هر چه گشتیم مقاله و گزارش قابل اعتنایی در معرفی این گونه شعر و شاعری نیافتیم؛ یعنی در این زمینه یا تحقیق نشده، یا اگر شده، به صورت محدود وگمنام بوده است. آنچه در زیر می آید گزارشی است از شعر و شاعری آیینی سرایان آذری زبان که یکی از شعرا و ذاکران آذری به نام عیسی ثاقب نگاشته است. وی به هر دو زبان شعر می سراید و مشهورترین اثر چاپ شده اش حدیث مهر در بلور شعر نام دارد که ترجمه منظوم خطابه غدیر است. او اکنون بیشتر به کار شعر آیینی کودک اشتغال دارد.

 

اقامه عزای اهل بیت علیهم السلام در میان آذری زبان‌ ها

 

شیعیان از هر قوم و قبیله با هر زبان و نژادی در طول تاریخ از هر فرصت و وسیله ‌ای برای بزرگداشت عاشورا و امام حسین علیه السلام استفاده کرده‌ اند. در میان اقوام و ملل شیعه مذهب جهان، مردم غیور و ولایت مدار آذری‌ زبان نیز در این راه سعی بلیغ نموده و گام‌ های بلندی برداشته ‌اند؛ به طوری که امروزه عزاداری برای امام حسین علیه السلام بخشی از هویت و شناسنامه این قوم و شیوه ‌های سوگواری و شور و شعور آنان در این آیین ‌ها، زبانزد دیگر شیعیان عالم است. این مطلب در بین اهالی هیئت ‌ها مشهور است که می‌ گویند: حضرت زهرا علیها السلام را در خواب دیده ‌اند که ایشان فرموده‌ اند: «برای فرزند من مانند ترک ‌ها سوگواری کنید؛ زیرا آنها مانند مادران فرزند از دست داده برای فرزند من عزاداری می‌ کنند».

مصادیق بارز این مطلب را در مراسم باشکوه آنان در سرزمین ‌ها و استان‌های ترک ‌زبان کشور (مانند آذربایجان، اردبیل و زنجان) به خوبی می‌توان دید. مراسم طشت گذاری یا مراسم اعلان عزا در اردبیل، مراسم شاه حسین (شاخسِی) در تبریز، مراسم منحصر به فرد تاسوعای حسینی در زنجان ـ که پایتخت شور و شعور حسینی نام گرفته است ـ و همچنین دسته‌ های بسیار زیادی که از شهرهای مختلف آذری ‌زبان برای عزاداری در دهه آخر ماه صفر به مشهد مقدس مشرف می‌ شوند. اکنون به معرفی اجمالی این رسوم می ‌پردازیم .

 

 

مراسم طشت گذاری

 

یکی از رسم ‌های بسیار با شکوه، به یاد ماندنی و مخصوص آذری زبان‌ها (که از خطّه قهرمان پرور اردبیل آغاز شده و از آنجا به سایر شهرهای آذری‌ زبان گسترش یافته است) مراسم طشت گذاری یا اعلان عزاست. این مراسم معمولاً چند روز بعد از عید غدیر خم و قبل از شروع ماه محرم تشکیل می‌شود.

بنا بر آن چه در مقاتل آمده است، هنگامی که امام حسین علیه السلام در طول مسیر حرکت به سمت کوفه در یک بیابان بی ‌آب و علف با سپاه حر ملاقات کرد، در حالی که حرّ و یارانش از تشنگی بی‌حال شده بودند و عده آنها به هزار سوار و هزار اسب می ‌رسید، امام حسین علیه السلام به یارانشان فرمودند: آب‌ها را پایین بیاورید و حر و یارانش را سیراب کنید. یاران امام حسین علیه السلام جام‌ها و طشت‌ها را پر از آب می‌کردند و به سپاه حر می‌نوشاندند؛ حتی اسب‌هایشان را سیراب نمودند. نوشته‌ اند، یکی از افراد سپاه حرّ از شدت عطش توان آب خوردن از مشک را نداشت و آب از گوشه لبها به روی لباس‌هایش می‌ ریخت. خود حضرت با آن همه جلالت از اسب پیاده شد و مشک را برایش نگه داشت تا سیراب شود.

مرحوم استاد شهریار این داستان را چه زیبا سروده است:

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می‌ کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می‌ بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی‌ حیا دارد حسین

در آیین ذکرشده، به یادبود این کرامت سیدالشهدا علیه السلام ، شیعیان آذری‌ زبان برای سوگواری گردهم می‌ آیند و یک طشت را پر از آب می کنند و در بین عزاداران قرار می‌ دهند. معمولاً در این مراسم یا روضه حضرت ابوالفضل العباس و یا مصیبت حضرت علی اصغرc خوانده می ‌شود و درمیان شور و حال و گریه حاضران، طشت را در بین عزاداران می‌ گردانند و در پایان برنامه هرکس جرعه‌ ای از آب آن طشت را جهت تبرک می ‌نوشد.

به چند بیت از اشعاری که در مراسم طشت گذاری سال ۱۳۸۹ش، در مسجد جامع اردبیل توسط مداح اهل بیت علیهم السلام حاج محمد باقر اردبیلی خوانده شده‌ است توجه فرمایید:

… رفعت نام حسین حقه جلالت ویردی

ساکنان فلکه رمز کرامت ویردی

یول کسن حرّه ده بو درس شرافت ویردی

یازدی تاریخه بو دور منطق و منشور حسین

نه قدر واردی جهان سونمیه‌جاق نور حسین

دیدی دنیا بیزیم عشقین گوره مشکلدی تایین

یازا ایثاریمیزین خامه‌لر عاجزدی سایین

مشکیدن خالی ایدون اصغریمونده سو پایین

فکر طاعتده اولون ترک سر و جان ایلیون

دولدورون طشت‌لری دشمنه احسان ایلیون

***

قصه غصه‌میزه چشم زمان آغلیاجاق

بولورم بو سو ایچن‌لر چوخ ئورک داغلیاجاق

منیم اطفالیمه حتی سو یولون باغلیاجاق

معرفت بنده‌لیگه صاحب وجدانوندی

دشمنه یوخ دیماق اولماز بو سو زهرانوندی

ترجمه:

رفعت نام حسین به حق و حقیقت جلالت بخشید

و به همه ساکنان فلک رمز کرامت را نشان داد

حتی به حرّی که راه او را سد کرده بود درس شرافت را آموخت

او در تاریخ نوشت که این منطق و منشور حسین است

و تا زمانی که جهان باقی است نور حسین خاموش نخواهد شد

و همچنین فرمود که دنیا مَثلِ عشق ما را هرگز نخواهد دید

و قلم ‌ها از نوشتن ایثار ما عاجز هستند

اکنون حتی سهمیه آب علی اصغرم را از مشک‌ ها خالی کنید (و به اینان بنوشانید)

اکنون در راه طاعت خدا به فکر ترک سر و جان باشید

و (در راه خدا) طشت ‌ها را از آب پر کنید و به دشمن احسان کنید

بر قصه غصه ما چشم زمان خواهد گریست

می‌دانم این افرادی که اکنون آب می‌ نوشند، چه دل‌هایی را از ما خواهند سوزاند

و می‌ دانم که همین افراد حتی راه آب را بر روی فرزندان من خواهند بست

اما معرفت در بندگی، از آنِ کسی است که وجدان بیداری دارد

با این همه به دشمن نه نمی‌ توان گفت؛ چون این آب مهریّه مادرم فاطمه است.

 

 

مراسم شاه حسین (شاخسِی)

 

این مراسم بیشتر در شهر تبریز برگزار می‌شود. می‌ گویند در شب عاشورا هنگامی که اکثر همراهان امام حسین علیه السلام آن حضرت را ترک کرده و میان دشمنان، تنها گذاشتند ـ و جز عده‌ ای معدود با آن حضرت باقی نماندند ـ حضرت زینب علیها السلام به خیمه برادر می رود و با نگرانی از او سؤال می‌ کند که آیا این افراد باقیمانده هم او را تنها خواهند گذاشت یا خیر؟

وقتی خبر این نگرانی به گوش جناب حبیب بن مظاهر می‌ رسد، او همه یاران را کنار خیمه امام علیه السلام گرد می‌ آورد و همه با شمشیرهای برهنه دور خیمه امام علیه السلام رژه می‌ روند و اعلام وفاداری می‌ کنند.

مراسم شاه حسین (شاخسی) یک حرکت نمادین و تقلید از همان حرکت جناب حبیب بن مظاهر و یاران اوست. این آیین در واقع تبلور روح سلحشوری و حماسی غیور مردان حسینی این سرزمین است. یکی از نوحه‌ هایی که اخیراً در این مراسم خوانده می‌ شود این اشعار است:

شاخسیی اوّلده بیر عده مفاخر باشلادی

پیروان میثم و عمار یاسر باشلادی

لیل عاشورا حبیب بن مظاهر باشلادی

بو جهتدندور بله شور و نوا شاخسی‌ ده‌دی

ترجمه:

شاخسی را در ابتدا عده‌ ای از مفاخر آغاز کردند

شاخسی را گروهی آغاز کردند که از پیروان میثم و عمار یاسر بودند

یعنی در شب عاشورا این کار را حبیب بن مظاهر آغاز کرد

از همین روست که این مقدار شور و نوا در شاخسی وجود دارد

در این مراسم ـ که بسیار مورد اقبال جوانان است ـ عزاداران در یک صف شانه به شانه کنار یکدیگر حرکت می‌ کنند. نفر اول صف ـ که معمولاً از سادات و یا پیرغلامان محترم است و به او دسته باشی (سردسته) می ‌گویند ـ دست چپ خود را بر شانه راست یا کمر فرد دوم صف قرار می‌ دهد؛ فرد دوم هم به همین صورت به فرد سوم؛ تا انتهای صف که گاهی این صف یک زنجیره چند صد نفری را تشکیل می‌ دهد. با صدای هر ضربه طبل یا آهنگ نوحه که همگی آن را تکرار می کنند، افراد حاضر در صف به صورت منظم یک قدم حرکت می‌ کنند. در سال ‌های نه چندان دور شرکت کنندگان در این آیین، شمشیری برهنه نیز در دست راست خویش می‌ گرفتند و با سبکی خاص به حرکت درمی ‌آوردند که حرکت منظم آن تعداد شمشیر، صحنه ‌ای بسیار حماسی را خلق می ‌کرد. اما در سال‌ های اخیر به جای شمشیر از چوب‌ های بلند و یک شکل استفاده می‌ شود و یا بدون چوب و شمشیر فقط به سینه زدن می‌ پردازند.

وجه تسمیه این مراسم به «شاخسی» هم این است که در آغازِ این آیین، حاضران در نیمه ابتدای صف با صدایی بلند می‌ گفتند: «شاه حسین» و افراد حاضر در نیمه انتهایی صف در جواب آنها می‌ گفتند: «وای حسین»؛ در اثر تکرار زیاد، این دو عبارت در زبان محاوره ‌ای به «شاخسی» و «واخسی» تبدیل شده است.

 

 

تاسوعای شهر زنجان (پایتخت شور و شعور حسینی)

 

حرکت دسته حسینیه اعظم زنجان یکی از عظیم ‌ترین اجتماعات شیعیان جهان است که طبق یک سنت دیرینه، همه ساله در روز هشتم ماه محرم، مقارن با شب تاسوعای حسینی اجرا می شود. در این مراسم، شیعیان سوگوار در قالب دسته عظیم عزاداری از حسینیه اعظم زنجان به طرف امامزاده حضرت سید ابراهیم علیه السلام حرکت می‌کنند. در طول مسیر این دسته، هزاران رأس قربانی اعم از شتر، گاو و گوسفند ذبح می‌شوند و به همین علت شهر زنجان بعد از شهر مکه به عنوان بزرگترین قربانگاه جهان اسلام شناخته می‌شود. این روز در زنجان به روز ابوالفضل علیه السلام مشهور است.

عظمت و شکوه این برنامه و حضور ده‌ها هزار نفری مردم به قدری است که نظیر آن در هیچ کجای ایران دیده نشده است؛ به همین جهت در اسفندماه سال۱۳۸۷، این برنامه به عنوان دهمین میراث معنوی کشور ثبت گردید. از همین رو شهر زنجان در بین محافل مذهبی و فرهنگی کشور به عنوان پایتخت شور و شعور حسینی شناخته می‌ شود.

از جمله‌ اشعار و نوحه ‌هایی که سیل عظیم شرکت کنندگان در این مراسم به صورت یک صدا تکرار می‌ کنند، این بیت است (شعر از استاد کلامی زنجانی):

یِل یاتار توفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

دیده دوران یاتار یاتماز حسینون پرچمی

ترجمه:

باد و توفان از وزش می‌ ایستد؛ اما هرگز پرچم حسین از اهتزاز نخواهد افتاد

چشم روزگار به خواب خواهد رفت؛ اما هرگز پرچم حسین از اهتزاز نخواهد افتاد

ویژگی شیعیان آذری زبان در اقامه عزای اهل بیت علیهم السلام

مردم آذری‌ زبان حتی اگر از شهر و زادگاه خود به نقطه یا شهر دیگری مهاجرت کنند، بعد از استقرار در شهر یا مکان بعدی ـ اگر چند هم‌زبان خود را در آن محل بیابند ـ یکی از اولین اقدامات آنان، تأسیس یک هیئت عزاداری برای سیدالشهدا علیه السلام است. نمونه ‌های بی‌ شماری را می‌ توان برای این موضوع بیان کرد. نمونه‌ هایی که در شهرهای مختلف مصادیق فراوانی برای آن وجود دارد. در اینجا به برخی از مهمترین ویژگی های مشترک شیعیان آذری زبان در اقامه عزای اهل بیت علیهم السلام اشاره می کنیم.

یکی از عمده ‌ترین ویژگی ‌های هیئات عزاداری آذری زبان‌ها استمرار (دائمی بودن) آنهاست؛ به این معنا که این مراسم از بدو تأسیس هیئت مزبور علاوه بر مناسبت‌ ها (مانند: ماههای محرم و رمضان و روزهای میلاد یا شهادت ائمه علیهم السلام ) در روزهای عادی نیز یک روز در هفته ـ که بانیان آن هیئت تعیین می کنند ـ به طور مستمر و بدون استثنا دایر است.

از قدیمی‌ ترین هیئت‌ هایی که نگارنده توفیق حضور در آن را داشته است، هیئت عجمِ محلّه خیابان تبریز است که بر روی پرچم هیئت، سال ۱۲۰۰ق را به عنوان سال تأسیس آن درج کرده اند؛ یعنی بیش از ۲۳۰ سال از تأسیس این هیئت می‌گذرد. هیئت‌ هایی از این دست و با این قدمت، در میان آذری‌ زبانان بسیار است.

شرکت کنندگان در این هیئت ‌ها خود را سرباز و نوکر امام حسین علیه السلام می‌ دانند و با علاقه و شوقی بی نظیر در این مراسم حاضر می‌ شوند و ارادت خویش را به حضرات معصومین علیهم السلام نشان می‌دهند. به یاد دارم در دوران نوجوانی در دهه۶۰ هر جمعه صبح به همراه پدر در هیئت مکتب الحسین آذربایجانی‌ های مقیم مرکز توفیق تشرف داشتم. یکی از پیر غلامان آن هیئت مرحوم آقای دکتر مجتهدی بود که می ‌گفت از بدو تأسیس این هیئت در تهران (حدود سال‌ ۱۳۳۱) یعنی حدود ۳۰ سال(در آن تاریخ)، در تمام جلسات هیئت حاضر بوده است.

 

 

خصوصیات ادبیات آیینیِ آذری زبان ها

 

۱ – جلوه ‌های شور و شعور

واقعاً شور و حال آذری ‌زبان‌ ها را در هنگام عرض ارادت به ساحت معصومین علیهم السلام با هیچ زبان و قلمی نمی‌ توان توصیف کرد. باید در بین آنها باشید و زبان شیرین ترکی را هم بدانید تا حلاوت و خنکی این شراب طهور را با عمق جان احساس کنید و جرعه جرعه سر بکشید.

نگارنده هیچ تعصبی نسبت به زبان ترکی ندارم؛ اما از اینکه زبان مادری ‌ام ترکی است و می‌ توانم مفاهیم اشعار شاعران مرثیه‌ گوی ترک ‌زبان را درک کنم خدای خویش را بسیار سپاسگزارم. یکی از دغدغه ‌ها و غصه ‌های همیشگی من در مواجهه با دوستان عاشق اهل بیت علیهم السلام که زبان ترکی را نمی‌ دانند آن است که در گفت وگوهایی که در مورد نوحه‌ ها یا مدایح اهل بیت علیهم السلام داریم نمی‌ توانم آن مفاهیم بلند و بی ‌نظیر (یا حداقل کم نظیر) را از ادبیات فاخر مرثیه ترکی، به طرف مقابل منتقل کنم. به یاد دارم در ایام محرم چند سال پیش، یکی از مادحان اهل بیت علیهم السلام اشعار یک نوحه را به صورت زیبایی خوانده بود که در رسانه‌ ها بازتاب وسیعی پیدا کرده بود. مضمون شعر، مضمونی بسیار معمولی و موضوعش اتمام حجت سیدالشهدا علیه السلام پیش از جنگ با سپاه کوفه بود که آن حضرت خودش را به سپاه دشمن معرفی می‌ کرد. با یکی از همکاران ـ که از مداحان بسیار با اخلاص اهل بیت علیهم السلام هستند ـ گرم گفت وگو بودیم که یکی دیگر از دوستان، فایل صوتی آن مداحی را از تلفن همراه خود پخش کرد. رفیق مداح ما به من گفت: «می ‌بینی چه مضامین و مفاهیم بلندی است! شما در ادبیات ترکی چنین مفاهیمی دارید؟». گفتم: «مفاهیمی بسیار بلندی (چه از لحاظ ادبی و چه از لحاظ معرفتی) داریم که اصلاً با این‌ ها قابل قیاس نیست!» و سپس نمونه ای را از اشعار مرحوم انور اردبیلی را ـ که در همان مضمون سروده است ـ برایش خواندم و ترجمه کردم. با اینکه اگر شعر به زبان دیگری آن هم به صورت نثر ترجمه شود، از ملاحت و زیبایی بسیار کاسته میشود، اما دوستِ مداح و رفیقِ دیگرِ ما در مقابل عظمت این مفاهیم و مضامین شگفت زده شدند و بی‌ اختیار به گریه افتادند.

مقصودم از ذکر این خاطره و کلاً نوشتن این سطور، هرگز مقایسه یا ارزشگذاری ادبیات مرثیه فارسی و ترکی نیست؛ بلکه بیان ویژگی‌ های خاص ادبیات رثایی ترکی برای دوستان فارسی زبان است.

۲ – اخلاص؛ رمز جاودانگی

به نظر می‌ رسد مهمترین ویژگی ادبیات آیینی ترکی این است که سرایندگان، این ابیات را نه با مرکب و جوهر که با خون جگر و عصاره قلب خویش و با نهایت ادب و از سر اخلاص بر صفحات دفتر رقم زده ‌اند: هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

از این روست که کلام آنان، با گذشت زمان رنگ کهنگی و اندراس به خود نمی‌ گیرد و همیشه تازه است. به جرأت می‌ توان گفت که این شاعران، مورد تأیید خود حضرات معصومین علیهم السلام بوده ‌اند که توانسته‌ اند این شاهبازهایِ بلندپروازِ معانی را صید کمند قریحه خویش سازند. چه بسیار شاعرانی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشته ‌اند یا تحصیلات شان در همان حد مکتب خانه های قدیم و فقط در سطح خواندن و نوشتن بوده است؛ اما ابیات بسیار هنرمندانه ـ ای در این باب خلق کرده ‌اند و این، جز به تأیید آن ذوات مقدسه امکان‌پذیر نیست؛ شاعرانی مانند مرحوم صافی تبریزی، مرحوم حقیر خویی، بیضای اردبیلی و … .

مرحوم صافی تبریزی در احوالات دفن شهدای کربلا، شعری در قالب چهار مصراع سروده است که مطلع آن چنین است:

حق ایستدی بیر نوعیله دفع محن ایتسون

امر ایلدی بیماره حسینه کفن ایتسون

یعنی: خداوند اراده فرمود که اندکی از اندوه اهل بیت علیهم السلام کاسته شود؛ از همین رو به امام سجاد علیه السلام دستور داد که امام حسین علیه السلام را تکفین و تدفین نماید.

سپس به تشریح این داستان می ‌پردازد تا به کیفیت دفن بدن مبارک حضرت علی اصغر علیه السلام می‌ رسد و چنین می ‌سراید:

مدفون ایلدی اصغریده گوز قاباقیندا

اولسون آتاسی حشره گلنده قوجاقیندا

وار ایندیده آثار عطش گل دوداقیندا

آند اولسون او بیماره که گلدی کفن ایتسون

یعنی: علی اصغر علیه السلام را هم در پیش چشمان او دفن کرد تا در روز قیامت و هنگامه حشر در آغوش پدرش باشد. هنوز هم آثار عطش بر روی لب‌های چون گل علی اصغر علیه السلام باقی است؛ قسم به همان امام بیماری که او را دفن نمود.[۲]

بین قدیمی‌ ها و پیر غلامان هیئات آذری مشهور است که یکی از دوستان مرحوم صافی، مدام به وی اعتراض می‌ کرد که الآن بیش از هزار سال از ماجرای کربلا می گذرد؛ تو از کجا می‌دانی هنوز آثار تشنگی بر روی لب‌های حضرت علی اصغر علیه السلام باقی است و برای تأیید آن حتی به امام سجاد علیه السلام قسم یاد می ‌کنی؟! مرحوم صافی، پاسخ می‌ داد که باور من همین است و حرفم را عوض نخواهم کرد. می‌ گویند پس از فوت مرحوم صافی ـ در یکی از مجالس ترحیم او ـ همان فرد اعتراض کننده با گریه بیان می‌ کند که شب گذشته در عالم رؤیا دیدم که در بهشت قدم می‌زنم. در آن‌جا قصری بسیار باشکوه دیدم که از وسعت و زیبایی آن به حیرت افتادم. با خود گفتم: این قصر از آن چه کسی است و صاحب آن در ازای کدام عمل خیر چنین پاداش بزرگی دریافت کرده است؟ در همین افکار بودم که مرحوم صافی را در گوشه ‌ای از قصر دیدم که همان بیت شعر را زمزمه می‌ کند:

وار ایندیده آثار عطش گل دوداقیندا

آند اولسون او بیماره که گلدی کفن ایتسون

سپس رو به من کرد و گفت: فلانی! تو به این بیت من اعتراض داشتی؛ اما ببین که این قصر به این عظمت را به پاداش سرودن همین یک بیت به من عطا فرموده ‌اند.

از همین روست که تقریباً غیر ممکن است که در مجلسی، مثلاً روضه دفن شهدا خوانده شود و تمام یا قسمتی از این اشعار مرحوم صافی خوانده نشود. جاودانگی این اشعار و اشعاری از این دست فقط ریشه در اخلاص و تقوای سرایندگان آن‌ ها دارد که مورد توجه اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته ‌اند.

شاید بسیاری از شما بارها در مجالس سینه زنی این دوبیت را شنیده‌ باشید:

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

آیا می‌دانید این اشعار از کیست و در چه سالی سروده شده است؟ هیچ توجه کرده ‌اید که حتی قافیه بیت دوم آن غلط است و «شهید» با «بوی» و «آرزوی » هم قافیه نیست؟! اما سال‌هاست که همین اشعار در محافل حسینی با آن کیفیت خاص و شور و حال ویژه خوانده می‌شود؛ در حالیکه اشعاری بسیار محکم ‌تر و زیباتر از آن، چنین اقبالی ندارند. دلیل این اقبال، جز اخلاص شاعر آن و تأیید خود ارباب بی‌ کفن چه چیز دیگری می ‌تواند باشد؟ از این قبیل نمونه‌ ها در ادبیات آیینی آذری فراوان وجود دارد که در اکثر محافل خوانده می‌شود و با اینکه بیشتر شنوندگان، این ابیات را درحافظه خود دارند، اما همیشه اثر خویش را بر خواننده و شنونده می‌ گذارد. بسیار دیده شده که وقتی مادحان اشعاری جدید از شعرای معاصر را می‌خوانند و احساس می‌ کنند که مجلس گرم نمی‌ شود، یک یا چند بیت از این نوحه‌ های قدیمی را چاشنی کار خویش قرار می‌ دهند. اکنون تبرّکاً چند نمونه از این اشعار را می آوریم؛ ابیاتی که اگر شما مصراع اول آنها را برای یک هیئتیِ آذری زبان بخوانید، حتماً مصراع دوم آن را با شما زمزمه خواهد کرد:

ای شه مظلوم حسین وای وای

بی‌کس و مغموم حسین وای وای

حسینه یرلر آغلار گوگلر آغلار

بتول و مرتضی پیغمبر آغلار

یعنی (بیت دوم): زمین ‌ها و آسمان‌ ها برای امام حسین علیه السلام گریه می‌ کنند؛ بتول و مرتضی و پیغمبر برای او گریه می ‌کنند.

گل باجی گل دایانما میداندا قان توکوللر

عباسیمی یخوبلار تیر و سنان توکوللر

یعنی: خواهر بیا و درنگ مکن، دشمنان در میدان مشغول خون‌ریزی هستند؛ عباسم را از اسب سرنگون کرده‌ و بدن او را آماج تیر و نیزه نموده‌ اند.

نجه قان آغلاماسین داش بو گون

کسیلیب یتمیش ایکی باش بوگون

یعنی: امروز چگونه سنگ خون نگرید؛ از این غم که امروز هفتاد و دو سر بریده شده است.

هانسی گروهین بله مولاسی وار

شیعه ‌لرین حضرت عباسی وار

یعنی: کدامین گروه در جهان چنین مولایی دارند؟ این شیعیان هستند که مولایی چون حضرت عباس دارند.

آخدون عالمده ندن کوه و بیابانه فرات

اولمادون قسمت حسینه دونه سن قانه فرات

یعنی: ای آب فرات! چرا این‌ گونه به کوه و بیابان‌ها جاری شدی؟ ای کاش، از آن رو که قسمت امام حسین علیه السلام نشدی به خون تبدیل شوی.

۳ -گستردگی و بسط موضوع

دیگر ویژگی قابل توجه در ادبیات آیینی آذری ‌زبان ‌ها، گستردگی و ریز شدن در هر موضوع است؛ هر روضه ‌ای را که در نظر بگیرید به بخش‌ های کوچک‌تر تقسیم شده و هر یک از این بخش ‌ها نیز به صورت مبسوط تشریح گردیده است. نمونه این موضوع روضه ‌ی حضرت علی اکبر علیه السلام (از کتاب دُرّ بی‌ نظیر یا دیوان حقیر؛ اثر مرحوم میرزا عبدالوهاب خویی متخلص به حقیر) است که آن را مرور می کنیم؛ اشعار اکبریّه این کتاب به تفکیک عنوان و تعداد ابیات بدین شرح است:

ـ مکالمه بلبل مدینه جناب سکینه علیها السلام با شاهزاده اعظم حضرت علی اکبر علیه السلام : ۲۲ بیت در قالب قصیده؛

ـ زبان حال جناب سکینه علیها السلام به حضرت علی اکبر علیه السلام ؛ شامل ۱۴ چهار مصراع شعر نوحه است.

ـ زبان حال جناب سکینه علیها السلام در وداع حضرت علی اکبر علیه السلام ؛ شامل ۱۳ چهار مصراع شعر نوحه است.

ـ زبان حال جناب سکینه علیها السلام به حضرت علی اکبر علیه السلام ؛ ۱۴ بیت در قالب قصیده.

ـ اظهار تسلی در جواب حضرت علی اکبر به خواهرش حضرت سکینهc؛ شامل ۱۴ چهار مصراع شعر نوحه.

ـ زبان حال حضرت علی اکبر به خواهرشc؛ شامل ۱۴ بیت در قالب قصیده.

ـ زبان حال جناب ام لیلا به حضرت علی اکبرc؛ شامل ۱۸ بیت در قالب قصیده. زبان حال جناب سکینه در وداع حضرت علی اکبر علیه السلام ؛ ۱۲ چهار مصراع شعر نوحه.

ـ در عزم رزم شاهزاده اعظم حضرت علی اکبر علیه السلام (وداع مادر و فرزند)؛ ۴۱ بیت در قالب مثنوی.

ـ زبان حال آن حضرت در جواب حضرت لیلا؛ ۸ بیت در قالب غزل.

ـ ایضاً وداع حضرت علی اکبر علیه السلام و زبانحال مادر غم پرورش؛ ۶۵ بیت در قالب مثنوی.

ـ در بیان مجاهده عقل و عشق و استیلای عشق به طریق استعاره؛ (در میدان رفتن حضرت علی اکبر علیه السلام )؛ ۲۵ بیت در قالب قصیده.

ـ ذکر احوال شاهزاده اعظم حضرت علی اکبر علیه السلام (شجاعت و رجز آن حضرت)؛ ۲۳ بیت در قالب قصیده.

ـ ذکر عزیمت شاهزاده و مشایعت امام مظلوم علیه السلام (وداع با پدر)؛ ۳۶ بیت در قالب قصیده و دارای ردیف.

ـ زبان حال امام مظلوم کربلا خطاب به لشکر کوفه (پس از مشایعت فرزند)؛ ۲۵بیت در قالب مثنوی.

ـ زبان حال امام مظلوم کربلا خطاب به لشکر کوفه (پس از مشایعت فرزند)؛ ۳۰ بیت در همان مقال پیشین، اما در قالب قصیده و دارای ردیف.

ـ عزم میدان شاهزاده اعظم و مراجعت او و اظهار عطش؛ ۹۸ بیت با حفظ وزن؛ گاه به گاه با طرز زیبایی قالب شعر از مثنوی به قصیده و بالعکس تبدیل شده است.

ـ زخم داری(زخم خوردن) شه زاده اعظم و از اسب افتادن او؛ ۲۱ بیت در قالب قصیده.

ـ تشریف آوردن امام مظلوم به بالین شبیه پیغمبر؛ ۴۹ بیت در قالب قصیده مردّف.

ـ زبان حال شاه دین بر سر نعش فرزند دلبندش؛ ۱۴ چهار مصراع نوحه سینه زنی.

ـ سؤال و جواب (گفت وگو) امام مظلوم با فرزند دلبندش؛ ۴۵ بیت درقالب ترکیب بند که دارای ۴ بند با تعداد ابیات متفاوت است.

ـ حمل جنازه شبیه پیغمبرp به خیمه‌ گاه و نوحه سرایی اهل بیت علیهم السلام ؛ ۲۰ بیت در قالب قصیده.

این ۲۲ عنوان، تنها عناوین یکی از کتب شعر آیینی و فقط از یک شاعر است؛ در حالیکه به عناوین زیادی نیز نپرداخته است. به عبارت دیگر در کل ادبیات آیینی ترکی، بعضاً هر یک از این عناوین ریزتر شده و به صورت مبسوط‌ تری شرح گردیده است؛ طوری که در ذیل هریک از این عناوین به قدری شعر وجود دارد که به سختی قابل احصاست. به جرأت می ‌توان ادعا کرد که به طور اختصاصی در مورد هریک از این موضوعات، می‌ توان دیوانی جداگانه در چندین مجلد فراهم کرد.

شاید به نظر بعضی‌ ها، این طول کلام، قصه پردازی و اطناب مطلب باشد؛ اما واقعیت چنین نیست و شعرا حقایق و مطالب بسیاری را در قالب زبانحال بیان کرده ‌اند. با مراجعه به هر یک از دیوان های شعرای به نام مرثیه ‌سرای آذری، در هر موضوع چنین طول و تفصیلی قابل مشاهده است؛ به عبارت دیگر، هیچ مطلب و موضوعی در هیچیک از زمینه های مصائب اهل بیت علیهم السلام ـ به ویژه در قصه کربلا و عاشورا ـ یافت نمی‌ شود مگر آن‌که در مورد آن، اشعار مفصل و متعددی وجود دارد.

 

 

اثرات این گستردگی

 

وجود این گستردگی در ادبیات آیینی ترکی سبب شده است که نوحه‌ خوانان قدیمی و باسابقه ـ به خصوص در میان هیئت‌ های تبریز ـ به این مسأله معتقد و پایبند باشند که هر روز نوحه و شعر مناسب همان روز، یا حتی همان ساعت را بخوانند و هرگز از موضوع شعر خارج نشوند. هر تعداد نوحه‌ خوان و ذاکر در جلسه حضور داشته باشند، همه باید موضوعی را که اولین نوحه خوان ـ به اقتضای مناسبت ـ خوانده است بخوانند و هر نوحه ‌خوان مطلب را هر کجا که تمام کند، نوحه خوان بعدی مطلب خویش را باید بدون مقدمه از همان نقطه، از همان شاعر یا شاعر دیگری شروع کند و ادامه دهد؛ مثلاً اگر موضوعِ ذکر مصیبت، مصائب حضرت ابوالفضل علیه السلام باشد و نخستین نوحه‌ خوان از اجازه میدان گرفتن آن حضرت بخواند و منبر را تحویل دهد، مداح بعدی باید بلافاصله بعد از او مطلبی را که دقیقاً ادامه همان مطلب است بخواند و چنین نیست که مثلاً به روضه مشک بپردازد. این مسأله استادی و تسلط بسیاری را می‌ طلبد که هر نوحه‌ خوان موفق باید آن را دارا باشد.

حاج محسن عسکری تبریزی از مداحان پیشکسوت آذری زبان ـ که حافظه و میزان اشعاری که این مرد در سینه دارد واقعاً مایه اعجاب است ـ نقل می‌کرد:

در ایام جوانی در یکی از هیئت‌ های شهر تبریز انجام وظیفه می کردم. عصر روز عاشورا بود و روضه غارت خیام را خوانده بودند و دقایقی به غروب آفتاب مانده بود. کم کم هوا رو به تاریکی می‌ رفت. نوبت انجام وظیفه و شعر خواندن من شد. من به خیال خودم به اقتضای زمان (غروب عاشورا) خواستم شعر مربوط به غروب عاشورا بخوانم و با این مصراع فارسی شروع کردم: «روز عاشورا گذشت و شب رسید…» . مجری جلسه رو به من کرد و با تشر گفت که هنوز روز عاشورا نگذشته و شب فرا نرسیده است؛ اگر شعر مقتضی نداری بنشین تا دیگری مطلب را ادامه دهد!

این مطلب اغراق نیست و این رسم در هیئت ‌های باسابقه رعایت می ‌شود و از هیچ موضوعی به صورت سطحی عبور نمی‌ کنند.

 

۴ – استناد به آیات و روایات

ویژگی دیگر ادبیات آیینی آذری زبان‌ها که بسیار حائز اهمیت است، مستند بودن آن به آیات قرآن، روایات صحیح السند و مقاتل معتبر است. البته این مطلب به این معنای نبودن اشعار بی‌ سند، خیالی و یا ضعیف نیست. در قدیم شاعران در انجمن ‌های ادبی (که صرفاً اشعار آیینی در آنجا خوانده می شد) اشعار خود را به تیغ نقد اساتید می‌ سپردند و به همین دلیل بیشتر آثار قدما، هم از لحاظ معرفتی و هم از لحاظ ادبی چون ستاره هایی درخشان در آسمان ادبیات می ‌درخشند. شاعران امروز کمتر به این موضوع توجه دارند و در بعضی موارد حتی نقد اهل فن را بر نمی‌ تابند؛ از همین رو گاه اشعار ضعیف و مطالب بی‌ سند در میان آثار معاصرین به چشم می خورد.

یکی از این مرثیه سرایان که اشعارش از لحاظ روایی و سندی بسیار معتبر است، مرحوم سید رضا حسینی تبریزی است که کتاب‌ ها و اشعار این شاعر دلسوخته اهل بیت علیهم السلام را می‌توان نوعی مقتل منظوم نامید. وی تحصیلات عالیه حوزوی دارد به دلیل و احاطه‌ بر اخبار، روایات و مقاتل، آثار بسیار فاخری را به یادگار گذاشته است.

می‌ گویند: اعضای یکی از هیئات ترک‌ زبان به منزل مرحوم آیت الله میلانی در مشهد می روند و در حضور آن مرجع بزرگ به عزاداری می‌ پردازند. مداح هیئت، این شعر معروف را از مرحوم حسینی می خواند:

قربان اولوم جلالتوه یا ابالحسن

چوخ شایقم زیارتوه یا ابالحسن

تا به این چهار مصراع می‌رسد:

جدّون اوزی بیله بویوروبدور مُفَضَّله

قرآندی اصل مدرکی روشندی مسئله

واللهی قبریدن دوراجاقدور گوله گوله

قائل اولان ولایتوه یا ابالحسن

آن مرجع بزرگ از زیبایی این شعر و مستند بودن آن به وجد می ‌آید و صله شایسته‌ ای به نوحه خوان مذکور می دهد.

این اشعار در صفحه ۲۷۹ کتاب ۱۴ معصوم علیهم السلام اثر حسینی آمده است. مرحوم حسینی در پایان این شعر به ذکر اسناد این روایت در هامش کتاب می‌ پردازد و پس از ذکر ۴ آیه از قرآن، چنین می‌ نویسد: «از صفحه ۴۱۹ الی ۴۲۴ کفایه الخصام، علاوه بر این ها آیات زیادی در حق علی بن ابی طالب علیه السلام و شیعیان آن بزرگوار نازل شده است که دالّ بر نجات اهل ولایت است که ذکر همه آنها باعث تطویل کلام می‌ گردد». او پس از بیان این مطالب چنین ادامه می ‌دهد: «حدیث شریف نبوی: قال رسول الله p: من أحب أن یلقی الله ضاحکاً مستبشراً فلیوال علی بن موسی الرضا علیه السلام ؛ مناقب ابن شاذان».

بنده، این اشعار را در همان قالب و وزن به فارسی ترجمه کرده ‌ام:

ای من فدای عزت تو یا ابالحسن

دارم سرِ زیارت تو یا ابالحسن

دادست جدّ تو به مُفَضَّل چنین خبر

قرآن سند بود به همین قول معتبر

بالله ز حشر خنده کنان می‌ کند گذر

دلداه ولایت تو یا ابالحسن

شرح این ویژگی اشعار مرحوم حسینی و دقایق شعری او، خود گفتار و نوشتاری مستقل و مبسوط می ‌طلبد.

۵ – روح حماسه و سلحشوری

توجه به بُعد حماسی جریان عاشورا نیز از دیگر ویژگی های مرثیه سرایان آذری است. آنان گاه شدیدترین و غم‌بارترین مصائب را با عینک حماسه به نظاره می‌ نشینند و از این زاویه به موضوع می‌ نگرند. نمونه روشن این مفهوم را نیز در مثالی از شعر فارسی مرحوم حسینی می ‌توان مشاهده کرد. به راستی چه مصیبتی سنگین‌ تر و سخت‌ تر از شهادت سیدالشهدا علیه السلام قابل تصور است؟ اما مرحوم حسینی از زاویه حماسه به این مصیبت بزرگ می نگرد. او این فاجعه عالم سوز را از زبان حضرت زینب علیها السلام در گفت وگو با بدن پاره پاره و عریان امام حسین علیه السلام این گونه به تصویر می‌ کشد:

الا ای نور چشم شاه لولاک

ز داغت داغدار آفاق و افلاک

تو را این قوم دون ار کرده صد چاک

تنت بی ‌پیرهن افتاده بر خاک

حقیقت هرچه عریان ‌تر چه بهتر[۳]

این نمونه ای از این دست اشعار است. در بیشتر موارد همه ‌ی تلاش شاعران متعهد آذری زبان بر این بوده است که مبادا از اشعار آنان کوچک‌ترین گَردی بر ساحت مطهر عزّت خاندان عصمت و طهارت بنشیند. آنان در ذکر شجاعت و شهامت هر یک از افراد خاندان عصمت و طهارت تصاویر بی ‌نظیری آفریده ‌اند که شور حماسه را در هر خواننده و شنونده ‌ای به وجود می ‌آورد.

نمونه ای دیگر را از مرحوم رحیم منزوی اردبیلی می آوریم؛ اشعاری در قالب مخمس درباره حضرت علی اکبر علیه السلام در بحری بسیار مطنطن که هر خواننده ‌ای را چنان به وجد و سرور می ‌آورد که بی‌ اختیار اشک شوق می‌ ریزد. این مخمس که به «اکبره باخ» مشهور است، شیوه جنگاوری و شجاعت حضرت علی اکبر علیه السلام را بیان می‌ کند. اکنون به گوشه ‌ای از زیبایی‌ های این شعر می پردازیم.

مرحوم منزوی پس از بیان مبارزه‌ و میدان‌ داری حضرت علی اکبر علیه السلام و درماندگی فرماندهان سپاه در مقابل آن حضرت به این جا می رسد که عمر سعد به پهلوانی به نام طارق وعده می‌ دهد که اگر حضرت علی اکبر علیه السلام را به شهادت برسانی من حکومت موصل را به عنوان پاداش برای تو تضمین می‌ کنم. طارق که پهلوانیست دلیر و مبارزی جنگاور، با شنیدن این وعده تطمیع می‌ شود و با تکبر و تبختر تمام به جنگ تن به تن با حضرت علی اکبر علیه السلام رو می‌ آورد؛ اما در دم طعمه شمشیر آن حضرت می ‌شود. شاعر، جریان هلاکت این ملعون را این گونه به تصویر کشیده است:

موصلی بی‌میم ایلدی وصل اونی نیرانه چکه

وصله چکوبدور بیر الف واصل ایدوبدور درکه

قاندان ایله تیغ چحوب دوشمدی شمشیره لکه

قالمادی اوغلانلاریدا مالک اولا ما ترکه

عاقبت بدتره باخ اکبره باخ اکبره باخ[۴]

یعنی: علی اکبر علیه السلام در ابتدا «موصل» را ـ که طارق به طمع حکومت بر آن به جنگ آمده بود ـ بی میم کرد و «موصل» را به «وصل» تبدیل نمود تا وصل او را به نیران بکشد. سپس با ضربتی دیگر یک «الف» به «وصل» باقی مانده افزود و آن ملعون را به درک «واصل» کرد! او با چنان سرعتی شمشیر را از بدن طارق عبور داد که بر روی شمشیر لکّه نیفتاد. بعد از طارق فرزندانش هم طعمه شمشیر علی اکبر علیه السلام شدند و زنده نماندند که مالک ما تَرَک طارق شوند. بدترین عاقبت را تماشا کن؛ اکبر را تماشا کن؛ اکبر را تماشا کن.

نمونه دیگر از این اشعار را از شاعر معاصر آذری زبان آقای عسکر شاهی اردبیلی ذکر می کنیم. وی در بیان شجاعت حضرت ابوالفضل علیه السلام در هنگام مبارزه با دشمنان، زبان شعر حماسی خود را به فارسی تغییر داده است و به همین دلیل بهتر می‌ توان این مفهوم را به خوانندگان عزیز فارسی زبان منتقل کرد. شعر با این مصراع شروع می شود:

زین اوسته ظاهر اولدی ضرغام کوه پیکر

یعنی: ضرغام کوه پیکری بر روی زین ظاهر شد.

سپس به توصیف شهامت و مبارزه سردار کربلا می‌ پردازد تا به اینجا می رسد:

سس سالدی رزمگاهه جاء الاجل صفیری

ترجمه: در رزمگاه صفیر جاء الاجل پیچید.

در این قسمت به یکباره شعر را به فارسی ادامه می ‌دهد:[۵]

بنگر به این دلاور ، بنگر به این دلیری

با ریش خصم سازد از نیزه گردگیری

کارَد درخت آهن در استخوان لشکر

این روح سلحشوری و حماسی در اشعار آذری‌ ها، نه فقط در توصیف جنگ ‌آوری های شیر مردان علوی، بلکه در توصیف حالات اسرای کربلا یا حتی در بیان حالات شهید شیرخوار نینوا ـ که به مظلومانه ‌ترین شکل ممکن به شهادت رسیده است ـ نیز به خوبی دیده می شود.

دسته‌ بندی کلی اشعار از نظر لحن کلام

به طورکلی شاعران مرثیه ‌سرای آذری‌ زبان، وقتی از زبان اهل بیت رسالت علیهم السلام سخن گفته  اند، زبان حال این حضرات را به سه لحن متفاوت سروده ‌اند که هرکدام ویژه موضوعی خاص است:

۱ـ هرجا خواسته ‌اند از زبان این بزرگواران با خدا راز و نیاز کنند یا گفت وگوی یکی از این حضرات را با یکی دیگر از خاندانشان بازگو کنند، متعالی‌ ترین مضامین عاشقانه و عارفانه را به ‌کار برده ‌اند. مرحوم ذهنی زاده تبریزی در بیان راز و نیاز امام حسین علیه السلام در قتلگاه از زبان امام علیه السلام چنین می‌ سراید:

یارب تمام عالم امکان سنونکیدور

ذرات کائنات کماکان سنونکیدور

اَوَلدن آفرینشه وابسته هر نه وار

آینده و گذشته و الان سنونکیدور…

… نقش وجودیمی یارامین چوخلوقی پوزوب

پوزقون وجود زخم فراوان سنونکیدور

قالمیشدی یاره‌سیز بو دل داغدیده لیک

باخموب خدنگ بو دل سوزان سنونکیدور

تِیز گلدی وردی یخدی داغیتدی گوگل اوین

زیر و زبر بو خانه‌ی ویران سنونکیدور

سنموش گوگلده سنله دیدیم خلوت ایلروخ

معراجه یوخ نیاز که هر یان سنونکیدور[۶]

ترجمه :

یارب تمام عالم امکان از آن توست (ذرات کائنات کماکان از آن توست)

از ابتدای آفرینش هر چیزی که در هستی وجود دارد

آینده و گذشته و الان از آن توست

نقش وجود بدنم را کثرت جراحات برهم زده است

این بدن پریشان و این زخم فراوان از آن توست

تنها جایی از بدنم که هیچ جراحتی نداشت دل داغدیده ام بود

اما خدنگ دشمن ذره ‌ای اعتنا نکرد که این دل سوزان از آن توست

به سرعت تیر ستم آمد و خانه دلم را مجروح کرد و به هم ریخت

این خانه ‌ی زیر و زبر شده و ویران از آن توست

در خاطرم بود که در دل شکسته با تو خلوت خواهم کرد

هیچ احتیاجی به معراج و عروج نیست؛ چون همه مکان‌ ها از آن توست

شاعر دیگری نیز در همین مقال با همین قافیه و وزن، جواب خداوند را به امام علیه السلام ـ به زبان حال ـ چنین می سراید:[۷]

حنّان دیمه تلفظی مشکلدی لبلره

یا حافظیله قادر و منّان سنونکیدور

«ارنی» دینلره ئوزوی یاخجی ویر نشان

موسی یخان او پرتو تابان سنونکیدور

ارنی دیمز جمال خدا ئوز جمالینه

وجه اللهی که پرده چکوب قان سنونکیدور

قاتل الینده خنجره باخ گور جمالیمی

قان ایچره بو شمایل لرزان سنونکیدور

ویر هر کسه ویرورسن ئوزون قول جنتی

حکم ایله اهل محشره دیوان سنونکیدور

ترجمه:

برای یاد کردن من لفظ یا حنان را به کار نبر زیرا تلفظ آن برای لب های خشکیده از عطشت زحمت دارد

همه نام های من از قبیل یا حافظ و یا قادر و یا منان از آن توست

به همه کسانی که «ارنی» می ‌گویند خودت را خوب نشان بده

چرا که آن پرتوی که تابشش موسی کلیم را به زمین افکند از آن توست

کسی که مظهر جمال الله است هرگز ارنی نمی‌ گوید

زیرا وجه اللهی که بر آن خون پرده کشیده است از آن توست

اگر می‌ خواهی جمال مرا ببینی به خنجرِ در دست قاتل نگاه کن

انعکاس جمال خودت را در دست لرزان قاتل ببین که این شمایل خونین از آن توست

به هرکس که دوست داری خودت قول بهشت بده

و در روز محشر حکمرانی کن که همه‌ ی دیوان محشر از آن توست

۲ـ هرجا از زبان این حضرات با دشمنان و مخالفان به صحبت نشسته‌ اند، از موضع قدرت و عزت سخن گفته‌ اند و عالی‌ ترین و ژرف‌ ترین مضامین معرفتی را با بیانی حماسی به تصویر کشیده ‌اند. مرحوم قمری دربندی در احتجاج امام حسین علیه السلام با لشکر شام ـ به زبان حال ـ چنین سروده است:

ای قوم بی غیرت بولون من ملک دین داراسیم

جاه و جلالت چرخینون مهر جهان آراسیم…

… جاه و جلال و رتبه‌ده من هاردیام آدم هارا

اصل وجود آدمین من علم الاسماسیم

شأنیمده واردور نوحدن ترجیح رجحانیم منیم

فُلک نجات امتم دین عروه الوثقی سیم

مقصود اصل کن فکان نور خدای لامکان

اسلامین ای فرعونیان دریا یاران موساسیم…

«یا رب کیف تحیی الموتی» دین دمده خلیل

احیای نفس طیر ایچون من محیی الموتی سیم

اسحاق و اسماعیلدن اشرف منم ذبح عظیم

حقّین صفا و زمزمی هم مکه هم میناسیم

سینه‌مدی قرآن دفتری، علم لدنّی مظهری

تنزیل وحی منزلون یاسینیم طاهاسیم…[۸]

ترجمه:

ای قوم بی‌ غیرت بدانید که من دارای ملک دین هستم

من آفتاب چرخ جاه و جلالت هستم

شأن و مرتبه من کجا و مقام و رتبه آدم علیه السلام کجا؟

زیرا من اصل مفهوم «علم آدم الاسماء »هستم

در شأن و مقام بر حضرت نوح علیه السلام هم ترجیح و برتری دارم

من کشتی نجات امت‌ها و عُروۀ الوثقای دین هستم

مقصود اصل کن فکان نور خدای لامکان

ای فرعونیان، موسای دریاشکاف امت اسلام من هستم

هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام «یا رب کیف تحیی الموتی» گفت

احیاگر نفس پرندگان برای حضرت ابراهیم علیه السلام من هستم

من شریف ‌تر از اسحاق و اسماعیل و معنای ذبح عظیم هستم

روح صفا و زمزم و مکه و منا من هستم

سینه من دفتر قرآن است و من مظهر علم لدنی هستم

من مصداق یاسین و طاهای تنزیل هستم

۳ـ پس از دو مورد ذکرشده ـ یا در لابه لای آنها ـ با تارهای ظریف خیال و احساس به ناگهان به جنبه سوگواری و مویه کردن و گریستن و گریاندن پرداخته‌ اند. مرحوم انور اردبیلی این هر سه (جنبه‌ های معرفتی، حماسی و مبُکی بودن) را در این اشعار جاودانی خویش جمع کرده است؛ او در قصیده ‌ای مطوّل که با توصیف حضرت زینب علیها السلام آغاز می‌ شود و مقامات و کمالات بی ‌بدیل این بانو را از زبان خود آن بی‌  بی بیان می‌ کند، پس از فصلی قابل توجه، به وداع امام حسین علیه السلام می ‌رسد و چنین می‌ سراید:

سسلندی زینب عترتیمون هاموسون چاغور

بیر بیر گوروم بالالاریمی سال یولا منی

از بس گدوب منایه خیامه قیتمیشم

چوخ یورقونام یوروبدی بو غملی فضا منی

دینجلمرم جبینیمی توپراقه قویماسام

آغوشه آلماسا باجی خاک شفا منی

حاجت نمازیمون یتشوب وقتی قیل شتاب

گوزلور دالیمجا چکماقا صف انبیا منی

روح القدُس اذان دیجاق یوخدی اکبریم

عشق الهی گور یتروبدور هارا منی

خولی منه اتاق بزیوب تز سالون یولا

حسرتدی سینیه آلا مطبخ سرا منی

زهراده منتظردی حسینی یوباتمیون

چوخ ایستیر شفیعه‌ی روز جزا منی

گت خیمه‌دن ننم توخیان کوینگی گتیر

زهرا آنام که یوخ سن ایله جابجا منی[۹]

ترجمه :

فرمود : زینب! همه عترتم را خبر کن

تا با یکایک فرزندانم وداع کنم و مرا راهی میدان کن

از صبح امروز از بس که به میدان رفته و به خیمه بازگشته‌ ام

بدنم بسیار بسیار کاهیده شده و این فضا تنم را خسته کرده است

تا پیشانیم را برای سجده بر خاک نگذارم خستگی از تنم بیرون نخواهد رفت

باید که خاک شفا مرا در آغوش بگیرد تا از رنج‌ های این تن آسوده شوم

گذشته از این‌ ها، وقت ادای نماز حاجت من رسیده است؛ پس درنگ مکن

تمام ارواح انبیا منتظر من هستند تا برای اقامه این نماز پشت سر من صف بکشند

اذان این نماز را روح القدس خواهد گفت؛ چون اکبرِ اذان ‌گویم به خون غلطیده است

تماشا کن که عشق خداوند مرا به کجا رسانده است

خولی برای من اتاقی تزیین و مهیا کرده است؛ پس هرچه زودتر مرا راهی میدان کنید

مطبخ سرای خولی در حسرت است که سرم را به سینه کشد

زهرا علیها السلام نیز چشم به راه من است؛ پس رفتن مرا به تأخیر نیندازید

شفیعه روز جزا مرا بسیار دوست می‌دارد

زینب! به خیمه برو و پیراهنی را که مادرم برایم بافته است، بیاور

مادرم زهرا علیها السلام در کربلا نیست؛ پس تو برایم مادری کن

دکلمه کردن

گستردگی، وفور و فخامت ادبیات آیینی آذری، خودبه خود طبعی مشکل پسند و روحیه ‌ای انتخابگر در میان آذری زبان ‌ها ایجاد کرده است. مستمعین حاضر در محافل و هیئات آذری، بیشتر از نوا و آهنگ، به دنبال شنیدن مفاهیم بکر و مطالب متعالی هستند. این طرفه موجب به وجود آمدن سبک و شیوه دکلمه‌ خوانی در میان گروهی از مادحان آذری گردیده است؛ شیوه‌ ای که از دیگر اختصاصات جلسات ذکر مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام در میان آذری ـ زبان‌ هاست. به غیر از شاعران که تقریباً همه آنان اشعار خویش را به صورت دکلمه می‌ خوانند، گروهی از ذاکران هستند که اشعار شعرا را به این صورت اجرا می‌ کنند و مفاهیم را چه بسا بهتر به مخاطبان انتقال می‌ دهند. اساتید به نامی در این عرصه وجود دارند؛ شعرایی مانند: حاج ولی الله کلامی زنجانی و حسین غفاری اردبیلی و مداحانی چون استاد حاج فیروز زیرک‌ کار و حاج محسن عسکری.

اسامی چند نفر از شعرا

به راستی احصا نمودن اسامی شعرای مدیحه سرای آذری برای کسی امکان پذیر نیست. بی ‌شک اسامی این نامداران در طومار خود سیدالشهدا علیه السلام ثبت است؛ اما اسامی چند تن از آنان را (مرحومین و معاصرین) یادآور می ‌شویم:

مرحومین: غشّی؛ لعلی؛ قمری دربندی؛ شکوهی مراغه ‌ای؛ دخیل؛ دلخون؛ زائر؛ روفه گر (رفوگر)؛ صافی تبریزی؛ شأنی؛ تاج الشعرا یحیوی؛ نخستین اردبیلی؛ مضطر اردبیلی؛ بیضای اردبیلی؛ خوندل تبریزی؛ صحاف تبریزی؛ شهاب؛ کلامی تبریزی؛ کهنمویی؛ یتیم؛ هندی؛ شاکر؛ آصف؛ راثی؛ حجازی؛ هادی؛ ذوقی؛ خازن؛ اعظمی؛ ذهنی؛ ذهنی زاده؛ حسینی (سعدی زمان)؛ عاصم زنجانی؛ منزوی اردبیلی؛ انور اردبیلی؛ خالق فکری؛ تائب تبریزی؛ استاد عابد تبریزی؛ صراف؛ شب خیز و صدها شاعر زرین قلم دیگر.

شعرایی که اکنون در حیاتند: ولی الله کلامی زنجانی؛ غلامرضا عینی فرد زنجانی؛ حسین غفاری اردبیلی؛ عسکر شاهی؛ محمد تقایی؛ حسین کریمی مراغه ‌ای؛ فرهاد فکری؛ سید تقی سیفی؛ اصغر صادقی؛ صالح تبریزی؛ قدرت چوپانی؛ علی جاهد؛ عاقد سرابی؛ باقر عباسی زنجانی؛ هادی اردبیلی؛ علی رضا حضرتی؛ اقبال منصوریان؛ فرهنگ خدایی؛ پروینی؛ علی بازرگان؛ احمد شاهمرادی؛ ساکت تبریزی؛ احد عدل‌ جو؛ سید محسن رجایی (مجنون)؛ فیاض حسنلو؛ سجاد عزتی و… .

بسیاری از این شعرا صاحب چندین جلد دیوان چاپ شده هستند و بعضی دیگر هنوز اشعار خود را به طبع نرسانده ‌اند. برخی از شاعران نامبرده بسیار پرکار و دارای قریحه‌ ای بسیار جوشان هستند؛ مثلاً آثار منتشرشده از حاج ولی الله کلامی زنجانی تا کنون از سی جلد تجاوز کرده است.

قالب‌ های شعری ادبیات آیینی آذری

شاعران مرثیه سرای آذری در همه قالب‌ ها شعر سروده اند. بیشتر نوحه‌ های سینه ‌زنی و زنجیرزنی در قالب چهارمصراع و بعضاً مخمس است. البته در گذشته برای این امر از قالب بحر طویل هم استفاده می‌ کرده ‌اند. معمولاً در شرح و تفصیل مطالب که در اصطلاح به آن احوالات می‌ گویند، از قالب‌ های دیگر مانند مثنوی، قصیده و ترکیب بند استفاده می‌ شود. یکی از هنرهایی که بعضی از شعرای معاصر مانند کلامی زنجانی خالق آن هستند، استفاده از قالب ترجیع بند و تکرار یک بیت یا یک مصرع در منظومه ‌هایی بسیار مطول است؛ به طوری‌که نه تنها این ترجیع و تکرار ملال  آور نیست، بلکه نشان از مهارت و ذوق بسیار بالای سراینده آن دارد.

ناشران کتب ادبیات آیینی

چاپ و نشر کتاب‌ های ادبیات آیینی و نوحه ترکی معمولاً توسط ناشران خاصی صورت می‌ گیرد. در سال‌های اخیر در شهر تهران بیشتر این کتاب‌ها توسط سه ناشر منتشر گردیده اند: انتشارات پیری، انتشارات فائزون و انتشارات احمدی.

معمولاً میانگین شمارگان این گونه کتاب ‌ها در هر چاپ بین دو تا سه هزار جلد است که بسته به اشتهار و قدرت شعری شاعر آن، کاهش و افزایش می‌ یابد. در مناسبت‌ های خاص مانند ماه محرم، ماه رمضان و ایام فاطمیه، میزان اقبال خریداران به خرید این آثار افزایش می‌ یابد.

قطع واندازه کتب شعر مرثیه آذری

اکثر قریب به اتفاق این کتاب‌ها در قطع جیبی منتشر می‌ شوند. معمولاً تعداد صفحات این کتاب ها بین سیصد تا پانصد صفحه است و در هر صفحه شانزده مصراع چاپ شده است.

سخن پایانی

مقوله بررسی ادبیات رثایی آذری مطلبی بسیار قابل توجه است که به دلایل متعدد، متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است و منابع مکتوبی که پژوهشگر با رجوع به آنها به تحقیق بپردازد کمتر یافت می‌ شود. تاریخ زندگی همه شعرای مرثیه گوی آذری به درستی روشن و در دسترس نیست؛ اما آثار بیشتر آنها موجود است و فراروی پژوهندگان این عرصه قرار دارد. اگر توفیقی باشد در نوشتارهای آتی بنا داریم به معرفی و بررسی آثار شعرای آذری‌ زبان مرثیه‌ سرا بپردازیم.

 

 


پی نوشت ها :
[۲] . ر.ک: صافی تبریزی، کلیات گنجینه حسینی صافی، ۲۷۹ و ۲۸۰٫

[۳]. حسینی، نجوم درخشان (مجموعه اشعار)، ۱/۲۵۴٫

[۴]. منزوی اردبیلی، صد قافیه از مدینه تا مدینه، ۱۱۹٫

[۵]. عسکرشاهی اردبیلی، شرح بی نهایت، ۱۱۵٫

[۶]. ارمغان تائب تبریزی / جلد دوم / صفحه ۷۰

[۷]. شاعر این اشعار مشخص نبود و نگارنده آن را از یکی از نوارهای استاد سلیم مؤذن زاده اردبیلی شنیده  است.

[۸]. قمری دربندی، دیوان اشعار، ۳۱۹ و ۳۲۰٫

[۹]. انور اردبیلی، قیام زینب، ۲۷۰ و ۲۷۱٫