قاتل تبهکار ۷
به روایت سبط ابن جوزیسبط ابن جوزی گوید:در قاتل او اختلاف کردهاند. یک قول آن است که قاتلش سنان است (گفتهی هشام بن محمّد). قول دیگر آنکه حصین بن ...
سبط ابن جوزی گوید:در قاتل او اختلاف کردهاند. یک قول آن است که قاتلش سنان است (گفتهی هشام بن محمّد). قول دیگر آنکه حصین بن ...
شیخ مفید گوید:شمر فرود آمد و سر او را برید و سرش را نزد خولی برد. او هم گفت: نزد امیر، عمر بن سعد ببر. قال ...
ابن نما گوید:چون زخمهای حضرت افزون گشت و حرکتی در او نماند، شمر دستور داد تا او را تیرباران کنند. عمر سعد ندا داد: منتظر ...
خوارزمی گوید:در آن حال سنان بر او حمله کرد و نیزهای زد و او را به خاک افکند و به خولی گفت: سرش را جدا ...
بلاذری گوید:در آن حال، سنان بن انس بر او حمله کرد و با نیزه بر او ضربتی زد و او افتاد. به خولی گفت: سرش ...
دینوری گوید:سنان بر آن حضرت حمله کرد و نیزهای بر وی زد. حضرت افتاد. خولی فرود آمد تا سر او را جدا کند، دستانش لرزید. ...
ابن شهر آشوب گوید:عمر سعد نزدیک آمد و گفت: سرش را جدا کنید. نصر بن خرشه جلو آمد. همچنان با شمشیرش بر آن حضرت ضربه ...
طبری گوید:عمر سعد نزدیک حسین (ع) آمد. زینب (ع) به او گفت: ای پسر سعد! آیا ابو عبدالله را میکشند و تو به او نگاه ...
محمّد بن سعد گوید:مدّتی دراز از روز درنگ کردم و مردم نسبت به او وقتگذرانی میکردند و خوش نداشتند که علیه او اقدام کنند. شمر ...
سیّد بن طاووس گوید:هلال بن نافع گوید: من با اصحاب عمر سعد ایستاده بودم که فریادگری صدا زد: ای امیر! مژده بده. این شمر است ...
شیخ طوسی روایت کرده است:آن حضرت گفت: «خدایا! ای بلند مرتبه! ای بزرگ شوکت! ای سخت انتقام گیرنده! ای بینیاز از آفریدهها! ای گسترده کبریاء! ...
سیّد بن طاووس گوید:راوی گوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که صدا میزد: وای برادرم! وای سرورم! وای خاندانم! کاش آسمان بر ...
خوارزمی گوید:سپس شمر فریاد زد: دربارهی او منتظر چه هستید؟ تیرها، نیزهها و شمشیرها از هر سو آن حضرت را در میان گرفت. مردی به ...
خوارزمی گوید:سپس آن حضرت از جنگ ناتوان شد و سر جای خود ایستاد. هر یک از مردم که به طرف او میآمد (و او را ...