روایتی وجود دارد که مرده، به سبب گریه خانواده‌اش بر او دچار عذاب می‌گردد. طبق این حدیث و روایات شبیه آن، اعتقادی در وهابیت شکل گرفته که عزاداری و گریه برای مردگان را عمل حرام و شرک می‌دانند.
در این زمینه باید گفت که چنین برداشتی از روایان صحیح نبوده و چنین اعتقادی نیز هیچ هم‌خوانی با طبع انسانی ندارد؛ چگونه می‌توان مادری که در عزای فرزندش نشسته را از گریه و عزاداری محروم داشت. علاوه بر این، روایات بسیار زیادی از منابع اهل سنت وجود دارد که از پیامبر(ص) عزاداری و گریه بر مردگان نقل شده است، برای نمونه؛ گریه پیامبر اکرم(ص) بر شهادت عمویش حمزه، در فوت فرزندش ابراهیم، بر شهادت جعفر، بر سر قبر مادرش آمنه و
بر اساس چنین روایاتی است که بسیاری از اهل سنت – مانند شیعیان – چنین عزاداری‌هایی را مجاز می‌دانند.
 

موضوع عزاداری و گریه بر مردگان، از موضوعاتی است که طبع انسانی اقتضای آن‌را دارد و طبیعی است که انسان در مصیبت‌ها، اندوهگین و گریان بشود.
در دین اسلام هم در منابع شیعی روایات فراوانی وجود دارد که موضوع را برای ما کاملاً حل می‌کند و اصل این عزاداری را نه تنها منع نمی‌کند، بلکه آن‌را در بسیاری از مواقع تشویق هم می‌کند.[۱]
در طرف مقابل، موضع برخی اهل سنت کاملاً متفاوت است و نیاز به بررسی دقیق دارد.
در این‌جا به بررسی عزاداری بر مردگان در اهل سنت و با توجه به روایات آنها می‌پردازیم:
حدیث مشهوری در میان اهل سنت وجود دارد که دست آویزی برای وهابی‌ها شده است: «إِنَّ المَیِّتَ لَیُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ عَلَیْهِ»؛[۲] مرده، به سبب گریه خانواده‌اش بر او دچار عذاب می‌گردد. این حدیث با کمی تفاوت در منابع دیگر نیز نقل شده است.[۳]
اندیشمندان بزرگ شیعی مانند سید مرتضی، تحلیل‌هایی در مورد این حدیث – با فرض صحت آن – ارائه داشته‌اند که با برداشت وهابیت که ناظر به منع عزاداری است، متفاوت می‌باشد.[۴]
چگونه وهابیت می‌توانند مادری که در عزای فرزندش نشسته را از گریه و عزاداری محروم دارند؟!
چگونه می‌توانند احساس و علقه انسانی را در درون انسان‌ها خاموش کرده و مهر حرمت بر آن نهند؟!
در همین راستا و در نفی اعتقاد وهابیت، روایات بسیاری در منابع اصیل و قابل استناد اهل سنت به نقل از پیامبر خدا(ص) و صحابه وجود دارد که در هریک از آنها، نوعی گریه و عزاداری به چشم می‌خورد:
۱ – 
جابر نقل می‌کند: «زمانی که پیامبر(ص) پیکر خونین حمزه را یافت، گریست و زمانی که از مثله کردن او آگاهی یافت با صدای بلند گریه سر داد».[۵]

۲ – «زمانی که رسول خدا(ص) خبر شهادت جعفر و اطرافیانش را شنید، به دیدن فرزندان جعفر رفت، … وقتی که وارد خانه شد آنها را صدا زد و در حالی‌که اشک از چشمان مبارکش جاری بود، آنها را می‌بویید.
أسماء احساس کرد که برای همسرش جعفر اتفاقی افتاده است؛ لذا سؤال کرد: پدر و مادرم فدایت شوند، آیا از جعفر و یارانش خبری شنیده‌ا‏ی؟ پیامبر(ص) فرمود: بلی، آنان به شهادت رسیده‌اند».[۶]

۳ – «همانا پیامبر اسلام بر جنازه عثمان بن مظعون، بوسه می‌زد و اشک می‌ریخت».[۷]

۴ – «پیامبر اسلام(ص) همراه اصحاب خود برای حجه الوداع عازم شدند و در راه به قبرهایی رسیدند، پیامبر قبرها را رد می‌کرد تا این‌که به قبری رسید؛ در کنار آن قبر نشست؛ پس از درنگی بلند شد در حالی‌که گریه می‌کرد و گفت: این قبر مادرم آمنه است».[۸]

۵ – «محمد بن منکدر گوید: جابر را دیدم در حالی‌که بر قبر پیامبر(ص) می‌گریست…».[۹]

۶ – «روزی عمر بن خطاب از مسجد پیامبر(ص) خارج شد؛ معاذ بن جبل را دید که در کنار قبر پیامبر گریه می‌کند…».[۱۰]

۷ – «عثمان بن عفان، کنار قبری نشست و شروع به گریه کرد تا این‌که محاسنش از گریه خیس شد…».[۱۱]

۸ – «[پس از مرگ خالد بن ولید] ‌به عمر بن خطاب گفته شد:
زنانی از بنی‌مغیره در خانه خالد بن ولید اجتماع کرده‌اند و گریه می‌کنند و نگرانیم که از این بابت آزاری به شما برسد. اگر ممکن است آنها را از این کار نهی کن!
عمر گفت: چه اشکالی دارد چند قطره اشک بریزند البته مادامی که به خود ضربه نزنند و به فریاد نینجامد».[۱۲]
اینها، اندکی از روایات بسیار اهل سنت پیرامون گریه و عزادری بر مردگان است که بنا را بر اختصار نهادیم و بسیاری را ذکر نکردیم.
همچنین معتقدیم، مطالب این روایات صحیح بوده و مطابق عقل و طبع انسانی است، اما این‌که چگونه وهابی‌ها در مقابل این روایات و عقل و طبیعت بشری خود می‌ایستند، خود باید پاسخگو باشند.

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک۷۱۸۴؛ عزاداری امام حسین (ع) از نگاه روایات

[۲]. نسائی، أحمد بن شعب، المجتبى من السنن(السنن الصغرى)، تحقق، أبو غده، عبد الفتاح، ج ۴، ص ۱۷، حلب، مکتبه المطبوعات الإسلامیه، چاپ دوم،‌ ۱۴۰۶ق.

[۳]. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج ۲، ص ۷۹، بیروت، دار طوق النجاه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ قشیری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم،‌ محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج ۲، ص ۶۳۹، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.

[۴]. علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء علیهم السلام، ص ۱۲۵، قم، دار الشریف الرضی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.

[۵]. طبرانی، سلمان بن أحمد، المعجم الکبیر،‌ محقق، السلف، حمد بن عبد المجید، ج ۳، ص ۱۴۲، قاهره، مکتبه ابن تیمیه، چاپ دوم، بی‌تا.

[۶]. بیهقی، أحمد بن حسن، السنن الکبرى، محقق، عبد القادر عطا، محمد، ج ۹، ص ۲۱۲، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.

[۷]. ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج ۳، ص ۳۰۵، مصر، شرکه مکتبه و مطبعه مصطفى الباب الحلب، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق؛ بغوی شافعی، حسن بن مسعود، ‌شرح السنه، ج ۵، ص ۳۰۲، دمشق، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۸]. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، محقق، شلتوت، فهیم محمد، ص ۱۱۹،‌ جده، ۱۳۹۹ق.
و نیز، ر.ک: شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج ۳۸، ص ۱۴۶، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۲۱ق؛ مکی فاکهی، محمد بن إسحاق،‌ أخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه،‌ محقق، عبد الله دهیش، عبد الملک، ج ۴، ص ۳۳، بیروت، دار خضر، چاپ دوم،‌ ۱۴۱۴ق.

[۹]. بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، محقق، عبد الحمید حامد، عبد العلی، اشراف، ندوی، مختار أحمد، ج ۶، ص ۵۳، ص ۳۳۴، ریاض، هند،  مکتبه الرشد للنشر و التوزیع، الدار السلفیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.

[۱۰]. جنید بجلی رازی، تمام بن محمد، الفوائد، محقق، سلفی، حمدی عبد المجید، ج ۱، ص ۲۲، ریاض، مکتبه الرشد، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ قضاعی مصری، محمد بن سلامه، مسند الشهاب، محقق، سلفی، حمدی عبد المجید، ج ۲، ص ۱۴۷، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق.

[۱۱]. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج ۲، ص ۱۴۲۶، بیروت، دار إحیاء الکتب العربیه، بی‌تا.

[۱۲]. حمیری یمانی صنعانی، عبد الرزاق بن همام، المصنف، محقق، أعظمی، حبیب الرحمن، ج ۳، ص ۵۵۸، هند، بیروت، المجلس العلمی، المکتب الإسلامی،‌ چاپ دوم، ۱۴۰۳ق؛ ضبی طهمانی،‌ حاکم محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق، عبد القادر عطا، مصطفى، ج ۳، ص ۳۳۶، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.