اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم
مدح حضرت حر علیه السلام؛ شاعر: علی انسانیاگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم وگر از در برانی، خاک پای لشکرت گردمبه دامانت غبارآسا نشستم، برنمیخیزم وگر بفشانی ام، خیزم ولی ...
اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم وگر از در برانی، خاک پای لشکرت گردمبه دامانت غبارآسا نشستم، برنمیخیزم وگر بفشانی ام، خیزم ولی ...
سلام باد به حر! بر یقین و ایمانش! که میزبانِ شهادت، نمود مهمانش برای آمدنش انتظار داشت، حسین که دیده بود وِرا در شمار ...
حُر شرم میکند که به مولا نظر کند یا از کنار خیمهی زینب گذر کند دیروز ره به چشمهی خورشید بسته بود امشب چگونه ...
سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل! به آن نیابت عظمای «سیدالشّهدا»! به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ ...
این نوخطان که در یَم خون، آرمیدهاند «آرام جان و مونس دل، نور دیدهاند» خون است و خاک و نعل ستوران و آفتاب «پیراهنی ...