، به امر الاهى، مدّتى از شهر و دیار خود گریخت، تا در زمان مناسب بازگردد و کارى عظیم را به سامان برساند. این، حکم عقل در مورد تمام مأموریّتهاى مهمّ است که حتّى رهبران و مصلحان بشرى نیز آن‌را به کار مىگیرند. حکمت غیبت امام عصر۷نیز در همین چارچوب قابل تبیین است و تفسیر آیهى (و لیبدلنّهم من بعد خوفهم أمنآ)[۲۲] بر این اساس، بدون شبهه روشن است.

به هر حال، نقد و بررسى دقیق و منصفانهى نگارشهاى مهدوى با نگرش آسیبشناسى، خود مىتواند موضوع پژوهشى جدّى باشد و توجّه به همان زمینههاى آسیبپذیرى، راهکارهایى در زمینهى آسیب‌زدایى به ما نشان دهد.

۱۴ـ ۹) مقالات «آسیبشناسى تربیتى مهدویّت» نوشتهى دکتر خسرو باقرى (در فصلنامهى انتظار شماره ۱ و ۲۲)، گرچه از منظر تربیتى به بحث مهدویّت پرداخته، ولى در راستاى آسیبشناسى نگارشهاى مهدوى، قابل استفاده است.

 

15 – تقویت روح یقین

۱۵ـ ۱) عقیدهى مهدویّت، به ویژه در زمان غیبت، آزمونى دشوار است که ایمانهایى استوارتر از کوه مىطلبد. استوارىِ ایمان، در زمانى که همهى بنیانهاى اخلاقى و عقیدتى دستخوش زلزلهها و طوفانهاى تهاجم اطّلاعاتىِ بنیانکن مىشود، کار را دشوارتر مىسازد. از یاد نبریم که در زمانى زندگى مىکنیم که به گفتهى برایان تِرنر، استاد جامعهشناسى دانشگاه کمبریج :

تَذبْذب، به عنوان یک ارزش فرهنگى و نیز به عنوان نوعى ذهنیّت امروزین ] مطرح است[ تا بتوان از فرهنگ محلّى فاصله احساسى گرفت.
[۲۳]

در هجوم چنین توفانى، چگونه مىتوان نسلها را بر ستونِ یقین تکیه داد؟ در حالى که کارشناسانـ به حقّـ عواملى مانند مواجه با سؤالات فراوان و پیشبینى نشده و نیز معنازدایى از جهان واقعى (رنگباختن معنویّت در برابر سلطهى دنیاى مجازى) را از ویژگىهاى دنیاى جدید می‌دانند.[۲۴]

۱۵ـ ۲) در این میان، تقویت روح یقین به باورهاى استوار مهدوى، نوشداروى زهرِ تردید است تا نسلهاى امروز و فردا به باروىِ محکم این باور پناه آورند و از خطرات این توفانهاى پى در پى، نجات یابند.

۱۵ـ ۳) این کار، عملى نمىشود مگر به دست کسانى که خود، عقیدهى مهدویّت را، روشنتر از خورشید دیده‌اند و در لحظهلحظهى زندگى خود، آن را لمس کرده‌اند. بزرگمردانى همچون سیّدابن طاووس، صدرالاسلام همدانى و میرزا محمّد تقى اصفهانى، در این زمینه کلامى گیرا و مؤثّر داشتند، چون سخن آنها از دل برمىخاست و در دل مىنشست.[۲۵]

اگر در تربیت چنین کسانى نکوشیم و بذر این ایمان را در دلها نکاریم، از تکرار فراوان الفاظ و برگزارى مجالس فراوان نباید انتظار تغییر فرهنگِ درون انسانها را داشته باشیم. به تعبیر شاعر:

نام فروردین نیارد گل به باغ         شب نگردد روشن از نام چراغ

۱۵ـ ۴) بدیهى است که بهرهگیرى از ابزارهاى علوم تربیتى، روانشناسى و مردمشناسى، یا هنرهایى مانند شعر، گرافیک، نمایش، صوت و تصویر، مىتواند به انتقال این حقایق به ژرفاى درون انسانها کمک کند؛ ولى در هر حال، روح کلّى همان است که گفته شد و باید بدان اندیشید و راه کارِ مفید را یافت.

 


[1]. العرف الوردى، سیوطى، ۲ / ۶۱؛ عقد الدرر فى اخبار المنتظر، مقدسى شافعى، ص ۱۵۷؛ متّقىهندى، این انکار را در عین آگاهىنسبت به این که عقیده به مهدى جزء سنّت نبوى است، میداند و نتیجهمىگیرد که انکار و تکذیب بخشى از سنّت قطعى، دلیل بر کفرحقیقى است. (البرهان فى علامات مهدىآخرالزّمان، تحقیق مهلهل الیاسین، ج ۲ ص ۸۴۴). بنگرید: مهدویّت در قرآن و سنّت،غلامحسین تاجرىنسب (پایاننامه دکترى)، ص .۱۳ ‌

[۲]. این مقاله را از طریق اینترنت نیز مىتوان باز یافت. رجوع شود به:ؤ

[۳]. متن کامل این مقاله در اینترنت آمده است :www. Imammahdi-s. com.

[4]. نوشتهى آقاى مهدى حسینیان قمى، در فصلنامهى انتظار، که به نقد یکى از معاصران بر روایات جلد۵۱ تا ۵۳ بحارالانوار، پاسخگفته است.

[۵]. این نکته به معناى نگاه ناسیونالیستى به عقیدهى مهدویّت نیست، بلکه به معناى جایگاه این عقیدهؤدر فرهنگ دیرینهى این مرزو بوم است. طبعآ مواردى مانند غیبت نعمانى و کشف المحجّه ابنطاووس نیزبه عنوان دانشمندان شرقىـ بلکه بزرگان کشور همسایه،عراقـ باید آشناى اذهان جوانان ما باشند.

[۶]. تلاشها و تجربههاى استاد رسول جعفریان در زمینهى بازسازى کتب مفقودهى شیعى، مىتواند در اینکار، مورد استفاده قرار گیرد.

[۷]. براى آشنایى با ژرفنگرىهاى فقهى، رجالى، حدیثى، اعتقادى و… در این کتاب، بنگرید: راهنماىموضوعى مکیال المکارم،نوشتهى عبدالحسین طالعى، تهران: مکیال، .۱۳۸۰

[۸]. اگر طول عمر حضرتش را در نظر بگیریم، اندک بودن این نسبت، روشن مىشود.

[۹]. مجموعهى غیر مستقل مانند باب توقیعات در جلد ۵۳ بحارالانوار، مجموعهى مستقل مانند کلمهالامام المهدى۷نوشتهى شهیدآیتالله سیّد حسن شیرازى. از ترجمهى فارسى این اثر، یک جلد توسّطنشر آفاق منتشر شده، که طبق وعدهى ناشر قرار است در سهمجلد (با تکمیل و استدراک) عرضه شود. ‌

[۱۰]. در مورد این کتاب نفیس، در یکى از شمارههاى آیندهى سفینه، سخن خواهد آمد. إنشاءالله.

[۱۱]. نوشتهى مهدى شیزرى، چاپ تهران: انتشارات ریحان، .۱۳۸۳

[۱۲]. تفصیل این مطلب را بنگرید: سه مقالهى بایستههاى پژوهشى صحیفهى سجّادیّه به قلم آقایان سیّداحمد سجّادى، ابوالفضلحافظیان و محسن احتشامىنیا، در فصلنامهى سفینه، شمارههاى ۷ و ۸ و .۹

[۱۳]. نوشتهى حجّهالاسلام سیّد مرتضى مجتهدى سیستانى.

[۱۴]. بنگرید: کتابنامهى حضرت مهدى۷، نوشتهى آقاى مهدىپور، به ویژهى فهرست موضوعى که درپایان جلد دوم آمده است.

[۱۵]. از کتابهاى مهمّى که براى چاپ و نشر پیشنهاد مىشود، شرح دعاى ندبه نوشتهى استاد علّا مهمرحوم سیّد جلالالدّین محدّثارموى است که نسخهى دستنویس مؤلّف بزرگوار نزد فرزندان ایشاناست. امید است که هر چه زودتر، به تحقیق و نشر آن اهتمامکنند.‌

[۱۶]. نوشتهى خانم زهره فاتحى پیکانى، دفاع شده در دانشکدهى علوم تربیتى و روانشناسى دانشگاه تهران،سال .۱۳۷۰

[۱۷]. این نکته، در برخى از شمارههاى فصلنامهى سفینه، در ضمن سخن مدیر مسؤول بیان شده است؛ؤولى به جهت اهمّیّت، بهعبارت دیگرىـ و با تأکید بر مورد مهدویّتـ بیان شد تا در ضمن بایستههاىپژوهشى مهدویّت، به آن بیشتر توجّه شود.

[۱۸]. به عنوان نمونه در کتاب اصول عقاید الشیعه الاثنى عشریّه، نوشتهى قفارى.

[۱۹]. در این زمینه، بنگرید به مقالهى «پژوهشى در مسألهى سرداب» نوشتهى آیتالله سیّد محمّد مهدىخرسان ترجمهى دکتر ماندنىمواساتیان، فصلنامهى سفینه، شماره .۱۱‌

[۲۰]. در این زمینه، بنگرید به مقالهى کوتاه «حول المهدى» نوشتهى ناصرالدّین البانى و ترجمهى فارسى آندر سفینهى شماره .۱۲

[۲۱]. قصص  (۲۸) / .۲۱

[۲۲]. نور (۲۴) / .۵۴

[۲۳]. بنگرید به مقالهى «فضیلت جهانوطنى، دین در عصر جهانى شدن» نوشتهى برایان ترنر، ترجمهىمجتبى کرباسچى، حمیدپورنگ، حامد حاجى حیدرى، در فصلنامهى راهبرد یاس، شماره ۸ صص ـ۲۰۵۲۴۰٫ جملهى یادشده در صفحهى ۲۳۵ آمده است.‌

[۲۴]. بنگرید به مقالهى «جامعه پذیرى دینى در جامعهى اطّلاعاتى» نوشتهى کریمِ خانمحمّدى، درفصلنامهى شیعهشناسى، شمارهى، صص ۷ـ .۳۴ ۱۶

[۲۵]. بنگرید به مقالهى «باورداشت امامتـ مهدویّت در مکتب سامرا» نوشتهى حسین مفید، در فصلنامهىسفینه، شمارهى ۱۱، صصـ .۱۴۰ ۱۰۳

 

آخرین بروز رسانی مطلب در شنبه ، ۲۵ آذر ۱۳۹۱ ، ۰۸:۱۴