و آن این است که در اموری از آن فکر کند:

اوّل آن‌که: در خصوص مرگ زودرس خود فکر کند. و برای شخص عاقل، مطالعه در خصوص حالات افرادی که به طور ناگهانی مرده‌اند، کافی است. کسانی که قبل از گرفتار شدن در چنگال مرگ، احتمال مردن خود را نمی‌دادند و فکر می‌کردند که سال‌های سال زنده خواهند بود؛ ولی ناگهان اجلشان سر رسید، و مهلتشان تمام شد!… پس زمانی که چنین امری ممکن است و واقع شده، پس چه چیزی ما را از آن، خاطر جمع کرده است؟!

دوم آن‌که: در شدّت و سختی مرگ و وحشت‌انگیز بودن آن فکر نماید… از جمله فکرهائی که باید در مورد مرگ نماید این است که: مرگ برای اولیاء الله نخستین راحتی و سرور و بهجت و لذیذ‌ترین لذّت‌ها است! و این مسأله را نیز می‌تواند از روایات انبیاء و ائمّه (ع) به دست آورد؛ و همچنین با مشاهده‌ی حالت اشتیاق محبّان خداوند متعال به مردن و اظهار شوق آنان به مرگ، می‌توان به این امر آگاه شد… و کفایت می‌کند تو را از میان آن‌ها، فرمایش امیر المؤمنین (ع) که فرمود:

«به خداوند سوگند، پسر ابوطالب نسبت به مرگ، مشتاق‌تر و مأنوس‌تر است از انس کودک، به پستان مادرش!»

 و فرمایش آن حضرت (ع) در مورد شیعیان خاصّ خود:

«اگر نه این بود که خداوند اجل‌های معیّن آنان را نوشته است، جان‌هاشان یک چشم به هم زدن در کالبدشان نمی‌ماند، از شوق رسیدن به خداوند و پاداش‌ الهی!»

 منبع: کتاب به سوی دوست،  ص ۷۸