ثقلین
TasvirShakhesvarzesh28

اوّلین زورخانه در منطقه‌ی جنگی

شهید اصغر رنجبران

از خاطرات جالب توجّه قلّاجه، برپایی ورزش باستانی در اردوگاه بود. اصغر رنجبران که خود از پهلوانان نامی جنگ و دوستدار ورزش باستانی بود، این ...

TasvirShakhesvarzesh27

کشتی را باخت تا من ضایع نشوم!

شهید ابراهیم هادی

سال پنجاه و پنج مسابقات قهرمانی باشگاه‌ها بود. مقام اوّل مسابقات، هم جایزه‌ی نقدی می‌گرفت، هم به انتخابی کشور می‌رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. ...

TasvirShakhesvarzesh26

به پای آسیب‌دیده‌ی من دست نزد

شهید ابراهیم هادی

مسابقات قهرمانی ۷۴ کیلو باشگاه‌هابود. ابراهیم همه‌ی حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد.به نیمه‌نهایی رسید. آن سال ابراهیم خیلی خوب تمرین کرده بود. ...

TasvirShakhesvarzesh24

روی تشک می‌رفتم!

شهید حسین قجه‌ای

غضروف‌های شکسته‌ی گوش‌ها، عضلات پُر و قوی گردن، زیر بغل‌های پُر و برآمده و همچنین ران‌های عضلانی. ضمن این‌که از حیث قد و قواره، خیلی ...

TasvirShakhesvarzesh23

ورزش ترک نمی‌شد!

شهید علی صیّاد شیرازی

چه همان موقع که در جبهه با هم بودیم و چه بعدها در ستاد، ورزشش ترک نمی‌شد. یادم هست در کردستان بودیم. بالای کوه‌های مشرف ...

TasvirShakhesvarzesh21

جوان سینه‌ستبر

شهید حسین فلّاح و علی چیت‌سازیان

آمده بود شهر. هوای گودِ زورخانه را کرد. شد میاندار. با ضرب آهنگ پا و دست او همه میل گرفتند.یکی از آن جماعت که وصف ...

TasvirShakhesvarzesh19

تشکیل زورخانه در پادگان

شهید علی چیت‌ساز

فرمانده‌ی گردان اطلاعات و عملیّات ما فردی بود به نام شهید علی چیت‌ساز. بچّه‌‌ی همدان و پهلوان گود زورخانه و باستانی‌کار بود. سیمای زیبایی داشت. ...

TasvirShakhesvarzesh20

ورزش باستانی با زندانیان!

شهید علی چیت‌سازیان

آمدیم مرخصی.گفت:‌ «برویم زندان شهر.»زندانی‌ها آوازه‌اش را شنیده بودند. دعوتش کردند به ورزش باستانی.علی آقا هم رفت وسط گود و شد میاندار.تن همه که توی ...

TasvirShakhesShahidGomnam15

بدون تکبر

شهید کزازی

غروب با بچّه‌های جدید، فوتبالی زدیم و صفایی کردیم. شب پس از شام، برادر کزازی را دعوت کرده بودند. این فرد به حدی ساده و ...

TasvirShakhesAhmadToosi

بین دو نیمه

شهید عزیز درویش نیا

بین دو نیمه، نشسته بودند دور هم.ـ «پاشید بریم جبهه، ماندید این‌جا چی کار؟ توپ بازی؟!»هر دفعه می‌آمد مرخصی، دو ـ سه روز بیشتر نمی‌ماند؛ ...

TasvirShakhesvarzesh18

رزمی کار

شهید علی چیت‌سازیان

پایش یک‌جا بند نمی‌شد. از این روستا به آن روستا تیم آموزشی را می‌برد و به اهالی اموزش نظامی می‌داد. اسلحه‌شناسی می‌گفت. تاکتیک درس می‌داد. ...

TasvirShakhesvarzesh17

پا طلایی

شهید رضا شکری‌پور

فوتبال که بازی می‌کردیم، رضا خط حمله‌مان بود. به او می گفتیم «پا طلایی.» تا تنگ غروب بازی می‌کردیم. اصلاً هم سیر نمی‌شدیم. اذان مغرب ...

TasvirShakhesvarzesh16

لباس فوتبال

شهید ناصر کاظمی

مغازه‌ی کوچکی داشتم که بازیکنان تیم فوتبال هر روز آن‌جا جمع می‌شدند. ناصر کاظمی همیشه در میان جمع حضور داشت و باهم بودیم. تا این‌که ...

TasvirShakhesvarzesh15

چه کسی مقاوم است؟

شهید سیّد علی اکبر ابوترابی

شهید سیّد علی اکبر ابوترابی: «در زندان وزارت دفاع، یکی از افسران چترباز عراقی هم، زندانی بود. آن افسر ورزیده درباره‌ی وضعیت خوب نیروهای عراقی ...

صفحه 54 از 62« بعدی...102030...5253545556...60...قبلی »