ثقلین
TasvirShakhesshahid761

شهادت آگاهانه

شهید محمّد بهاءالدین

سهم من از ارث تو، تمام هستی‌ات بود، همان که تو را در سال‌های خون و تظاهرات کوچه به کوچه می‌برد، همان که طاغوت نتوانست ...

TasvirShakhesshahid710

نیمه شب و دعای شهادت

شهید جعفر جعفری

ساعت ۵/۲ تا ۵ صبح وقت نگهبانی من بود. هوا ابری و سرد بود و من با چراغ قوه‌ای کم سو هر حرکتی را زیر ...

TasvirShakhesshahid758

من از دنیا دل بریده‌ام

شهید کریم حسینی

روزی از ناحیه‌ی پا و شکم مجروح شده بودی و مدت زیادی را در بیمارستانی در تهران بستری شدی. پیش خود گفتم: دیگر با شهادت ...

TasvirShakhesshahid754

چرا شهید نمی‌شوم؟

شهید هادی کریمی

من درست می‌دیدم، هادی تو بودی که با لباس خانه می‌آمدی و با همان لبخند همیشگی‌ات و صدای مهربانت می‌گفت: نترس همسرم، من هستم و ...

TasvirShakhesshahid717

شاهکار آفرینش در میدان مین

شهیدان اسماعیل شاهین‌زاده، غلام حسین عیدیان، علیرضا عنایت زارع

این شهید غلام حسین عیدیان بود که طلسم مرگ و زندگی را با شهامت خود شکست. او با فریاد الله اکبر، خود را به روی ...

TasvirShakhesbasiraT14

تو مگر چقدر گناه داری؟

شهید علی بینا

هر چه به عملیات نزدیک‌تر می‌شدیم، فرماندهان بیشتر نماز شب می‌خواندند. یک پتو برمی‌داشتند و یک فانوس، می‌رفتند توی سنگر و چاله، و راز و ...

TasvirShakhesshahid751

روزه‌اش را با آن حال گرفت

شهید حمید رضا جعفرزاده

در عملیات بدر مجروح شد. حالش خیلی وخیم بود. موقعی که او را به کرمان آوردند، ماه رمضان بود. از او پرسیدم: «روزه را چه ...

TasvirShakhesshahid750

مناجات او را سرحال آورده بود

شهید حسین یوسف اللّهی

شب به شهرستان نائین رسیدیم. برای نماز و شام توقف کردیم. بعد از شام دیدم هم او خسته است و هم خودم.گفتم: «بهتر است شب ...

TasvirShakhesshahid746

دعای توسل سه ساعت طول می‌کشد؟

شهید سید قاسم میرحسینی

از عملیات که برگشتیم، عد‌ه‌ای از دوستانمان شهید شده بودند و عده‌ای هم مجروح. عقده‌ای در دلمان بود که باید می‌ترکید و اشک دل‌هایمان را ...

TasvirShakhesshahid743

نگران نماز

شهید سید قاسم میرحسینی

عملیات والفجر سه بود. از دهلران حرکت کردیم به سمت منطقه‌ی عملیات. وقت اذان صبح شده بود، ولی نمی‌توانستیم بایستیم. باید زودتر خودمان را می‌رساندیم. ...

TasvirShakhesshahid741

با آب شور وضو گرفت

شهید محمّد آرمان

محمّد مکرّر شب‌ها با خدا راز و نیاز می‌کرد؛ گریه می‌کرد؛ نماز شب می‌خواند. به راستی انسان تعجب می‌کرد جوانی با این سنّ کم، چقدر ...

TasvirShakhesshahid739

 با برف‌ها وضو گرفت!

شهید حمید عرب‌نژاد

زمستان بود و هوا سرد. در مسیر زرند به پابدانا بودیم. به گردنه‌ای رسیدیم که در آن‌جا راه آهن می‌کشیدند. ناگهان گفت: «نگه دار.»ماشین را ...

TasvirShakhesshahid738

وسایل مختص نماز شب

شهید محمّد رضا قربان‌زاده

من به همراه شهید بینا برای شناسایی منطقه‌ای حرکت کردیم. برای این‌که مزاحم استراحت گردان‌های دیگر نشویم و رزم شبانه‌ی ما ایجاد مزاحمت نکند و ...

TasvirShakhesshahid736

صحنه‌ی شگفت انگیز

شهید علی ماهانی

نیمه شبی بدخوابی به سرم زد و بیدار در جای خود به سقف نگاه می‌کردم که دیدم یک نفر آهسته از تخت پایین رفت. با ...

صفحه 44 از 96« بعدی...102030...4243444546...506070...قبلی »