حرکت جدیدی که امروز در مصاحبه انجام دادم، مخفیانه ضبط کردن صدای بچّه‌های قدیمی و ناشناس گردان بود. آنان که از جنگ‌های اوّل انقلاب، جنگ کردستان و آن روزهای سخت و سرد خاطره دارند، کسانی که در قدم قدم آن محیط سخت و مصیبت‌ساز، تجاربی به دست آورده‌اند، کسانی که در عملیّات‌ها هیچ ترس و رعبی از عراقی‌ها ندارند، کسانی که مشکل دشمن و نترسیدن از او برایشان حل شده و هیچ اندیشه‌ای به خود راه نمی‌دهند.

یکی از آنان به نام «قربانی» جوانی ترک زبان از مشکین شهر بود. جوانی پرشور، شلوغ، پرهیاهو، شجاع با بدنی پرزخم و آبکش شده. در یکی از عملیّات‌ها گویا زخمی شده بود و عراقی‌ها بالای سرش می‌آیند و لگدی محکم به دهانش می‌زنند که هنوز هم جایش مانده یا جوانانی دیگر در کردستان که حماسه آفریدند و در جبهه‌های جنوب یک لحظه خود را از قافله‌ی عزیزان رزمنده عقب نگاه نداشتند. این‌ها روحی بزرگ و عمیق دارند. چهره‌هایشان خندان است و روح‌هایشان پرشور. اصلاً مفهومی از خستگی در آنان وجود ندارد.


رسم خوبان ۱۰- روحیه،  ص ۴۸ و ۴۹٫/ جبهه جنوب (یادداشت‌های شهید غنی‌پور)، صص ۱۸۶ ۱۸۵٫