عتیقه جمع کن!
صفحاتی از زندگی شهید محمود کاوهخانه محمود توی یکی از بلوارهای مشهد بود. آن روز امتحان تاریخ داشتم؛ داشتم از آنجا ردّ میشدم که دیدم دم در خانهاش شلوغست. بچّههایی ...
خانه محمود توی یکی از بلوارهای مشهد بود. آن روز امتحان تاریخ داشتم؛ داشتم از آنجا ردّ میشدم که دیدم دم در خانهاش شلوغست. بچّههایی ...
بچّهاش یک ماه و نیمش بود که آمد دیدش. خنده از لبش نمیافتاد. رفت ازش یک عالم عکس انداخت. جورهای مختلف. آنقدر دورش گشت که ...
چاقوکش و فوتبالیست و بامرام و هر چی. حالا دیگر بال و پرش ریخته بود شده بود نظامی. با لباس سبز و پوتین و فانسقه ...
محمود کاوه گفت «بیایید طلسم کردستان را بشکنیم.»– چطوری؟– اوّل جاده را تأمین میکنیم، بعد به تیپها و لشکرهایی که زیاد اینجا را نمیشناسند میگوییم ...
راه زمینی نداشتیم. اگر هم بود پاکسازی نشده بود. باید با هلیکوپتر میرفتیم. رفتم درخواست هلیکوپتر کردم.– نیست.رفتم پیش صیاد شیرازی گفتم چی شده و ...
یک بار که داشتیم با محمود از مشهد بر میگشتیم کردستان، یکی آمد بش گفت «اگر وقت کردی برو یک سر به بچّهها بزن. گله ...
تیر و ترکشها هیچ به امید و آرزوهای ما توجّه نداشتند. بارها شد آمدند زدند محمود را آش و لاش کردند. طوری که کارش حتّی ...
دو نفر از بچّههای ارتش مأمور شده بودند داوطلبانه بیایند با دستگاه مینیاب ارتش کمک دستمان باشند. بچّهها خیلی دوستشان داشتند. اسم یکیشان حسین بود. ...
مانده بودیم عملیات را ادامه بدهیم یا نه.– حالا دیگر فهمیدهاند هدفمان جادهی پیرانشهر به سردشت ست.از کمینهاشان مشخّص بود. یا از مینگذاریهاشان در جادههایی ...
سریع رفت برامان بلیت قطار گرفت فرستادمان، بدون اینکه پروندهی پرسنلی تشکیل بدهد یا خودمان اصرار داشته باشیم یا اصلاً بلد باشیم. آوردمان توی همان ...
گمانم نزدیک عملیات بود. آن هم در شب، که هیچ کس نمیرفت توی جاده. خطر کمین بود. تا آمدیم رسیدیم به جادهی اصلی دیدیم آمبولانسی، ...
وسط تیراندازی محمود از راه رسید. بیسیمچی شهید شده بود و من دستهام میلرزیدند.محمود گفت «چت شده؟»به خون بیسیمچی نگاه میکردم.دید. گفت «بلند شو برو ...
خطبهی عقد را امام برامان خواند.آقای آشتیانی رفت نزدیک گفت «دامادمان آقای کاوهست. محمود کاوه. میشناسیدشان که؟»امام نگاهش کرد، لبخند زد، سرش را گرفت طرف ...
پاش که میرسید خانه نمیتوانست آرام بنشیند. یا مطالعه میکرد، یا میرفت نیرو جمع میکرد میفرستاد کردستان، یا مینشست تلفن میزد به هر جا که ...