پاش که می‌رسید خانه نمی‌توانست آرام بنشیند. یا مطالعه می‌کرد، یا می‌رفت نیرو جمع می‌کرد می‌فرستاد کردستان، یا می‌نشست تلفن می‌زد به هر جا که فکر می‌کرد لازم است. یا حتّی عملیات‌هاش را کنترل می‌کرد. خانه شده بود مقر فرماندهی.

منبع : کتاب «ردّ خون روی برف یا توی برف بزرگ شو دخترم»- انتشارات روایت فتح

به نقل از: فاطمه عماد الاسلامی (همسر)