تحقيق و بررسى موضوعى حديث قدسى لوح حضرت زهرا (سلام اللّه علیها)

شيعيان در تعيين امام، قائل به «نصّ» از جانب خدا و رسول 9اند و عمده‌ترين راه دستيابى به نص را حديث مى‌دانند كه اگر به ‏صدور آن علم حاصل شود، حجّيّت آن پذيرفته خواهد بود. يكى از نصوص امامت حديث قدسى «لوح» است كه در آن، به نام اوصياى رسول ‏خدا9 تصريح شده‌است. اين حديث كه با الفاظى گوناگون و با چند سند روايت شده، حديثى متواتر يا دست كم خبر واحد محفوف به قرائن و ‏داراى حجّيّت و اعتبار لازم است. تعدّد طرق، موافقت متن حديث با عقل، آيات قرآن، اخبار متواتر و واقعيت خارجى از قرائنى‌اند كه علم به ‏صدور اين حديث را محرز مى‌سازند. در نوشتار حاضر، ضمن گزارش اجمالى از اسناد اين حديث، به تحليل موضوعى آن و كشف حقايق بيشترى ‏از مندرجاتش پرداخته خواهد شد.‏

نقش آشنايى با تاريخ در ارزيابى حديث

آشنايى با طبقات راويان و آگاهى از عصر و زمانى كه ايشان در آن مى زيسته‌اند و به طور كلى، وقوف بر هرگونه قراين و شواهد ‏تاريخى مرتبط به آنان، تاثير بسزايى در ارزيابى احاديث و چگونگى نقد و بررسى آنها دارد و مى‌توان بدين وسيله، به آگاهى از وجود ارسال و ‏تدليس در اسناد آنها و نيز تمييز راويان مورد وثوق از غير آنان و همچنين فوايد ديگر نايل آمد.‏

كتاب شناسى مرحوم نمازى

علّامه نمازى شاهرودى در آثار و تأليفات خود، معارف دينى و اعتقادى را بحث و بررسى كرده است :‏
ـ كتاب تاريخ فلسفه و تصوف به شيوه پرسش و پاسخ تنظيم شده و مباحث شريعت و طريقت، حقيقت وحدت وجود، روش شرايع در هدايت، ‏معرفت فطرى خدا، ردّ بر فلاسفه و صوفيه، و لزوم رجوع به كتاب، و سنّت را بررسى كرده است.‏

اجازه روايى آيت الله نمازى

در علم «درايه و رجال» كه در ارتباط با «حديث‌شناسى» مطرح است اصطلاحى داريم به عنوان: «إستجازه» كه ‏به معناى طلب اجازه است، يعنى درخواست اجازه‌اى از محدّث و راوى مورد اعتماد كه او هم نيز از استادش ‏و… هم‌چنين تا برسد به آخرين راوى كه از شخص معصوم 7 نقل حديث نموده است. اين «اجازه» اجازه نقل ‏تمام آنچه را از «مروىّ عنه» يا به اصطلاح «شيخ اجازتى» شنيده‌ايم، در بر مى‌گيرد. مثلاً: ما كه همزمان و ‏معاصر محدث جليل القدر مرحوم شيخ كلينى نبوده‌ايم، چگونه براى ما امكان نقل حديث از ايشان است؟ جز ‏به واسطه‌هاى نقل، كه همان راويان و مشايخ اجازه نقل حديث باشند. از قديم اين «استجازه و اجازه» ها در ‏بين علما و محدثان، معمول و مرسوم بوده است و حتى برخى از علما استجازه و اجازات خود را به صورت ‏كتاب يا كتابهايى درآورده‌اند كه از آن جمله است :‏

نكاتى در باب فقهاى اصولى و اخبارى شيعه و تعامل آنها

بحث و نزاع علمى بين دانشمندان اصولى واخبارى، از ديرباز مطرح بوده و در اين ميان افراد نادانى نيز بوده‌اند كه در جهت طعن و ‏لعن گروه ديگر كوشيده‌اند.‏
اختلاف مردم در درجات ايمان و مراتب نورانيّت، از اختلاف در اصل طينت مى‌باشد و اين اختلاف درجات در باب اصول، معارف و فروع ‏احكام نيز مشاهده مى‌شود. برخى در حدّ فقيه و گروهى افقه بودند. فقها در عصر غيبت با مشكلاتى چون تقطيع روايات، اغتشاش اسناد و ‏حدوث تعارض بين روايات مواجه هستند. علما و فقهاى اخبارى، به نصوص اخبار اعتماد و اكتفا كردند و علما و فقهاى اصولى، قواعداصولى را ‏براى تدبّر و ژرف‌نگرى در احكام و روايات مطرح كردند. حق آن است كه بين بزرگان اين دو گروه اختلافى نيست و در اين ميان گروهى ‏جاهل در هر دو طرف سخنانى ناروا گفتند. البته برخى دانشمندان اصولى از طريق اعتدال خارج شده و به حجيّت ظن معتقد شدند و برخى ‏دانشمندان اخبارى نيز شيوه اعتدال را رها كرده به قطعيّت تمام روايات واخبار معتقد شدند، در حالى‌كه وجه اختلاف اخبارى با اصولى، ‏اختلاف فقاهت با افقهيّت است كه از دوره حضور امامان معصوم : مطرح بوده است.‏

جستارى در باب اخباريگرى و نسبت آن با رهيافت

نگارنده سه معنا براى كلمه اخبارى بيان مى‌كند: يكى معناى قرن چهارم كه تمام مورخان از جمله طبرى سنّى و برقى امامى را در برمى‌گيرد. ‏دوم اطلاق كلى كه هر محدّثى را شامل مى‌شود و مانند صدوق و مجلسى و حرّ عاملى. سوّم جريانى كه در برابر علم اصول فقه ايستاده كه در طول ‏قرن يازدهم تا سيزدهم بر حوزه‌هاى شيعى اثرگذار بودند. اين دوره با مولى محّمد امين استرآبادى آغاز شده و به شيخ يوسف بحرانى پايان ‏مى‌گيرد. نگارنده كه آراى استرآبادى را بر اساس كتابش ‏‎”‎الفوائد المدينة‎”‎‏ بررسى و گزارش مى‌كند، بر آن است كه ميرزا مهدى اصفهانى به ‏عنوان شاگرد ميرزا محمّد حسين نايينى نظام معرفتى فقاهتى داشته و نمى‌توان او را اخبارى به معناى سوم دانست.‏

تغاير علم خدا با مشيّت و اراده او

علم خدا از صفات ذات خداست و در قرآن و روايات اهل‌بيت : بر معرفت علم خداوند تأكيد شده است.‏
مشيّت و اراده خداوند از صفات فعل خداوند، و غير از علم و قدرت اوست. فلاسفه اراده خداوند را همان علم او به نظام احسن تعريف كرده و ‏علم خدا را علّت صدور مخلوقات از ذات بارى تعالى مى‌دانند.‏
علّامه نمازى شاهرودى در كتاب مستدرك سفينة البحار ذيل مادّه عَلِمَ، به بررسى علم خداوند به عنوان صفت ذاتى، ازلى و ابدى بودن، با استناد ‏به آيات و روايات پرداخته، و معتقد است خلقت بر اساس علم الهى است و به مشيّت و اراده اوست وتحقّق و عدم تحقّق معلومات،تأثيرى در ‏علم خداوند ندارند و علم خداوند از معلوم بى‌نياز است و تغيير و تبديل و يا تعيين يك نظام تامّ امكانى در مخلوقات موجب تغيّر در علم خدا ‏نمى‌شود.‏
مشيّت، فعل خدا و حادث است و مخلوقات به مشيّت او محقّق مى‌شوند. مشيّت و اراده به لحاظ معنا تقريباً مترادف و به معنى طلب كردن و ‏خواستن است. فلاسفه معتقد به ذاتى بودن اراده خداوند هستند.‏

تفويض دين به پيامبر و امام ‏ از نظر آيت الله نمازى شاهرودى

يكى از شؤون مقام امامت و ولايت، تفويض امر دين و مقام امر و نهى و تشريع است كه به پيامبر 9 و امامان : اعطا شده است.‏
دلايل علّامه نمازى شاهرودى براى اعطاى تفويض دين چنين است :‏
ـ تفويض امر دين، امكان عقلى دارد و خداوند امور دين را به بندگان برگزيده و معصوم سپرده است.‏
ـ با استناد به آيات و روايات، تفويض امور دين به پيامبر 9 و امامان : اثبات مى‌شود.‏
ـ وجود ولايت تشريعى براى ائمه : همانند پيامبر 9 است كه محدود به امورى است كه موسّع باشند يعنى حكم الزامى الهى در آن موارد نيامده ‏باشد. احكام صادره از پيامبر 9 و ائمه : نشان دهنده آفاق ديگرى از مقام والاى ولايت ائمه : مى‌باشد. برخى احكام الهى فقط ابلاغى است كه ‏فريضه يا فرض الهى ناميده مى‌شود. و برخى احكام نيز امر آنها به پيامبر 9 و ائمه : واگذار شده است كه همه اين احكام در شؤون ولايت ‏تشريعى است.‏

تأمّلى در ديدگاه آيت الله نمازى پيرامون اعتبار روايات كتاب كافى

كتب اربعه در ميان كتب حديثى شيعه به جهت قدمت، شمول روايات و اعتبار مؤلّفان جايگاه ويژه‌اى دارند و در اين ميان كتاب ‏كافى از اعتبار خاصّى برخوردار است و محدّثان و فقيهان در موضوع ميزان اعتبار روايات كافى در ضمن آثار خود بحثهايى مطرح و يا به ‏صورت مستقل، كتابهايى را در اين موضوع تأليف كرده‌اند.‏
علّامه نمازى شاهرودى كتاب الأعلام الهادية الرفيعة فى اعتبار كتب الأربعة را در اثبات موثوق الصدور بودن تمام روايات كتب اربعه و صحت ‏روايات آنها تأليف كرد. علّامه نمازى شاهرودى دلايل اعتبار روايات كافى را چنين مى‌شمارد: برگرفته شدن از اصول اربعمأة ـ موجود بودن تمام ‏اصول حديثى در زمان كلينى ـ شهادت مؤلّف بر صحت احاديث در خطبه كتاب ـ دستور امامان به پذيرش روايات ثقات ـ ستايش كافى از سوى ‏عالمان شيعه.‏

بداء در ديدگاه آيت الله نمازى شاهرودى

بداء به معناى آغاز و ظهور رأى امرى است كه اصل همه اديان الهى است و بر آن اساس خداوند را به قدرت، سلطنت، اختيار، ‏صاحب امر بودن، و مالكيّت تام توصيف كردند.‏
احاديثى در باب عظمت و اهميّت بداء ذكر شده است. بداى خداوند در اين است كه او در كارهاى خويش آزاد است و هيچ اضطرار و لزومى ‏براى خداوند نيست، مشيّت و رأى و امر او حادث است و تحت سلطنت و اقتدار اوست. ابقاى موجودات و افناى آنها نيز براى خداوند هيچ ‏لزوم و اضطرارى ندارد و او مى‌تواند امرى را مشيّت كند، آن را از بين ببرد و امر ديگرى جاى آن قرار دهد و اين ناشى از حريّت و سلطنت ‏خداست.‏
بر اساس احاديث، بداء مسبوق به علم است. علّامه نمازى شاهرودى معتقد است بداء در علم مكنون خدا راه ندارد و در علم محمول غيرحتمى ‏خداست.‏
اثبات بداء براى خدا، ردّ ديدگاه علوم بشرى است كه نظام موجود را بر اساس نظام علّى و معلولى، نظام تامّ و اتمّ مى‌دانند كه در آن هيچ تغيير و ‏تبديلى امكان ندارد.‏

مرورى بر پاره‌ اى از آراى علّامه نمازى

شيخ على نمازى شاهرودى چندين سال در محضر مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى دروس فقهى اصولى و معارفى را تلمّذ نموده است. ‏ديدگاه وى در برخى معارف دينى الگويى صحيح براى طالبان معارف دينى به شمار مى‌آيد.برخى از نظريات ايشان :‏
ـ بداء به معنى حدوث رأى و ظهور امر و مشيّت جديد خداوند است.‏
‏- علم خداوند دو قسم است: استقلالى كه مخصوص خداست، غير استقلالى و وهبى كه خداوند به هر كه بخواهد و به هر اندازه‌اى كه بخواهد، ‏مى‌دهد.‏
ـ خطبه غدير در كمال صحت و اعتبار است و براى اثبات علم غيب پيامبر 9 و اميرالمومنين 7 به اين خطبه استدلال شده است.‏
ـ كتب اربعه حديثى شيعه معتبر و احاديث و روايات آنها صحيح مى‌باشد.‏
ـ تمسّك به ثقلين (قرآن و عترت) فرض و واجب است.‏
ـ خداوند متعال به معرفت فطرى خودش را به مردم معرّفى كرده و اگر اين معرّفى نبود كسى خالق و رازق خود را نمى‌شناخت.‏
ـ علم نورى الهى است كه در قلب مقدّس پيامبر 9 قرار گرفته و از ايشان 9 به اميرالمومنين 7 منتقل گشته است. از آن به نور ولايت نيز تعبير ‏شده است.‏